پیشنهادهای Bahar Aboutorabi (٥)
١
٢ روز پیش
٠
دچار بودن به She was plagued by doubts. او دچار تردیدهایی بود. رنج بردن از The country is plagued by poverty. آن کشور از فقر رنج می برد. درگیر ...
٤ روز پیش
٠
معنی: چیزهایی که بدون فاصله و وقفه پشت سر هم اتفاق می افتند
٤ روز پیش
٠
با شگفتی و تحسین به چیزی خیره شدن
٤ روز پیش
٠
مجذوب کردن / شیفته کردن / دل ربودن / اسیر کردن ( از نظر احساسی یا ذهنی ) captivate the audience She captivated everyone with her smile His voice cap ...
١ هفته پیش
٠
یه تعداد کمی یا یه مقدار کمی ( معمولاً در مورد دانش یا مهارت سطحی ) / یه ذره / مقدار کم / تعداد اندک/آشنایی اندک