تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از ریز بودن . باریک بودن . مثال از کتاب دن آرام شلوخوف منشی کاغذی را با خط مورچه پی اش سیاه میکرد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اکثر مناطق خراسان البته جنوبی و رضوی به معنای زشت میباشد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

سرفه . . . کهه زدن =سرفه کردن=پح زدن=لُح لُح کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِز=بدون هدف و علاف و بیکار با قدمهای اهسته راه رفتن مثال=کنار جاده را گرفته بود پا پیاده راه گز میکرد و بریز کُهِّه میزد. . . البته معنی کهه زدن را ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِلِّ بابا. . . یا. گله بابا ==قدیم ترها به ملّق زدن بچه ها میگفتند ( معلق زدن :پشتک زدن )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افتادن. سرنگون شدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلا در آدرس دادن میگویند به فلان جا که رسیدی کله پا میکنی طرف کوچه. . بصورت ضمنی میشود فهمید که کوچه سرپایینی و شیب دار است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی سرنگون کردن یا چپه شدن مثلا ظرف را گویند . مثال. :مواظب باش ظرف را کله پا نکنی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پُح یا پُه== در روستای ما به سرفه کردن میگویند . پح زدن=سرفه کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در روستاها ی کویری شهرستان سبزوار بخش داورزن به سرفه پُه گویند په زدن =سرفه کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کتاب دُن آرام اثر شلوخوف به معنی فرماندار آمده است. فرمانده هنگ . یا فرمانده دسته قزاق

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیشتر زدن. نیزه زدن . با چیز نوک تیز زدن . مثال از دُن آرام شولوخف= کنج کاوی سخمه اش میزد . . . خودمانی اش میشود انگولک کردن . سیخونک زدن به کسی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

با دقت بررسی کردن. همه جوانب کار را مد نظر داشتن. مثال از دُن آرام شلوخوف==صورت حریف را خصمانه واسکید و پرسید خب حالا منظور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون انداخته شدن . کسی را از جایی اخراج کردن . عذر کسی را خواستن مثال از دُن آرام شلوخف: داویدیکای الک چی که از آسیا اُردنگ شده بود شبها را با غلام ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلا میگویند فلان خانه سندش شسته رفته است . . یعنی هیچگونه ابهام و مشکلی ندارد مرتب و منظم است. پیچیدگی نداشتن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایی که روی زمین را با خاک بالا می آورند برای نشان داشتن و دانستن چیزی که زیر زمین است . مثلا برآمدگی خاکی مسیر خط لوله های نفت و گاز را گرده ماعی گو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی روستاهای کویری سبزوار به سوراخ و حفره قال میگویند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی مبل و صندلی و تشک یه زیر انداز هم آمده است . . چنانکه در کتاب دُن آرام ترجمه شاملو آمده : سرگه ی پلاتونوویچ رو دیوان چرمی خنکی دراز کشیده بود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در روستای کاهک سبزوار به آخرین جایی که آب قنات بیرون می اید و آب دو روی زمین جاری و دیده میشود کِندَوا میگویند شاید املای کتابی اش شکل دیگری داشته با ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایی که آسیبی رسیده باشد مثال=بالای چهارپایه رفته بود و پای ماوف اش را تکان میداد. : دُن آرام ترجمه شاملو

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع کلمه بعد از تعجب هست . در هر کجا ی ایران لفظ خاصی دارند . مثلا در سبزوار میگویند یوک . در بجنورد میگویند بی. در اسفراین میگویند اَر . . . در ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند چیز که با هم گرفته شود را گویندمانندمثالهای دوستان . چند رشته سیم. چند دسته علف . . . شاید معنای بافته را هم برساند چنانکه در کتاب دُن آرام آمده ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفت خوری. مرده خوری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گشاد . . . مثال=وروجک ها دور تنبان گشاد گاله وارش حلقه زدند . . . . دُن آرام صفحه ۱۳۶

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میگویند فلانی ( قوشه . غوشه ) هایش را در هم کشیده . . . . یعنی سگرمه هاش تو همه. . حالت عبوس به چهره دادن . خود را ناراحت نشان دادن. . . . البته این ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پسوند انه آخر کلمه مثل کلماتی همچون عاجزانه سختگیرانه و از این قبیل میباشد که به معنی بصورت است مثلا ملتمسانه به بصورت التماس معنی میدهد . . . که در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه در فرهنگ لغتها نبود . فقط مثالی ست از کتاب دُن آرام شولوخوف : یک شعاع اریب آفتاب که با عبور از لالوهای بته ها خاک و خلی شده بود رو قطره شفاف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اِلم . در هیج فرهنگ لغتی پیدا نشد . در کتاب دُن آرام در کنار اشاره آمده بود . شاید مترادف با آن باشد. صاحب خانه بعد از آنکه با اِلم و اشاره نظر زنش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید. ممکن است . . مثلا در دُن آرام ترجمه شاملو آمده: گاس با آن دک و پوزت کار را خراب کنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع پاپوش یا کفش باید باشد . روسی است. مثال از دُن آرام شولوخوف:چیریک هاش تق تق صدای خشکی دارد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَم به تو =تو دار. کم حرف. فروخوردن حرف. دم بر نیاوردن مثال از دُن آرام شلوخوف =رفقای گریگوری که اول ها رابطه او و آکسینیا را دست میگرفتند حالا پیش ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آفتاب پره یا آفتاب پرآ بمعنی هنگام غروب آفتاب میباشد. همچنانکه در کتاب دُن آرام آمده: آفتاب پرا دست از کار کشیدند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کشاورزی و زراعت هم کاربرد دارد. طوری که با وسیله ای به مانند شن کش علفهای اضافی یی که بعد از درو کردن در زمین باقی میماند را جمع آوری میکنند . چیز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کشاورزی هم کاربرد دارد . پس از پایان درو با وسیله ای به شکل شن کش به جمع آوری علفهای اضافی میپردازند . چیزی شبیه خوچه چینی