sublimate

/ˈsʌblɪmeɪt//ˈsʌblɪmeɪt/

معنی: پاک کردن، تصفیه کردن، بالا بردن، متعال کردن، تصعید کردن، متصاعدکردن
معانی دیگر: (ازطریق تصعید) پالایش کردن، پالودن، فرایاز کردن، تزکیه کردن یا شدن، فرازاندن، فرازش دادن، والاکردن، برین کردن یا شدن، تصعید شده، پالایش شده، منزه

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sublimates, sublimating, sublimated
(1) تعریف: to divert the expression of (a crude impulse or desire, often sexual) into a socially acceptable or more ideal form.
مشابه: sublime

(2) تعریف: to convert (a solid or a gas) into a gas or a solid without liquefying; sublime.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to convert a solid into a gas, or vice versa, without liquefying; sublime.
مشابه: sublime
اسم ( noun )
مشتقات: sublimable (adj.), sublimation (n.)
• : تعریف: the material extracted by chemical sublimation.
مشابه: precipitate

جمله های نمونه

1. to sublimate sexual curiosity into artistic productions
کنکاوی جنسی را به آثار هنری فرازش دادن (تبدیل کردن)

2. to sublimate sulphur
تصعید کردن گوگرد

3. He could try to sublimate the problem by writing, in detail, about it.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست سعی کند مشکل را با نوشتن به تفصیل در مورد آن تصحیح کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست با نوشتن، با جزئیات، در مورد آن، مشکل را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nurses are no longer expected to sublimate their feelings behind starchy officiousness as has been the case in the not so distant past.
[ترجمه گوگل]دیگر از پرستاران انتظار نمی رود که مانند گذشته های نه چندان دور، احساسات خود را در پشت سر پرستی نشاسته ای تعالی دهند
[ترجمه ترگمان]دیگر انتظار نمی رود که پرستاران احساسات خود را در پشت officiousness starchy حفظ کنند، چرا که در گذشته چندان دور نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I must learn to sublimate my desire for my own perch by feeling happy for Aunt Louise sitting there.
[ترجمه گوگل]من باید یاد بگیرم که با احساس خوشحالی برای خاله لوئیز که آنجا نشسته است، میل خود را به سوف خودم تعالی بخشم
[ترجمه ترگمان]باید یاد بگیرم که دلم برای نشستن عمه لوئیز در آن جا خوش و راضی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Players have to sublimate their egos for the good of the team.
[ترجمه گوگل]بازیکنان باید روحیه خود را به نفع تیم بالا ببرند
[ترجمه ترگمان]بازیکنان باید عزت نفس خود را برای تیم حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Formed as a sublimate (mixed with ammonium hydrogen carbonate) when calcium carbonate and ammonium sulfate (or chloride) are heated together.
[ترجمه گوگل]هنگامی که کربنات کلسیم و سولفات آمونیوم (یا کلرید) با هم گرم می شوند، به عنوان یک ماده تصعید (مخلوط با کربنات هیدروژن آمونیوم) تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کربنات کلسیم و سولفات آمونیوم (یا کلرید)با هم گرم می شوند، شکل یک sublimate (مخلوط با کربنات هیدروژن آمونیوم)شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We need suBlimate water for our experiment.
[ترجمه گوگل]ما برای آزمایش خود به آب سابلیمیت نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به آب sublimate برای آزمایش خود نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A special method was used to sublimate the material.
[ترجمه گوگل]برای تصعید مواد از روش خاصی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]یک روش خاص برای تجزیه و تحلیل مواد مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her sublimate future husband will be tall, dark, and handsome.
[ترجمه گوگل]شوهر آینده او قد بلند، تیره و خوش تیپ خواهد بود
[ترجمه ترگمان]شوهر آینده اش بلند و تیره و زیبا و زیبا خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Xihu new land refected hanzhou fully, it is sublimate and showily.
[ترجمه گوگل]Xihu سرزمین جدید refected hanzhou به طور کامل، آن را متعالی و نمایشی است
[ترجمه ترگمان]زمین جدید refected به طور کامل پوشیده شده است، sublimate و showily است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is very powerful to sublimate the malefic effects of Saturn .
[ترجمه گوگل]برای تصعید اثرات مخرب زحل بسیار قدرتمند است
[ترجمه ترگمان]این بسیار قدرتمند است که اثرات منفی زحل را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Subdue Tamasic action, sublimate Rajas into Sattva by selfless service, transcend Sattva by Self - Knowledge.
[ترجمه گوگل]کنش تاماسیک را تحت سلطه خود درآورید، راجاس را با خدمت فداکارانه به ساتوا تبدیل کنید، با دانش خود از ساتوا فراتر بروید
[ترجمه ترگمان]subdue Tamasic، sublimate Rajas، با استفاده از خدمت فداکارانه از طریق خدمت فداکارانه از Sattva فراتر می رود و از Sattva به وسیله خود - دانش پیشی می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have to somehow sublimate those male hormones, or at least get them under control. "
[ترجمه گوگل]ما باید به نوعی آن هورمون های مردانه را تصعید کنیم، یا حداقل آنها را تحت کنترل بگیریم "
[ترجمه ترگمان]ما باید به طریقی آن هورمون های مردانه را به گونه ای اصلاح کنیم، یا دست کم آن ها را تحت کنترل بگیریم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاک کردن (فعل)
wash, wipe, abrade, erase, clean, purify, cleanse, rub, scrape, absolve, absterge, purge, assoil, obliterate, expiate, mop, furbish, lustrate, deterge, efface, sublimate, willow, winnow, wipe up

تصفیه کردن (فعل)
settle, clean, purify, cleanse, accord, refine, clean up, filter, purge, establish, administer, administrate, rarefy, sublimate, filtrate

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

متعال کردن (فعل)
exalt, sublimate

تصعید کردن (فعل)
sublimate

متصاعد کردن (فعل)
sublimate

تخصصی

[شیمی] ماده تصعید شده

انگلیسی به انگلیسی

• product created by means of chemical sublimation
transform a solid directly into a gas or a gas directly into a solid (chemistry); redirect instinctual energy into socially constructive channels (psychoanalysis)
if you sublimate a strong desire or feeling, you express it in a way that is socially acceptable; a technical term in psychology.

پیشنهاد کاربران

آفرنگیدن.
والاییدن.
تراوالاییدن.
سوق دادن، هدایت کردن. . .

بپرس