پیشنهادهای علی راد (٥٥٢)
تلفن، صحبت، زنگ زدن ( تلفن )
فتنه گر، فتنه گرانه، برانگیزنده
برجا
درُشت
Syed
ناگهانی
emulation
پُشتِ سرِهم
بی وقفه
اسب بند، میلهٔ افقی جای بستنِ اسب
خواستن، تصمیم داشتن، برنامه داشتن، مصمم بودن
قیماق، سرشیر، Kaymak
�سِرچه� در تُرکی استانبولی ( ser�e ) و بعضی مناطقِ ایران به معنیِ �گنجشک� است. �ملیچ� در تهران و بعضی شهرها مثل همدان معنای گنجشک دارد.
هیچ جا، بی سرانجام، بی هدف، نامعلوم، ناپیدا، سرگردان، بی جا، بی مقصد
سِت ( وقتی هنوز واژهٔ فارسیِ ساده و زیبایی نداریم، چرا از انگلیسی وام نگیریم؟ )
برنامه
عشق
جهت، طرف
راسته
شلنگ در فرهنگ نامه دهخدا، به معنای �گامِ فراخ�، اما شیلنگ که برگرفته از نام آلمانیِ این وسیله است، به لوله لاستیکی یا پلاستیکی برای آب پاشی یا جابه ج ...
دبستان
بزرگانه، مربوط به افراد بالغ
کوتاه زمانی، کوتاه، اندک زمانی
به دست آوردن، دستاورد
جداگانه، جداجدا، سوا، سوا از هم، متفاوت، نامرتبط، مستقل
موافقت نامه، قرارداد، تفاهم نامه، Agreement
وسیله ساز، عامل
سرفصل ها، درس ها، موضوع ها، عنوان های آموزشی
همیشه، همواره
برآورده، برآوردن
چند وقتی، چند وقت
برای من روشن نیست که آیا کدام از این ها درست اند: در طاقباز بود، در تاق باز بود، در طاق باز بود، در تاقباز باز بود، در کامل باز بود، در تا آخر باز بو ...
Crave intrigued
اورژانس، ویژه
تَه
ظرف، محدوده
دکتر محمد معین در فرهنگ فارسی ذیل �کارگذار� و � کارگزار�: میان این دو ترکیب تفاوت معنایی هست. �کارگذار�: کسی است که کارها را راه می اندازد و دشواری ...
اثرگیری، تأثیرپذیری
بی سلیقه، کَج بین
* گرفتن ( در �عکس ورداشتن� = عکس گرفتن، عکس برداری کردن )
پِچ پِچ کردن، زمزمه کردن، آرام حرف زدن
زمان استراحت وسط کار
کم، آرام، خفیف، یواش ( صدای ضعیف )
موجودها، پدیده ها، جاندارها
بهربر
بهربَران
بهربر
بهره ور
بهره وران
بهره ور