امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در رو: مث بند تنبون کوتاه لهجه و گویش تهرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

union of soviet socialist republics: USSR

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شروع به پیشرفت کردن: Begin to flourish

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وخیم ترشدن: exacerbate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپهدار: سالار جنگ . [ رِ ج َ ] ( ترکیب اضاف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرمانده جنگ: سالار جنگ . [ رِ ج َ ] ( ترکیب اضاف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرشمول: overarching

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همه جانبه: overarching

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعدام های گسترده: mass executions

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تشکیل حزب: to form a party

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در تبعید: in exile

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minority right: حقوق اقلیت ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حقوق اقلیت ها: minority right

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پابسته: پای دربند. [ دَ ب َ ] ( ص مرکب ) مُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پای بسته: پای دربند. [ دَ ب َ ] ( ص مرکب ) مُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغلول: پای دربند. [ دَ ب َ ] ( ص مرکب ) مُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساکت بودن: پای در دامن کشیدن: ساکن نشستن. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقدام به کاری کردن: پای در نهادن در کاری= بدان کار دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پله پله: پایه پایه. [ ی َ / ی ِ ی َ / ی ِ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پله به پله: پایه پایه. [ ی َ / ی ِ ی َ / ی ِ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنجیره ای از: a succession of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلسله ای از: a succession of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دسته ای از: a succession of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک سری از: a succession of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مجموعه ای از: a succession of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجموعه ای از چیزهای همانند: a succession of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arab belt: The Arab Belt ( Arabic: الحزام العر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمین زراعتی: agricultural land

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مدد: with the aim of doing something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کمک: with the aim of doing something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به کمک: with the aim of doing something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کمک: with the aim of doing something

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلید موفقیت: passport to success

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

passport to success: کلید موفقیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی وارث مردن: die without issue

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی میراث خوار مردن: die without issue

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رایج ماندن: to remain current

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متداول ماندن: to remain current

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرحاصل: resource - rich

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب معشوق: قند مکرر. [ ق َ دِ م ُ ک َرْ رَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشفته و نامرتب: بی نظم و نسق ؛ آشفته و نابسامان . ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نابسامان: بی نظم و نسق ؛ آشفته و نابسامان . ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرانه عمر: ساحل الحیات . [ح ِ لُل ْ ح َ ] ( ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوباره دیدن: وادیدن . [ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازدیدن: وادیدن . [ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازبینی کردن: وادیدن . [ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باز نگریدن: وادیدن . [ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ژرف نگریستن: وادیدن . [ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ژرف نگری کردن: وادیدن . [ دی دَ ] ( مص مرکب ) دوبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشخیص دادن از هم: وادیدن چیزی از چیزی ؛ تشخیص دادن آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمییز دادن: وادیدن چیزی از چیزی ؛ تشخیص دادن آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چارچوب: in the context of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در ارتباط با: in the context of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به راه حل رسیدن: to reach solution

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الکنی: گران زبانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باتمکین: گران رکاب. [ گ ِ رِ ] ( ص مرکب ) کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حمله بردن: گران رکاب شدن. [ گ ِ رِش ُ دَ ] ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنددست: گران دست. [ گ ِ دَ ] ( ص مرکب ) کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر بهره: گران دخل. [ گ ِ دَ ] ( ص مرکب ) پرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشم اوردن: گران کردن سر. [ گ ِ ک َ دَ ن ِ س َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشم کردن: گران کردن سر. [ گ ِ ک َ دَ ن ِ س َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرخوار: گران خوار. [ گ ِ خوا / خا ] ( نف مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر خوری: گران خواری. [ گ ِ خوا / خا ] ( حامص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرخواری: گران خواری. [ گ ِ خوا / خا ] ( حامص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرخوارگی: گران خواری. [ گ ِ خوا / خا ] ( حامص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شهرنشینی کردن: تخته قاپو کردن. [ ت َ ت َ / ت ِ ک َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شهرنشین شده: تخته قاپو شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

urbanize: تخته قاپو شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ده نشین: تخته قاپو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یکجانشین کردن: تخته قاپو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناگهانه: on the spur of the moment

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپری شدن زمان: wear on=if time wears on, it passes ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تسری یافتن: spill over into

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تسری یافتن: spill over into

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spread: spill over into

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turkification: ترک سازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ترک سازی: Turkification

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هدف رسیدن: meet one's target of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشونت دولتی: state - sponsored violence

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشونت حکومتی: state - sponsored violence

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به حیات ادامه دادن: live on

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

origin: of French/German/Asian etc origin

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در جای خود ماندن: to remain in place

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توسعه نایافتگی: underdevelopment

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توسعه نیافتگی: underdevelopment

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فزاینده: mounting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متزائد: mounting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متزاید: mounting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افزاینده: mounting

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در حال افزایش: mounting

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نظامیان: the military

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه را هموار کرد: pave the way for something

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه را هموار کردن: pave the way for something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راه را هموار کردن: pave the way for something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هموار کردن: pave the way for something

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflict: to fight a violent conflict against

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adherences: تعلقات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعلقات: adherences

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در شروع قرن: at the turn of the century ( =at th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در شروع سده: at the turn of the century ( =at th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعلام حکومت نظامی: impose/declare martial law

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جمله شما: you included Everyone has to go to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با سرکوب مواجه شدن: to meet with repression

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در این دوره: During this period,

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اختیار دادن به: vest somebody with something vest ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عهده کسی گذاشتن: vest somebody with something vest ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

martial rule: حکومت نظامی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعدی: ensuing

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برجسته شدن: come to/rise to/achieve prominence ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برجسته گشتن: come to/rise to/achieve prominence ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برجسته گردیدن: come to/rise to/achieve prominence ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهمیت یافتن: come to/rise to/achieve prominence ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در پاسخ به: in response to

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در جواب به: in response to

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظارت قضایی: judicial review

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظارت قضائی: judicial review

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دربازداشت: In detention

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بازداشت: In detention

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

falaka: feet torture

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحت سیطرهٔ کسی بودن: under somebody’s sway

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارتقاء دادن: further

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارتقاء بخشیدن: further

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارتقا بخشیدن: further

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیرقانونی اعلام کردن: declare illegal

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hadep: Halkın Demokrasi Partisi People's ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مناسب واقع شدن: نغز آمدن . [ ن َ م َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش پیکر: همایون پیکر. [ هَُ یوم ْ پ َ / پ ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش قد و بالا: همایون پیکر. [ هَُ یوم ْ پ َ / پ ِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچه درویش: درویش پسر. [ دَرْ پ ِ س َ ] ( اِ مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درویش بچه: درویش پسر. [ دَرْ پ ِ س َ ] ( اِ مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخن نغز: لؤلؤ منضود. [ ل ُءْ ل ُ ءِ م َ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخن نغز و پرمعنی: لؤلؤ منضود. [ ل ُءْ ل ُ ءِ م َ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماران کنند موران کشند: لهجه و گویش تهرانی فرزند تقاص والدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسندنشین: کرسی نشین. [ ک ُ ن ِ ] ( نف مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخت نشین: کرسی نشین. [ ک ُ ن ِ ] ( نف مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبارنامه: کرسی نامه. [ ک ُ م َ / م ِ ] ( اِ م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرسوت کنک: سرسوت کُنک لهجه و گویش تهرانی فرزند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زانو شکستن: کرسی کردن پا ؛ شکستن زانو یعنی دو ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دارالخلافه: کرسی ملک ؛ پای تخت. دارالسلطنه. ( ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیرپای: deep - seated

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به راه افتادن: راه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مانع عبور شدن: راه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سد راه کردن: راه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایجاد مانع کردن: راه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مسدود کردن راه: راه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بچاک زدن: راه گریز گرفتن ؛ گریختن. روی بگریز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلک گفتن: یکه زیاد گفتن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضرورت پیدا کردن: حاجت آمدن . [ ج َ م َ دَ ] ( مص مرک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احتیاج پیدا کردن: حاجت آمدن . [ ج َ م َ دَ ] ( مص مرک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضرورت یافتن: حاجت آمدن . [ ج َ م َ دَ ] ( مص مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست شوئی: حاجت گاه . [ ج َ ] ( اِ مرکب ) آب خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مستراح: حاجت گاه . [ ج َ ] ( اِ مرکب ) آب خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مربوط شدن: متعلق شدن ؛ منتسب شدن. مربوط شدن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرح حال گفتن: حال دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) شرح حا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرح حال دادن: حال دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) شرح حا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجارت کردن: اتجار. [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) بازرگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازرگانی کردن: اتجار. [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) بازرگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صورت نگرفتن: قروتی شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] ( مص مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به هم خوردن: قروتی شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] ( مص مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسن معامله: مناصفت . [ م ُ ص َ / ص ِ ف َ ] ( از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرسه زدن بی هدف: پلاس بودن لهجه و گویش تهرانی جائی پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثاثیه: جل و پلاس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثاث خانه: جل و پلاس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اثاثه: جل و پلاس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسباب و اثاثیه: جل و پلاس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تکرار گفتار: بازگفت . [گ ُ ] ( مص مرکب مرخم ) تک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بار دادن: راه دادن بخود ؛ اجازه آمدن دادن بسو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجازه شرفیابی دادن: راه دادن بخود ؛ اجازه آمدن دادن بسو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متصل بودن: راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرتبط بودن: راه داشتن بهم نسبتی با کسی ؛ خویش و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گدائی: راه نشینی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طفیلی شدن: آویزان کسی شدن: [عامیانه، کنایه ] ط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابرومند: صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزتمند: صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابرودار: صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باابرو: صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باحیثیت: صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prestigious: صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غرضمند: صاحب اغراض ؛ مغرض.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غرض ورز: صاحب اغراض ؛ مغرض.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امام زمان عجل الله فرجه الشریف: صاحب ُالسرداب ؛ امام دوازدهم. رجوع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

والا مقامی: صاحب جاهی. [ ح ِ ] ( حامص مرکب ) مق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

باسواد: صاحب سواد ؛ باسواد. آنکه خواندن و ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر عظمت: صاحب طنطنه ؛ مطنطن. شکوه مند.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عیال وار یا عیال مند: صاحب عیال ؛ عیالمند. و رجوع به صاحب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عیال دار: صاحب عیال ؛ عیالمند. و رجوع به صاحب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بستری بودن: صاحب فراش بودن ؛ بستری بودن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صادق الوعد: صاحب قول بودن ؛ صادق الوعده بودن. و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش قولی: صاحب قول بودن ؛ صادق الوعده بودن. و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش قول: صاحب قول بودن ؛ صادق الوعده بودن. و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وفا بعهد: صاحب قول بودن ؛ صادق الوعده بودن. و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وفا به وعده کردن: صاحب قول بودن ؛ صادق الوعده بودن. و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وفا بوعده کردن: صاحب قول بودن ؛ صادق الوعده بودن. و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بامهارت: صاحب مهارت ؛ استاد.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیمار بستری: صاحب فراش. [ ح ِ ف ِ ] ( ص مرکب ، ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مریض بستری: صاحب فراش. [ ح ِ ف ِ ] ( ص مرکب ، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شورمند: صاحب حالت. [ ح ِ ل َ ] ( ص مرکب ) د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رفیق سفر: صاحب بالجنب . [ ح ِ ب ِ بِل ْ جَمْب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابوحنیفه نعمان بن ثابت: صاحب رأی . [ ح ِ ب ِ رَءْی ْ ] ( ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خمر فروش: صاحب القسط. [ ح ِ بُل ْ ق ِ ] ( ع ص ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی