پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٢٥٦)
betrothed
the whole time
all the time
all the time
all the time
all the time
hotter than a hooker's doorknob on nickel night
hotter than a hooker's doorknob on nickel night
hotter than a hooker's doorknob on nickel night
dead of winter
dead of winter
dead of winter
dead of winter
dead of night
dead of night
dead of night
dead of night
dead of night
dead of night
three - dog night A very cold night. Back in pre - central heating days, on nights when a thick quilt wasn't available or didn't provide enough heat ...
creature of the night
creature of the night
creature of the night
creature of the night
creature of the night
creature of the night
creature of the night
all cats are gray after dark
I need some help with this fastening
all by my self by my self
Just because I'm the King's ward, that doesn't mean I have to accompany him to the feast, does it?
Just because I'm the King's ward, that doesn't mean I have to accompany him to the feast, does it?
حوادث نگار ؛ خبرنگار. واقعه نگار.
حوادث نگار ؛ خبرنگار. واقعه نگار.
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه. ( منتهی الارب ) .
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه. ( منتهی الارب ) .
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه. ( منتهی الارب ) .
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه. ( منتهی الارب ) .
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه. ( منتهی الارب ) .
just because
joust with
joust with
where there’s a will there’s a way
where there’s a will there’s a way
سست گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) سهل انگاشتن. آسان گرفتن : ز هر قومی حکایت باز می جست نگیرد مرد زیرک کار خود سست. نظامی. که سخت سست گرفتی ...
سست گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) سهل انگاشتن. آسان گرفتن : ز هر قومی حکایت باز می جست نگیرد مرد زیرک کار خود سست. نظامی. که سخت سست گرفتی ...
سست گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) سهل انگاشتن. آسان گرفتن : ز هر قومی حکایت باز می جست نگیرد مرد زیرک کار خود سست. نظامی. که سخت سست گرفتی ...
سست گرفتن. [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) سهل انگاشتن. آسان گرفتن : ز هر قومی حکایت باز می جست نگیرد مرد زیرک کار خود سست. نظامی. که سخت سست گرفتی ...
سست اندام. [ س ُ اَ ] ( ص مرکب ) لاغر و نحیف. ( آنندراج ) . ناتوان و ضعیف و کم زور. ( ناظم الاطباء ) . || نامرد. ( آنندراج ) . کسی که مردی نداشته باش ...
سست گوش. [ س ُ ] ( ص مرکب ) مطیع و رام و فرمانبردار. ( ناظم الاطباء ) .