تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

تعظیم مودبانه خانمها در برابر یک شخص مهم که به صورت خم کردن زانوها می باشد. در مقابل آن bow که تعظیم مودبانه آقایان به صورت خم کردن کمر است.

پیشنهاد
٠

میل یا قصد قوی برای انجام کاری داشتن. انجام کاری به سر زدن ( معمولا با حالتی از عصبانیت یا تردید همراه هست ) مثلا I've got a mind to quit my job. ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک نوشیدنی الکلی است که از نیشکر یا چغندر قند به روش تقطیر تهیه می شود. نوشیدن آن برای مسلمانان حرام است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این ور و اون ور چرخیدن ( زودگذر و سریع )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ریا کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه از دو قسمت تشکیل شدهviru به معنی ویروس و پسوند cide به معنی کشنده. ترجمه آن میشه ویروس کش و به مواد شیمیایی یا فیزیکی کشنده ویروس اطلاق میشه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه از دو قسمت تشکیل شده viri به معنی ویروس و پسوند cide به معنی کشنده. ترجمه آن میشه ویروس کش و به مواد شیمیایی یا فیزیکی کشنده ویروس اطلاق میش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احساس پشیمانی و ندامت در مورد چیزی که در گذشته اتفاق افتاده یا نیوفتاده است و شخص آرزو می کند که ای کاش می توانست آن تصمیم یا عملکرد را تغییر دهد ولی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غم انگیز مصیبت بار اسفناک همراه با بدبختی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

طعم اصیل

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آگاه در جریان ( بودن ) مطلع خبردار ( بودن )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افشاگر. کسیکه شواهدی از تخلف را به یک شخص یا سازمان مجاز اطلاع می دهد تا او با تخلف مقابله کند. Whistleblowing به معنی افشاگری می باشد.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارت have got to بیشتر در زبان محاوره ای و در زمان حال به کار میرود. زمان گذشته و آینده استفاده نمی شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بررسی ( یک محصول یا خدمت ) Customer reviews of the restaurant were positive. نقد و نظر ( در مورد فیلم یا یک کتاب . . ) The movie received great r ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلمه nearby علاوه بر قید نقش صفت هم می تواند در جمله داشته باشد. در این صورت قبل از اسم می آید. مثال: We stayed at a nearby hotel.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آخرین راه چاره به آخر خط رسیدن نامطلوبترین یا بی کیفیت ترین گزینه یا راه حل باقیمانده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سفر بی خطر ، به سلامت بری و برگردی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک جمله مودبانه به معنی "بهتره که راه بیوفتیم" We had best یعنی بهتره که. .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یعنی وقتی اوضاع خوبه بهتره الکی کاری نکنی که خراب شه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یعنی چیزی را از دست دادن بویژه یه فرصت یا یه تجربه ای که مفید و لذت بخش است. یا بی نصیب ماندن از یه فرصت خوب با حرف اضافه on می آید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایه تاسفه، مایه افسوسه در محاوره It's a ممکن است از ابتدای جمله حذف شود و جمله با shame to شروع شود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت تاکید کردن، به شدت تحت تاثیر قرار دادن، به اجبار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یعنی یک موضوع را به دقت بررسی کنید یا درباره آن فکر کنید. به جای book کلمات دیگری مثلا document یا problem هم استفاده می شود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک پای خامه ای که با پوره شاه بلوط یا میوه های شیرین درست می شود و با شکلات تزیین می گردد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وحشتناک، ترسناک، شوم، عجیب و غریب، منزجر کننده، لرزان. داستان جنایی ترسناک با پایان غیرمنتظره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دره کوچک در میان درختان که پوشیده از درخت یا چمن است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be dead gone on ( over ) somebody بسیار مجذوب کسی شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در اروپای قرون وسطی و مستعمرات آنها برای اجرای عدالت، متهم را برهنه میکردند و بر بدن او قیر مالیده و سپس بر روی آن پر می چسباندند. امروز ه به معنی س ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلاش برای بدست آوردن چیزی بدون درخواست مستقیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک گیاه استوایی است که ریشه غده ای شکل و برگهای بزرگ دارد. این گیاه باید به صورت پخته خورده شود و مصرف خام آنها سمّی ست. نام دیگری برای taro می باشدِ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در رسیدن به یک هدف پیشرفت حاصل کردن یا به موفقیت رسیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذراندن زمان با تفریحهای بیهوده یا شوخی های عملی، سر به هوا بودن، رفتار احمقانه با شوخی های بی اهمیت، جست و خیز و بازی خشن. در اصل این کلمه ابتدا در ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این اصطلاح در مواردی به کار میرود که بعد از یک دوره ای از یکنواختی و سکون و رخوت ، کسی یا چیزی تازه و خوشایند و متفاوت حضور پیدا کند. میتوان معادل ها ...

پیشنهاد
٠

این اصطلاح برای به خاطر سپردن تغییر ساعت در ابتدای بهار و پاییز به کار میرود. Daylight saving time ( DST ) یعنی در ابتدای بهار ساعت را یک ساعت به جل ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این اصطلاح برای کسانی به کار میرود که بعد از یک دوره انزوا یا کم کاری دوباره فعال شده اند معادل فارسی آن را میتوان به صورتها بیان کرد: از خواب زمستان ...

پیشنهاد
٠

I don't have a horse in the race. یعنی این ماجرا نفعی برام نداره. چیزی از توش نسیب من نمیشه

پیشنهاد
٠

وقتی موضوع محرمانه ای را به کسی بگویید و انتظار دارید آنرا به کسی نگوید. رازداری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک دیواره کوچک بافتی به شکل زاویه قائمه در قلب است که دهلیز راست را از بطن چپ جدا می کند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

از فرصت بخوبی استفاده کردن، استفاده از موقعیت به نفع خود، معادل فارسی آن: تا تنور داغه چسباندن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکی از معانی tell متمایز کردن و تشخیص و تمایز تفاوتها بین دو یا چند چیز است. بنابراین عبارت I can't tell به معنی "من قادر به تشخیص تفاوت نیستم" می با ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی می خواهید بر عصبانیت خود تاکید کنید به کار میرود. معادل : یعنی چه؟ آخه چرا؟ که چی؟ Why the devil How the devil What the devil همه اینها به همین ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی ارزش ( غیر رسمی ) ، without value

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیلش این نیست.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشمگین شدن، عقل از سر پریدن ( از شدت ناراحتی ) ، از نظر عاطفی یا عقلی ناپایدار شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کل هستی، تمام کائنات

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لووکاردیا یعنی موقعیت قلب، در سمتِ چپِ قفسه سینه و راس آن به سمت چپ باشد. این حالت اکثر موارد آناتومی طبیعی قلب را تشکیل میدهد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزوکاردیا یعنی موقعیت قلب در قفسه سینه به جای اینکه در سمت چپ باشد در وسط قفسه سینه است و راءس آن در خط وسط قفسه سینه قرار دارد. این وضعیت ممکن است د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این بیماری مادرزادی شامل تنگی قسمت کوچکی از آئورت می باشد که باعث می شود خونرسانی به اندام های تحتانی کاهش پیدا کند و فشار خون در اندام فوقانی بالا و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقدار زیاد، کلّی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( کاری را سریع انجام دادن ) عجله کن، بجنب