امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرابزدگان: سکارا : مستان در حلقهٔ گل و مُل خو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the drunk: سکارا : مستان در حلقهٔ گل و مُل خو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرخوشان: سکارا : مستان در حلقهٔ گل و مُل خو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می زدگان: سکارا : مستان در حلقهٔ گل و مُل خو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناجوانمرد: بی مروت ؛ ناجوانمرد : ولی بی مروت چ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مردانگی کردن: مروت کردن ؛ مردانگی کردن : ما خود ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جوانمردی کردن: مروت کردن ؛ مردانگی کردن : ما خود ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باتحمل: بامدارا ؛ باشکیب. باتحمل. بی قلق و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرشکیب: پرمدارا ؛ نرم و رام و مهربان. رجوع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محله یهودیان: کوی جهودان . [ ی ِ ج ُ ] ( اِخ ) نا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محله ی یهودیان: کوی جهودان . [ ی ِ ج ُ ] ( اِخ ) نا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهود محله: کوی جهودان . [ ی ِ ج ُ ] ( اِخ ) نا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بچه های سرراهی: ابناءالدهالیز. [ اَ ئُدْ دَ ] ( ع ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابناءالدهالیز: ابناءالدهالیز. [ اَ ئُدْ دَ ] ( ع ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرراهی: ابوصبح . [ اَ ص ُ ] ( ع ص مرکب ، اِ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجازه ورود ندادن: گذر ندادن گذر دادن. [ گ ُ ذَ دَ ] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رخصت عبور: گذر دادن. [ گ ُ ذَ دَ ] ( مص مرکب ) ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عوض کن: تغییر کن تغییر کردن = تغییر دادن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تغییر بده: تغییر کن تغییر کردن = تغییر دادن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تلخ مانند: تلخ وش. [ ت َ وَ ] ( ص مرکب ) تلخ گ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تلخ گونه: تلخ وش. [ ت َ وَ ] ( ص مرکب ) تلخ گ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باکرگان: عـَذارا آن تلخ وَش که صوفی ام ُّال ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حلال تر: احل. [ اَ ح َل ل ] ( ع ن تف ) حلال ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به این امید که: باشد که: به این امید که

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به امید این که: باشد که: به این امید که

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باده نوشان: سُکارا: باده نوشان، مستان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصحاب کیمیا: اهل کیمیا ؛ کیمیاگران. ( فرهنگ فارس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیمیادانان: اهل کیمیا ؛ کیمیاگران. ( فرهنگ فارس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راز خوشبختی: کیمیای سعادت ؛ داروی خوشبختی. ( فره ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داروی خوشبختی: کیمیای سعادت ؛ داروی خوشبختی. ( فره ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متمول شدن: قارون شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متمول گشتن: قارون شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ثروتمند گشتن: قارون شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ثروت بسیار: گنج قارون ؛ مالی سخت بسیار : اگر گن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرمان برداری نکردن: سرکش شدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روی غیرت: از غیرت سرکش مشو که چون شمع از غیر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار دشوار کردن: از موم سنگ ساختن ؛ کنایه است از کار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحت سلطه: چو مهره موم ؛ چون مهره موم سخت نرم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جویای حال شدن: احوال گرفتن: [عامیانه، کنایه ] جویا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

داده شدن: داده آمدن . [ دَ / دِ م َ دَ ] ( مص ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عمربخش: خوبان پارسی گو، بخشندگان عمرند ساق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دقیق النظر: خاکبیز مردم دقیق النظر و باریک بین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیادی سرخ کردن: می آلوده کردن ؛ کنایه است از بسیار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار سرخ کردن: می آلوده کردن ؛ کنایه است از بسیار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عذر پذیرفتن: معذور داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عذر کسی را پذیرفتن: معذور داشتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را جواب کردن: معنی اصطلاح - > عذر کسی را خواستن ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درود رساندن: دعا رساندن. [ دُ رَ/ رِ دَ ] ( مص م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همراه کردن: ملازم کردن ؛ همراه کردن : چون مجلس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گل به گلستان: شکر به خوزستان فرستادن ( بردن ) ؛ ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار محال انجام دادن: شکر در زیر آب پنهان کردن ؛ کنایه از ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کس: شکر. [ ش َ / ش ِ ] ( ع اِ ) شرم زن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دشمن شکن: دشمن شکر . دشمن شکرنده، کسی که دشمن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپاسگزار بودن: بشکر بودن بشکر ؛ شاکر. سپاسگزار : ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمالک: بر خویشتن پادشاهی داشتن ؛ تملک. تما ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از نظر انداختن: از نظر راندن ؛ از نظر انداختن : بمل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منحرف ساختن: از راه یا از ره راندن ؛ منحرف کردن. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مذکور شدن: بر زبان رانده شدن سخن کاندرو سود ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذکر شدن: بر زبان رانده شدن سخن کاندرو سود ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تبعیدیان: از وطن راندگان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبعیدی ها: از وطن راندگان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the exile: از وطن راندگان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با شتاب راندن: چهار نعله راندن ؛ بشتاب و سرعت دوان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خارج ساختن: برون راندن ؛ بیرون بردن. حرکت دادن. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریزش کوه: راندن سنگ از کوه ؛ غلطاندن آن از کو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب راندن: مرکب راندن ؛ حرکت دادن مرکب. اسب را ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاخت اوردن: بر سر کسی راندن ؛ حمله کردن بر او. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاخت بردن: بر سر کسی راندن ؛ حمله کردن بر او. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاخت کردن: بر سر کسی راندن ؛ حمله کردن بر او. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک کله: شب و روز راندن ؛ توقف نکردن. ( یادد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه کله: شب و روز راندن ؛ توقف نکردن. ( یادد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب افتادن دهان: آب راندن دهان از خوردن ترشی ؛ آب اف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یاد اوردن: بر دل راندن ؛ بیاد آوردن. ( ناظم ال ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یاد اوردن: بر دل راندن ؛ بیاد آوردن. ( ناظم ال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز گذرانیدن: روز راندن ؛ گذرانیدن روز. ( ناظم ال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عمل کردن بر ضد چیزی: بر ضد راندن ؛ برخلاف عمل کردن. بر ض ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عمل کردن برخلاف: بر ضد راندن ؛ برخلاف عمل کردن. بر ض ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برخلاف عمل کردن: بر ضد راندن ؛ برخلاف عمل کردن. بر ض ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدرت نمایی کردن: حشمت راندن ؛ نشان دادن شکوه و قدرت. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شروع به اقدام کردن: راندن گرفتن ؛ شروع بانجام کردن. آغا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انجام وظیفه کردن: شغل راندن ؛ انجام دادن شغل. انجام د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قرعه کشیدن: قرعه راندن ؛ قرعه کشی کردن. قرعه کش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قضاوت کردن: قضا راندن ؛ قضاوت کردن. حکم دادن : ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجرای کار: کار راندن ؛ انجام دادن کار. اجرای ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انجام دادن کاری را: کار راندن ؛ انجام دادن کار. اجرای ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارضاء کردن: کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارضا کردن: کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کامروا کردن: کام کسی را راندن ؛ روا ساختن آرزوی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نهی کردن و بازداشتن: نهی راندن ؛ مقابل حکم راندن. نهی کر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وزارت کردن: وزارت راندن ؛ وزارت کردن. صدارت کرد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدارت کردن: وزارت راندن ؛ وزارت کردن. صدارت کرد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدارت: وزارت راندن ؛ وزارت کردن. صدارت کرد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با خشم سخن گفتن: بتندی سخن راندن ؛ با خشم سخن گفتن. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با خشم یا اوای بلند حرف زدن: بتندی سخن راندن ؛ با خشم سخن گفتن. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با عصبانیت سخن گفتن: بتندی سخن راندن ؛ با خشم سخن گفتن. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نصیحت گفتن: پند راندن ؛ پند دادن. اندرز گفتن. ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راز گفتن: راز راندن ؛ راز گفتن. بیان راز کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گفتگو کردن: راندن با کسی ؛ گفتگو کردن با کسی. گ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گفت و گو کردن: راندن با کسی ؛ گفتگو کردن با کسی. گ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گفتن و شنیدن: راندن و شنیدن ؛ گفتن و شنیدن : بدو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نکته گفتن: نکته راندن ؛ نکته گفتن. بیان نکته ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گفتگو کردن از: سخن راندن از ( ز ) ؛ گفتگو کردن در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گفت و گو کردن از: سخن راندن از ( ز ) ؛ گفتگو کردن در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاریخ نوشتن: تاریخ راندن ؛ تاریخ نوشتن. کارنامه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاریخ نویسی: تاریخ راندن ؛ تاریخ نوشتن. کارنامه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوشتن تاریخ: تاریخ راندن ؛ تاریخ نوشتن. کارنامه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقدر کردن: قلم راندن کنایه از تقدیر کردن : تق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مقدر گردانیدن: قلم راندن کنایه از تقدیر کردن : تق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پناه بردن به: پناه بودن = پناه بردن ز رقیب دیوسی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پناه بردن به چیزی: پناه بودن = پناه بردن ز رقیب دیوسی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یاری دادن: مدد دادن= کمک کردن ز رقیب دیوسیرت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بترس از: ز . . . . . . . بیندیش مژهٔ سیاهت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is typing: نگاران. [ ن ِ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواطر: نگاران ضمیر ؛ کنایه از اندیشه ها. خ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو از این کار چه سودی می بری: تو از این چه سود داری ؟ دل عالمی ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سود این کار برای تو چیست: تو از این چه سود داری ؟ دل عالمی ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همه ی شب: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هر شب: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

every night: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

each night: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nightly: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nightly: همه شب همه شب در این امیدم که نسیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امید داشتن: در امید چیزی بودن همه شب در این ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلجوئی کردن: نواختن. [ ن َ ت َ ] ( مص ) نوازش نم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیامت کردن: قیامت نمودن چه قیامت است جانا که ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیامت برپاکردن: قیامت نمودن چه قیامت است جانا که ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمام وجودم: دل و جان

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تمام وجودم: دل و جان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خدا قسم: به خدا که به خدا که جرعه ای ده تو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به خدا قسم: به خدا که به خدا که جرعه ای ده تو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wine: جرعه جان ؛ ظاهراً کنایه از شراب است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تک جنسیتی: Single - gender

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ولیعهدان: اولیاء عهود ؛ ج ِ ولی عهد : آنچه رس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ولیعهدها: اولیاء عهود ؛ ج ِ ولی عهد : آنچه رس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه نیافتن: مثل پرده بر در ماندن ؛ راه نیافتن ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریزانیدن: فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گریزاندن: فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرار دادن: فراراندن. [ ف َ دَ ] ( مص جعلی ) ( ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حوادث زمانه: دواعی الدهر ؛ حوادث زمانه. گرفتاریه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لبو فروش: The Sugar Boiled Beets Vendor

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

که تو را: کت. [ ک ِ ] ( موصول ضمیر ) ( مرکب ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

که ترا: کت. [ ک ِ ] ( موصول ضمیر ) ( مرکب ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل بخارا: بخاری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته شاخی: horn - handled

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم تو چشم شدن: نگاه به نگاه شدن [کنایه در تداول عا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سامان پیدا کردن: سر شدن مهم ؛ کنایه از سامان یافتن ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

falconer: بازبان. ( اِ مرکب ) بازبار. بازبام. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسمان ابری: آسمان ابرآلوده ابرآلوده به جُستجو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان ابری: آسمان ابرآلوده ابرآلوده به جُستجو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به حد کفایت: بقدر بایسته ؛ بحد ضرورت.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به حد کفاف: بقدر بایسته ؛ بحد ضرورت.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: از با. مع : دیدم وقتی در حدود هندو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش دوزخ: اثیر دوزخ: آتش ِ جهنم ( ( بر تو هم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اتش دوزخ: اثیر دوزخ: آتش ِ جهنم ( ( بر تو هم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یخ بسته ها: افسردگان

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابوبکر: ذوالخلال ؛ لقب ابوبکر صدیق رضی اﷲ ع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم مهر: افسرده مهر. [ اَ س ُ دَ / دِ م ِ] ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن نازا: افسرده پستان. [ اَ س ُ دَ / دِ پ ِ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم شدن تب: افسرده شدن تب ؛ کنایه از کم شدن تب. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاهش تب: افسرده شدن تب ؛ کنایه از کم شدن تب. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبتذل شدن: افسرده شدن قصه ؛ کنایه از مبتذل شدن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبتذل گشتن: افسرده شدن قصه ؛ کنایه از مبتذل شدن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبتذل گردیدن: افسرده شدن قصه ؛ کنایه از مبتذل شدن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تنور خاموش: تنور افسرده ؛ تنور خاموش و سردشده.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر استفاده: مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مأنوس الاستعمال: مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طعام شاه: طعام خاصه ؛ طعامی که متعلق به امراء ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وقفه کردن: لنگ کردن کاری ؛ وقفه غیرعادی در میا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لباس پوشانیدن: جامه کردن. [ م َ/ م ِ ک َ دَ ] ( مص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جامه پوشاندن: جامه کردن. [ م َ/ م ِ ک َ دَ ] ( مص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جامه پوشاندن به: جامه کردن. [ م َ/ م ِ ک َ دَ ] ( مص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ ابزار: نبردافزار آنک چشمانی که خمیرْمایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیاپی نوشی: شرب مدام جام کاری کردن . [ ک َ دَ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی ریا یا صاف و ساده: صافی سیرت. [ رَ ] ( ص مرکب ) بی غل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خالی ماندن: صافی ماندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) خالی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تهی ماندن: صافی ماندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) خالی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as possible: حتی المقدور

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیم نگاه: نیم نظر. [ ن َ ظَ ] ( اِ مرکب ) اند ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قد علم کردن: گردن به دعوی افراشتن ؛ قد علم کردن. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاف عشق زدن: زبان به دعوی عشق گشادن ؛ لاف عشق زد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جبران شدن: تلافی افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جبران گردیدن: تلافی افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرسری انجام دادن: باری به هر جهت کردن. [ هََ ج َ هََ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرسری و به ظاهر انجام دادن امری: باری به هر جهت کردن. [ هََ ج َ هََ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رفع تشنگی: تازه حلق کردن. [ زَ / زِ ح َ ک َ دَ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soon afterward: به فاصله کمی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon after: به فاصله کمی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خود را به نادانی زدن: to play dumb

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار منزل: a household chore ( =a chore in the ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرپرست خانواده: the head of the household

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نان اور خانه: the head of the household

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نان اور خانواده: the head of the household

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در اولویت قرار دادن: put sth first

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارجح دانستن: put sth first

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهم نیست مردم چی میگن: No matter what people say!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرف مردم مهم نیست: No matter what people say!

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حرف مردم مهم نیست: No matter what people say!

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک نظر: be of one mind

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم رای بودن: be of one mind

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم رایی: be of one mind

٨ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی