پیشنهادهای سید مهران زارع (٤٤)
نمونه خاص [در متون فلسفی]
پارتیتور، عبارت است از صفحه نت نویسی شده ای که نت همه بخش های موسیقی سازی و آوازیِ یک ارکستر سمفونیک، ارکستر مجلسی یا هم نوازان دیگر بر روی آن ثبت شد ...
به صورت نمادین
ستاروَشی یک تکنیک در خلاقیت است که منشعب از طوفان فکری است وبه جای پاسخ، بر ایجاد سؤال تمرکز دارد. می توان آن را به صورت تکراری، با لایه های بیشتر پر ...
رابطۀ اشتباه و ناقص
مستهیل شدن در فلسفه هگل یعنی �مستهیل� شدن یعنی آنجایی که تز و آنتی تز در آنجا به تعامل می رسند و یا به دیگر سخن بر اساس یک دگرگونی مستهیل می شوند
بی ماده فاقد ماده فاقد جسمیت فاقد ذاتیت
همخوان بودن
ترتیب دادن
الم شنگه
روایت نامه شکل نامه
بنا [مثلا بنای تاریخی]
وَرز دادن [هنر سفالگری - ساختن با گِلِ رُس]
مقوای اکلیلی
در کانون توجه نهاده شدن به پیش کشیدن چیزی
نقشمایه
تبادل کردن با چیزی یا چیزهایی
واژۀ فرانسوی معادل مخفف �DIY� یا �پروژه های خودت را انجام دِه�
تجسمیت
آتشین نَفَس
اصطلاح اکستروپی، به عنوان متضاد �آنتروپی� معرفی شده است. Diane Duane در سال 1983 اولین کسی بود که از اصطلاح "extropy" به معنای یک سرنوشت بالقوه فراان ...
محوریت بحث
از پس چیزی برآمدن طی کردن [مدیریت یک مسیر دشوار ] to manage to travel along a difficult route
جادوی جنسی سکس جادو هر نوع فعالیت جنسی است که در امور جادویی، تشریفاتی یا غیره مذهبی و معنوی استفاده می شود. یکی از شیوه های جادوی جنسی استفاده از بر ...
هنر مصنوع هنر دستانگی [هنری که به وسیلۀ دستکاری ایجاد می شود]
بدیع محور
به طور کلی، این اصطلاح به این مفهوم اطلاق می شود که یک متن، گفته، تصویر یا عمل بر باب یا در مورد چیزی است. دربار ه گی دربارگی درباره ی چیز بودن
The actress was so beautiful that I couldn’t take my eyes off of her. بازیگر زن آنقدر زیبا بود که نمی توانستم چشم از او بردارم.
دوباره پخش کردن دوباره نمایش دادن باز نمایش باز پخش [به معنای باز افکندن]
وقف چیزی شدن نیست
هنر التقاطی
در توضیح بیشتر [در باب چیزی]
پژواک پدیدار پژواک پدیده
برای نشان دادن یک چیز با دو نقش، کارکرد یا ماهیت یا چیزی که از یکی به دیگری تغییر کرده است استفاده می شود.
نیت گرا، قصدگرا
الفبایی شده
شاخص
پارک مرتفع
بسط دادن [موضوع]
از این گذشته - حتی بیشتر
حق حاکمیت [محدود] به رسمیت شناختن حق حاکمیت پاره ای از اقلیم یا کشوری
به دردخور، به دردخور بودن
جنبل کردن
گرز جنگی