پیشنهادهای ممد (٨٤)
لَنگ بودن= هرگاه جهت انجام کاری وسایل لازم فراهم نباشد میگویند لنگ هستیم . . مثلا"برای بسن پیچ اگر فلان ابزار نباشد لنگیم
گماشته. چنانکه در کتاب دن ارام آمده: پالتو اش را تو کفش کن رو دست مصدری که جلو آمده بود انداخت .
در کتاب دن آرام آمده: با چشمهای نافذ ی مثل چشم خروس قرقر. . . . یا. کسیکه چشمهای خروس قرقری داشت. . با توجه به شکل گیاه چشم خروس این طور به نظر می آی ...
به پارلمان اوکراین رادا میگویند
اظهار وجود کردن . شاخ و شانه کشیدن مثال از کتاب دن آرام: به مان فرمان میدهند. مرگ بر آتامان ها. کمیته های انقلابی انتخاب کنید. آن وقت دهاتی ها هم دم ...
البته در ذیل کلمه فونت باید می آمد که آبادیس امکان نوشتن را نداد یک نوع واحد اندازه گیری جرم است و روسی میباشد . پوط هم گفته شده ، پوند روسیه ) . تق ...
شکافنده _فرو کردن چیز تیزی در چیز دیگر __برای سوزن دوزی روی پارچه هم بکار میرود چنانکه در کتاب دُن آرام ترجمه شاملو آمده : تو جیب شلوار پنبه آجین سرب ...
بمعنای پراکندن هم میآید. مثلا در عروسی های قدیم میگفتند فلانی از بالای بام خیلی پول پاش داد و نفر دیگر پفک و بیسکویت پاش داد . . . یا چرا برادر داماد ...
کنایه از هر گونه امتبازی است که منظور از بخشیدن اش تحمیق گیرنده آن باشد. این تعریف از احمد شاملو در ترجمه کتاب دن آرام اثر شولو خوف آمده است
بازگشتن. بازگشتن به شب. به زمان برگشتن مثلا از جبهه آمدن برای مرخصی چند روزه اشاره دارد . چانکه در کتاب دن آرام آمده= . هیچ کس مثل آن وقت های اوبت نم ...
نگهبانی. حراست . . پست های نگهبانی که در سربازی یا جنگ وجود دارد و مثلا ۲ ساعت به ۲ ساعت تعویض میشود . مثال از کتاب دن آرام : آن شب کشیک کاشه وی و هم ...
قسمتی از یک مکان . ناحیه . بخش . طرف . سو . جانب مثال از کتاب دن آرام : صاحب منصبها تو یکی از بالهای دور دست قصر جمع شدند و . . . .
ردیف کردن . کنار هم چیدن . پشت سر هم آوردن. مثال= دو تا کلمه را نمیتوانم گل هم کنم .
کند و کاو ذهنی . کنجکاوی. جستجو . فشارآوردن به ذهن برای رسیدن به نتیجه دلخواه. . . مثال از کتاب دن آرام شولوخف از ضعف قدرت استدلالش به وحشت افتاد و ب ...
بارشان بار نمیشود . معلوم نیست ضرب المثل است یا . . . در کتاب دن آرام آمده بود و با توجه به جملات قبل و بعد ، معنی به سامان نرسیدن کارها و به مقصود ...
. . . و سکوتی خواب آلود تا زمان درازی تو واگن های قرمز لم لم زد تا دست آخر . . . . اینها از کتاب دن آرام میباشد و معنی لم لم زدن شاید تلو تلو خوردن ...
وَل و وَل کردن در بعضی گویشهای خراسان بمعنی برق زدن میباشد . مثلا از تمیزی یا وجود نور زیاد . مثلا میگویند حرم امام رضا چه ول و ولی میکرد یا سر کچل ...
در جمله ای از کتاب دن آرام چنین آمده : همه جلو در ورودی ایستاده بودند که رانه کروک داری از حیاط بیرون آمد . با توجه به کلمه کروک که روسی است و معنی س ...
رنج _ بلا _رنج کشیده. بلا دیده . . . . مثال از کتاب دن آرام : . . و حافظه خودشان آن همه بلابدتر را که تو جبهه کشیده بود از خاطر می برد
شاید همان نوک باشد . . طوری که از معنی این جمله از کتاب دن آرام آمده نزدیک به نوک میباشد پرنده های توک فولادی عین زاغچه که تخم هندوانه چینه کند تو آس ...
کُل=شاید کوتاه شده کاکل باشد . چنانکه در دن آرام آمده: تا گیس و کُل ات را نکنده ام برو پی کارت البته در هیچ جایی ربط بین گیس و کل پیدا نشد . فقط حدس ...
همان چوب الف است منتها در تداول صفتی برای افراد لاغر اندام بکار میرود. مثال از کتاب دن آرام شولوخوف : غلام که با قد و قواره چوغ الف تر ازآن قزاقه خود ...
قضول . همه چیز دان . شخصی که در کار همه دخالت میکند و مثلا مشورت میدهد
به معنای رابطه داشتن و دوستی کردن است. . . . مثال از کتاب دن آرام شولوخوف: کاری میکنم با او که فقط حضرت شیطان به هوس بیفتد آبی با او گرم کند. . . . د ...
این کلمه در کتاب دن آرام شولوخف بود. باتوجه به ترجمه شاملو که هر کجا کلمه ای مثل شنبه آمده بصورت تلفظ آن که میشود شمبه مینویسد. . انبار=امبار. . . . ...
کسی میدونه لام الف لا شدن یعنی چه؟ پاهایش مثل مست ها لام الف لا میشدو دم به دم سرش به شانه او میخورد
یکی پس از دیگری. پشت سر هم . چند بار پشت سر هم کار مشخصی را انجام دادن
معنی ش که مشخصه . فقط مورد استفاده شو تو کتاب دن آرام دیدم جایی که میگه: جوری باش اختلاط میکردند که انگار هم سن و هم تاچه یِ خودشان است
دارای صدای بلند و بلند آواز. . مثال از دن آرام شولوخوف وقتی مسلسلهای وراج جنگل را زیر آتس گرفت و مثل تند بار بهاری به هیچ چیز امان نداد دیگر . . .
گلوله و گرد کرده شده مثل کلوج پنبه مثال از کتاب دن آرام شولوخوف چها تا سوراخ به ردیف رو پالتواش بود با یک کلوچ کزه یِ پشم رو هر کدامشان که کزه همان ...
به معنی کوتوله است . مثال از کتاب دن آرام اثر شولوخوف ترجمه شاملو: با تحمل و تسلیم تمام میگذارد ننه عفریته هفتاد ساله و زن چوزموریِ افسار سر خودش به ...
زنگار زده . . . رنگ و رو رفته. زنگ زده. . . . مثال از دن آرام شولوخوف. ::: رو برچسب پورمک بسته بطری که سبز می زد هنوز هم تاریخ کارخانه را میشد خواند.
ناوه کردن=لوله کردن . هرچیز میان تهی . . چنانکه در دن آرام اثر شولوخف آمده است: کاغذی را ناوه کرد و چند پر توتون ریخت توش و . . .
با دهان بسیار پُر، خوردن . . . . بصورتی که هردو لُپ پر از غذا باشد . . . . البته شاید
شاید برای انسانها بمعنی کسانی که از دایره اصلی جدا افتاده باشند بدهد . . مثل قسمت مترادفها که آمده :طبقه وازده اجتماع. . مثال از دن آرام شولوخوف=گریگ ...
بر وزن مهوش ===طوقه چوبین چرخ درشکه و گاری و امثال آن را گویند . . . برگرفته شده از کتاب دن آ رام شولوخوف ترجمه احمد شاملو
در گویش شهرستان سبزوار به معنای چاخان و بلوف میباشد . . مثلا میگویند قارت ننداز یعنی چاهان نکن . بلوف نزن . دروغ نگو . . . فلانی خیلی قارتی است
پوست مال یا پوسمال بمعنی پوسته پوسته شدن یا پوسیده شدن چیزی است. مثال= غلاف پوست مال شمشیرش را تو مشت دست چپش فشار میداد حتی برای پوست دست و صورت نیز ...
سوراخ سمبه ها مثال . قدیمی تر ها میگفتند انقدر قال و سلمب را شور نده هنگامی که دنبال چیزی میگشتند و پیدا نمیکردند به شخص دنبال کننده میگفتند . . یعن ...
سنب و سو بمعنی جستجو بازرسی و تفتیش و کند و کاو است مثال از دن آرام اثر شولوخف هر جا را که میشد گشت ، گشتند کارگاه را هم سمب و سو کردند ( سنب و سو )
درجه سروان ارتش در قدیم
به صورت خودمانی. . چنانکه در مهمانیها میگوییم تعارف نکنید خانه خودتان است . بی تکلف . . . مثال از کتاب دن آرام نوشته شولوخوف ترجمه شاملو. : خیلی خانه ...
شِرِّه= پاره پاره شدن. . تکه تکه کردن . جر واجر شدن مثال=آستین پیراهن کتانی اش را شره کرد و بند ناف را محکم بست
پاره بلند کم عرض که از پارچه یا پوست یا امثال آنها جدا کنند. مثال از کتاب دن آرام شولوخوف==ناف اش را با دندان ببر و با تریشه پیراهن ات ببند
قنوت به معنی فرمانبرداری است، یعنی وسیله ای که اسب را فرمانبردار می کند. این تازیانه که به آن قنوت می گفتند، یک چوب نازکِ کمتر از یک متر بود و به نوک ...
نمای ساختمان= مثال از کتاب دن آرام شلوخوف=. . . . . . محوطه ساختمانی بود با بام سفالی که رو جبهه اش عدد آجرچین ۱۹۱۰ خوانده میشد .
بهم زدن . تکان خوردن . در گویشهای خراسان هنوز استفاده میشود . . . . . لت نخور :تکان نخور . یک جا بنشین
تکان خوردن . به هم خوردن . . . . . لت مده=تکان نده
در اکثر گویشهای خراسان به معنی کتک زدن میباشد . مثلا میگویند بچه بنشین وگرنه لت میخوری ها. . اما در کتاب دن آرام شولوخف ترجمه شاملو آمده : پرده ی پا ...
با جدیت . سخت مثال از دن آرام اثر شلوخوف= آن روز را یک نفس تا غروب و آن شب را هم بُکش تا صبح تاختم تا بالاخره . . .