امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علف باید به دهن بزی شیرین باشه: beauty is in the eye of the beholde ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی ثمر کردن: make sth fruitless

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیهوده کردن: make sth fruitless

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناکام کردن: make sth fruitless

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی اثر کردن: make sth fruitless

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نمایان ساختن: lay open

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یکی بودن: be at one with ( someone or somethi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سازگار بودن با: be at one with ( someone or somethi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون قید و شرط پذیرفتن: take ( something ) as gospel

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کفن جیب نداره: Shrouds have no pockets

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حاضرسخن: چابک ادا. [ ب ُ اَ ] ( ص مرکب ) حاض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حاضرجواب: چابک ادا. [ ب ُ اَ ] ( ص مرکب ) حاض ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very sick: as sick as a dog ( =very sick )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرمز رنگ: سرخ فام . [ س ُ ] ( ص مرکب ) سرخ رن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خجالت زده شدن: سرخ و زرد شدن . [ س ُ خ ُ زَ ش ُ دَ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

safeguard clause: a clause in a contract, etc, that e ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از همه مهم تر: most importantly,

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرشار از: imbued with

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لبریز از: imbued with

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در قدرت بودن: to be in power

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به قدرت رسیدن: come to power

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سربازان: fighting men

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از نظر من مشکلی نداره: that's ok by me Ok by me

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چی می شد اگه: what i wouldn't give for sth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن هرجایی: a loose woman

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نوبت: at a time

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به نوبت و نفر به نفر: at a time

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یکی یکی: at a time

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک یک: one at a time

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلافاصله پس از این: in quick/rapid/close succession ( = ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اعتبار: سپیدنامگی . [ س َ / س ِ م َ / م ِ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

available: فارغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی غم بودن: خر در پیش خانه ٔ خود بستن . [ خ َ د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوحه خوان: مرده ستای . [ م ُ دَ / دِ س ِ ] ( ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرثیه گوی: مرده ستای . [ م ُ دَ / دِ س ِ ] ( ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوار شده: مستذل . [ م ُ ت َ ذَل ل ] ( ع ص ) ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجدید عهد: نمک تازه کردن . [ ن َ م َ زَ/ زِ ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تجدید پیمان کردن: نمک تازه کردن . [ ن َ م َ زَ/ زِ ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسر بردن: روزگار کرانه کردن ؛ بسر بردن . زندگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in bed: in the sack

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در میان گذاشتن راز با کسی: confide in somebody

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علوم مخفی: علوم مکنونه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنوبت: one at a time

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بخشنده: ( فراخ آستین ) فراخ آستین. [ ف َ ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

و مهم تر از همه: and most importantly

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرفی برای گفتن داشتن: have a say ( in something )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حق اظهار نظر داشتن: have a say ( in something )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حرفی برای گفتن نداشتن: have not a say ( in something )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به طیب خاطر: on ( one's ) own initiative

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با طیب خاطر: on ( one's ) own initiative

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صراحتا: expressly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صراحتا': expressly

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سال های اتی: the coming years

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سال های اینده: the coming years

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرافراز شدن: سرفراز آمدن . [ س َ ف َ م َ دَ] ( م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر افراز گردیدن: سرفراز آمدن . [ س َ ف َ م َ دَ] ( م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر افراز گشتن: سرفراز آمدن . [ س َ ف َ م َ دَ] ( م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرفراز گردیدن: سرفراز آمدن . [ س َ ف َ م َ دَ] ( م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شعلهٔ شمع: گیسوی شمع. [ سو ی ِ ش َ ] ( ترکیب ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجراء کردن: مجری داشتن . [م ُ را ت َ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنفیذ کردن: مجری داشتن . [م ُ را ت َ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معمول داشتن: مجری داشتن . [م ُ را ت َ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به منصه ظهور رساندن: bring something to the fore

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر جسته کردن: bring something to the fore

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناکافی: scant

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر کافی: scant

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش پا: in the run - up to

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برسمیت نشناختن: non - recognition

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رسمیت نشناختن: non - recognition

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رسمیت نشناسی: non - recognition

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عدم به رسمیت شناسی: non - recognition

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عدم برسمیت شناسی: non - recognition

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقدام قانونی: legal action

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

echr: European Convention on Human Rights

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

involved in: be ( a ) party to something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخودی خود: as such

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خودی خود: as such

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حاکی از: symptomatic of

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمتر از: be shy ( of something ) The Democ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تمام و کمال: good and proper

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی کم و کاستی: good and proper

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به بهای: at the expense of

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pervert: منحرف جنسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تا اطلاع بعدی: Until further notice=until another ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سو تفاهم شده: There must be a misunderstanding

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوء تفاهم شده: There must be a misunderstanding

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرصه را بر کسی تنگ کردن: تنگ گرفتن کاربر کسی ؛ او را در سختی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دشوار کردن: تنگ گرفتن کاربر کسی ؛ او را در سختی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصمیم سخت: a tough call ( =a difficult decisio ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تصمیم دشوار: a tough call ( =a difficult decisio ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دشوار گشتن: تنگ گشتن کار ؛ تنگ شدن کار. سخت و د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صعب افتادن: تنگ گشتن کار ؛ تنگ شدن کار. سخت و د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درشتناک: راه ( ره ) دشوار ؛ راه صعب. صعب الع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حصن حصین: دشوارگیر. [ دُش ْ ] ( نف مرکب ) دشو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار سخت و طاقت فرسا کردن: خرحمالی کردن . [ خ َ ح َم ْ ما ک َ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خونه خراب کن: homewrecker

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهم امیختن: بهم گوریدن . [ ب ِهََ دَ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هم امیختن: بهم گوریدن . [ ب ِهََ دَ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کس: خچورسغد. [ خ ُ س َ ] ( اِخ ) نام جا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بقچه بقچه: تنگ تنگ . [ ت َ ت َ ] ( ص مرکب ، ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم فرصت: تنگ فرصت . [ ت َ ف ُ ص َ ] ( ص مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خانمان برانداز: homewrecker

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

family man: A man devoted to taking care of his ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزرگتر جلوه دادن: pile it on/pile on the drama

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مانع از خواب شدن: تنگ دهلیز کردن . [ ت َ دِ ک َ دَ ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت سر نهادن: از پس کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گنه کار: دیوان سیاه . [ دی ] ( ص مرکب ) آنکه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضعیف اندام: شخصی دید سیاه فام ضعیف اندام . ( گل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فقط یکبار: only once and never again

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در جریان بودن: be in the loop

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در جریان نبودن: be out of the loop

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیچ و تاب دادن زلف: کسمه شکستن . [ ک َ م َ ش ِ ک َ ت َ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دم بر نیاوردن: نفس شکستن . [ ن َ ف َ ش ِ ک َ ت َ ] ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب به سخن نگشودن: نفس شکستن . [ ن َ ف َ ش ِ ک َ ت َ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افطار کردن: روزه شکستن . [ زَ/ زِ ش ِ ک َ ت َ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامرتب کردن: تعبیه شکستن . [ ت َ ی َ / ی ِ ش ِ ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم بد: the evil eye

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیفته کردن: از دست بردن دل ؛ شیفته کردن : زین د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شیفته ساختن: از دست بردن دل ؛ شیفته کردن : زین د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیفته سازی: از دست بردن دل ؛ شیفته کردن : زین د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار از کار گذشتن: از دست بشدن کار ؛ کار از کار گذشتن. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزاحم کسی شدن: به دست و پای کسی پیچیدن ؛ مزاحم او ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزاحم گردیدن: به دست و پای کسی پیچیدن ؛ مزاحم او ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی پرده گفتن: دست از دهان و دهن برداشتن ؛ بی پرده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صراحت لهجه: دست از دهان و دهن برداشتن ؛ بی پرده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترک نکردن: دست از سر چیزی نگذاشتن ؛ ترک نکردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نسل به نسل: for generations

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پشت در پشت: for generations

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش عکس: photograph well

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرد و مردانه: man to man

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد و مردونه: man to man

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاک مرد: سره مرد. [ س َ رَ / رِ م َ ] ( ص مر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی صلاحیت: ناسزا مرد. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ، ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریش سپید: مه مرد. [ م ِه ْ م َ ] ( ص مرکب ، ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل و عیال: خاصه ٔ مرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زور گویی کردن: ناحساب گفتن. [ ح ِ گ ُ ت َ ] ( مص م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسیار شدن: از حساب گذشتن ؛ بسیار شدن. بی نهایت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد یک زنه: یکسر و یک بالین لهجه و گویش تهرانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوزاد مرد پیر: زنگوله پا تابوت لهجه و گویش تهرانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خدام: حشمه ٔ مرد؛ چاکران مرد و کسان وی از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کس: چاک ران. [ ک ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گزافه گو: لافنده . [ ف َدَ / دِ ] ( نف ) آنکه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گزافه گو ی: لافنده . [ ف َدَ / دِ ] ( نف ) آنکه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گزاف گو ی: لافنده . [ ف َدَ / دِ ] ( نف ) آنکه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مثل سیبی که از وسط نصف شده: like two peas in a pod

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در درجه اول: Primarily

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در درجه نخست: Primarily

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sanitised: تطهیر شده . مطهر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک دروغ: اشک خنک . [ اَ ک ِ خ ُ ن ُ / ن َ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک دروغی: اشک خنک . [ اَ ک ِ خ ُ ن ُ / ن َ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crocodile tears: اشک خنک . [ اَ ک ِ خ ُ ن ُ / ن َ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حضرت علی: شاه اولیاء. [ هَِ اَ ] ( اِخ ) لقبی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: شاه فلک . [ هَِ ف َ ل َ ] ( ترکیب ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محمد بن عبدالله: شاه گویندگان . [ هَِ ی َ دِ] ( ترکی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم قیمت: هم حساب . [ هََ ح ِ ] ( ص مرکب ) بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم بها: هم حساب . [ هََ ح ِ ] ( ص مرکب ) بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هم ارزش: هم حساب . [ هََ ح ِ ] ( ص مرکب ) بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درست نیست: حساب نیست . [ ح ِ ] ( جمله ٔ فعلیه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صحیح نیست: حساب نیست . [ ح ِ ] ( جمله ٔ فعلیه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هراس داشتن: حساب بردن. [ ح ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خود مغرور بودن: حساب از خود داشتن . [ ح ِ اَ خُد ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گران حساب کردن: دولا پهنا، ( ) حساب کردن لهجه و گوی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خفیف کردن: tone down

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملایم کردن: tone down

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنیادین: deep - rooted

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریشه کرده: deep - rooted

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشوب به پا کردن: آتش افروختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشوب به راه انداختن: آتش افروختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به بیان ساده: Put simply,

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عبارت ساده: Put simply,

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: تشت آتش . [ ت َ ت ِ ت َ ] ( ترکیب ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break clause: break clause=A break clause is a te ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرم گردیدن: گرم ایستادن . [ گ َ دَ ] ( مص مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشغول به کار: گرم کار بودن . [ گ َ م ِ دَ ] ( مص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در حال انجام کاری بودن: گرم کار بودن . [ گ َ م ِ دَ ] ( مص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواب سبک و کوتاه: چشم گرمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناسزا گفتن: سرد گفتن . [ س َ گ ُ ت َ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نومید کردن: بر باد سرد نشاندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شب سرد: لیلة محراج ؛ شب بسیار سرد. ( منتهی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هم امتداد: یک باد. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم طراز همطراز: یک باد. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همسطح با یکدیگر: یک باد. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acquis: acquis=The term is French: acquis m ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقبول القولی: همگان مقبولی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هدر شدن: باد گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هیچ شدن: باد گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیست و نابود شدن: باد گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هلاک گشتن: باد گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هلاک گردیدن: باد گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هلاک گردیدن گشتن: باد گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هیچ بود: باد بود. ( جمله ) گوئی هیچ نبود. هی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تغییر پیدا کردن: از حالی بحالی گشتن ؛ تغییر یافتن : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وضع: حال و روز. [ ل ُ ] ( اِ مرکب ، از ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلاطم بودن: مث سگ سلاخ خونه لهجه و گویش تهرانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در تلاطم: مث سگ سلاخ خونه لهجه و گویش تهرانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجلی گاه: عرضه زار. [ ع َ ض َ / ض ِ ] ( اِ مر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود ارا ی: عروس باز. [ ع َ ] ( نف مرکب ) شخص خ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خونه مجردی: عزب خانه . [ ع َزَ ن َ / ن ِ ] ( اِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متاثر گردیدن گشتن: نقش پذیرفتن . [ ن َ پ َ رُ ت َ ] ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منافق: ذوالوجهین . [ ذُل ْ وَ هََ ] ( ع ص ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی