پیشنهادهای بهار (٧٠)
Negative equity یعنی: زیان سرمایه. ارزش فعلی ملکی که خریدن کمتر از وامی ( یا وام مسکنی ) هست که براش گرفتن. مثلاً: • خونه رو ۳۰۰ هزار یورو خریدی، ب ...
منظورش جایی است که وسایل حمل ونقل ( مثل اتوبوس، قطار یا حتی تاکسی های بین شهری ) جمع می شوند، مسافران سوار یا پیاده می شوند و معمولاً خدماتی مثل خرید ...
آن قدر مهم است که بقیه نگرانی ها در مقایسه با آن کوچک و بی اهمیت به نظر می رسند.
تمرکز کردن بر / دقیق شدن روی چیزی The teacher is honing in on grammar mistakes in our essays. معلم دارد روی اشتباهات گرامری در انشاهای ما تمرکز می ...
• لقب احترام آمیز / عنوان افتخاری ( اسم ) • احترام آمیز / افتخاری ( صفت ) • مبتنی بر احترام ( honorific system )
حوضچه یا حوضچه های گل و لای است. این حوضچه ها می توانند به طور طبیعی در اثر بارندگی یا سیلاب ایجاد شوند، یا به صورت مصنوعی برای مقاصد مختلف مانند باز ...
ادعاهای بزرگ و اغراق آمیز مطرح کردن مترادف های پرکاربرد: exaggerate ( اغراق کردن ) boast ( لاف زدن / با افتخار بیش از حد گفتن ) overstate ( بیش از ...
از طریق توصیه و تعریف افراد
یا �سیالیت شناختی� مفهومی در انسان شناسی و علوم شناختی است که به توانایی ذهن برای ترکیب و پیوند دادن حوزه های مختلف فکری اشاره دارد. 🔍 تعریف ساده ...
"Guard over" یعنی مراقبت کردن از چیزی یا کسی، معمولاً با هدف حفاظت یا نظارت. به معنای �نگهبانی دادن بر� یا �مواظبت داشتن بر� است. مثال ها: The so ...
تخلیه یا رها کردن پسماندهای خطرناک و مضر برای محیط زیست و سلامت انسان ها ( ریختن پسماندهای سمی در مکان های نامناسب، تخلیه پسماندهای سمی به صورت غیرقا ...
مانع شدن یا کند کردن پیشرفت کاری
اگه موضوع “بحث” باشه میشه بحث داغ
عبارت “sprang up” شکل گذشته فعل “spring up” هست و به معنی ناگهانی پدیدار شدن، رشد کردن یا بالا آمدن سریعه. بسته به زمینه جمله، می تونه ترجمه های مختل ...
محدوده ی فعلی درک بشر از یک علم یا حوزه خاص – جایی که هنوز ناشناخته یا کشف نشده است
دچار بودن به She was plagued by doubts. او دچار تردیدهایی بود. رنج بردن از The country is plagued by poverty. آن کشور از فقر رنج می برد. درگیر ...
معنی: چیزهایی که بدون فاصله و وقفه پشت سر هم اتفاق می افتند
با شگفتی و تحسین به چیزی خیره شدن
مجذوب کردن / شیفته کردن / دل ربودن / اسیر کردن ( از نظر احساسی یا ذهنی ) captivate the audience She captivated everyone with her smile His voice cap ...
یه تعداد کمی یا یه مقدار کمی ( معمولاً در مورد دانش یا مهارت سطحی ) / یه ذره / مقدار کم / تعداد اندک/آشنایی اندک