تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دچار بودن به She was plagued by doubts. او دچار تردیدهایی بود. رنج بردن از The country is plagued by poverty. آن کشور از فقر رنج می برد. درگیر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی: چیزهایی که بدون فاصله و وقفه پشت سر هم اتفاق می افتند

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

با شگفتی و تحسین به چیزی خیره شدن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مجذوب کردن / شیفته کردن / دل ربودن / اسیر کردن ( از نظر احساسی یا ذهنی ) captivate the audience She captivated everyone with her smile His voice cap ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یه تعداد کمی یا یه مقدار کمی ( معمولاً در مورد دانش یا مهارت سطحی ) / یه ذره / مقدار کم / تعداد اندک/آشنایی اندک