• : تعریف: a small or inadequate amount, esp. of knowledge of a subject. • مشابه: sprinkle
- I know only a smattering of German.
[ترجمه علی جادری] من فقط مقدار کمی زبان آلمانی می دانم.
|
[ترجمه گوگل] من فقط کمی آلمانی بلدم [ترجمه ترگمان] من فقط یک زبان آلمانی بلدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. There's only a smattering of people who oppose the proposal.
[ترجمه saeed] فقط تعداد اندکی از مردم هستند که با پیشنهاد مخالفند.
|
[ترجمه گوگل]فقط تعداد کمی از مردم مخالف این پیشنهاد هستند [ترجمه ترگمان]تنها کسانی هستند که با این پیشنهاد مخالفت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I had acquired a smattering of Greek.
[ترجمه Saeed] من اندکی زبان یونانی یاد گرفتم
|
[ترجمه گوگل]من کمی یونانی به دست آورده بودم [ترجمه ترگمان]من یک فرهنگ یونانی پیدا کرده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He only has a smattering of French.
[ترجمه Saeed] او فقط اندکی فرانسه بلد است.
|
[ترجمه گوگل]او فقط کمی فرانسوی دارد [ترجمه ترگمان]او فقط به زبان فرانسه صحبت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The college had a smattering of white students and a top heavy frosting of white administrators.
[ترجمه گوگل]کالج تعداد زیادی دانشآموز سفیدپوست داشت و مدیران سفیدپوست زیادی هم داشتند [ترجمه ترگمان]این کالج هم تعداد کمی از دانش آموزان سفیدپوست و تعدادی از مدیران سفیدپوست را داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. One sees a smattering of them here and there on the otherwise white linen that is set before us.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها را اینجا و آنجا روی کتانی سفیدی که پیش روی ما گذاشته اند می بیند [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها آن ها را اینجا و آنجا روی لباس سفید سفیدی می بیند که در مقابل ما قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Yet there are still a smattering of pop ironists trickling sporadically, lip-first into the fray.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنوز تعداد کمی از کنایهپردازان پاپ وجود دارند که به طور پراکنده، ابتدا لب به میدان میزنند [ترجمه ترگمان]با این حال هنوز هم تعداد کمی از ironists های پاپ وجود دارند که به طور پراکنده و پراکنده از روی لب به داخل نبرد نفوذ می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There is, however, a smattering of clean-cut dentists, engineers and teachers thrown in.
[ترجمه گوگل]با این حال، تعداد کمی از دندانپزشکان، مهندسان و معلمان تمیز وجود دارد [ترجمه ترگمان]با این حال، تعداد smattering از دندانپزشکان، مهندسین و معلمانی که وارد صحنه می شوند، وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There was a smattering of light applause and a barely audible groan from the back.
[ترجمه گوگل]کف زدن های خفیف و ناله ای به سختی از پشت شنیده می شد [ترجمه ترگمان]صدای تشویق و تشویق به گوش رسید و صدای ناله ضعیفی از پشت به گوش رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is dangerous that you have a smattering of superficial knowledge on a subject.
[ترجمه گوگل]این خطرناک است که شما در مورد یک موضوع اطلاعات سطحی کمی داشته باشید [ترجمه ترگمان]بسیار خطرناک است که شما می توانید دانش سطحی زیادی در مورد یک موضوع داشته باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He has a smattering of knowledge about physics.
[ترجمه گوگل]او دانش کمی در مورد فیزیک دارد [ترجمه ترگمان]او دانش smattering در مورد فیزیک دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. People with a smattering of physics may bring up " quantum mechanical vacuum fluctuations "
[ترجمه گوگل]افرادی که فیزیک کمی دارند ممکن است "نوسانات خلاء مکانیکی کوانتومی" را مطرح کنند [ترجمه ترگمان]افرادی که کمی فیزیک دارند ممکن است \"نوسانات مکانیکی کوانتومی\" را ایجاد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. David has only a smattering of astronomy.
[ترجمه گوگل]دیوید فقط اندکی از نجوم دارد [ترجمه ترگمان]دیوید تنها تعداد اندکی از ستاره شناسی را در اختیار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But along with a smattering of more distant background galaxies, the deep image also reveals a curious box-shaped inner halo extending far above and below this galaxy's dusty plane.
[ترجمه گوگل]اما همراه با انبوهی از کهکشانهای پسزمینه دورتر، تصویر عمیق یک هاله درونی جعبهشکل کنجکاو را نیز نشان میدهد که در بالا و پایین صفحه غبارآلود این کهکشان گسترش یافته است [ترجمه ترگمان]اما به همراه a از کهکشان های بسیار دور، تصویر عمیق نیز هاله ای از هاله درونی شکل جعبه را نشان می دهد که در بالا و پایین صفحه غبار گرفته این کهکشان وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I only have a smattering of English.
[ترجمه گوگل]من فقط کمی انگلیسی دارم [ترجمه ترگمان] من فقط یه کم لهجه انگلیسی دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Investors appeared to take heart from a smattering of news from banks and the government.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سرمایه گذاران از اخبار ناچیز بانک ها و دولت دل خوش کرده اند [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سرمایه گذاران از برخی از اخبار بانک ها و دولت حمایت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دانش سطحی (اسم)
superficiality, smattering
معلومات دست و پا شکسته (اسم)
smattering
انگلیسی به انگلیسی
• limited knowledge, superficial understanding of something limited, shallow, superficial (about knowledge) a smattering of knowledge or information is a very small amount of it.
پیشنهاد کاربران
Smattering refers to a small or scattered amount of something, often used to describe a limited or insufficient quantity. مقدار کم یا پراکنده چیزی، که اغلب برای توصیف مقدار محدود یا ناکافی استفاده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
مثال؛ I only have a smattering of knowledge about that subject. Someone might say, “There was only a smattering of applause after his speech. ” In a conversation about language skills, one might comment, “I have a smattering of French, but I’m not fluent. ”