پیشنهادهای Hasti (٢٥)
به نفع کسی تموم شدن ( یعنی کاری کنی که به نفع طرف مقابلت باشه ) If we react angrily, we’ll just be playing into their hands. اگه با عصبانیت واکنش ن ...
باید بهش آفرین گفت You’ve got to hand it to him, he never gives up! باید بهش آفرین گفت، هیچ وقت تسلیم نمی شه! I don’t like her, but you have to hand ...
برای تاکید به معنی خیلی زیاد، واقعا That dress is not half beautiful! اون لباس واقعاً قشنگه! She’s not half talented, is she? اون واقعاً بااستعداده ...
با کسی راه اومدن، مصالحه کردن با کسی We’ll never solve this problem unless we meet each other halfway. تا با هم مصالحه نکنیم، هیچوقت این مشکل حل نمی ...
دهن لقی کردن، راز کسی رو فاش کردن She's known for telling tales out of school, so be careful what you share with her. او به دهن لق بودن معروفه، پس ح ...
کسی رو دلسرد کردن، انگیزه رو از کسی گرفتن، حال کسی رو گرفتن I was so excited about my idea, but his comment really took the wind out of my sails. خی ...
همون آش و همون کاسه They promised reforms, but nothing really changed — plus �a change! قول اصلاحات دادند، ولی در واقع هیچی تغییر نکرد — همون آش و ه ...
مخصوص They formed an ad hoc committee to deal with the crisis. آنها یک کمیتۀ مخصوص برای رسیدگی به بحران تشکیل دادند. *on an ad hoc basis* بر حسب ...
ناپدید شدن، فراموش شدن، خبری از کسی نبودن The singer fell off the radar for a few years, but now she's back with a new album. چند سالی از اون خوانن ...
نسبت دادن They imputed the failure of the project to poor planning. آنها شکست پروژه رو به برنامه ریزی ضعیف نسبت دادند.
تو مایه های. . . I was thinking of something along the lines of a romantic dinner. داشتم به چیزی تو مایه های یه شام عاشقانه فکر می کردم. She said ...
تشویق کردن، ترغیب کردن The coach exhorted the players to try harder in the final game. مربی بازیکنان را به تلاش بیشتر در بازی نهایی تشویق کرد. She ...
سرکش She has a froward spirit that resists authority. او روحیه ای سرکش دارد که در برابر قدرت مقاومت می کند.
قسم خوردن برای ترک کاری/ ( با قسم ) چیزی را انکار و رد کردن She forswore any involvement in the scandal. او قسم خورد که هیچ دخالتی در رسوایی نداشته ...
کتاب قطور و حجیم He spent all summer reading a tome on medieval history. تمام تابستونشو صرف خوندن یه کتاب قطور درباره ی تاریخ قرون وسطی کرد.
نگهبان، محافظ ( به ویژه در مورد نیروهای محافظ مثل فرشته ی نگهبان، ایزد یا موجود محافظ ) A tutelary spirit watched over the village. روحی نگهبان از ...
به پایان رسیدن With the team’s defeat, the curtain has fallen on their championship hopes. با شکست تیم، امیدهای قهرمانی شان به پایان رسیده. The cu ...
دل کسی را لرزاندن، تاثیر گذاشتن ( از لحاظ احساسی ) ، حال کسی را دگرگون کردن What he said about loneliness really struck a chord with the audience. ح ...
تغییر دادن روش/رویه . The teacher changed tack when she saw the students were bored وقتی معلم دید که دانش آموزان حوصله شون سر رفته، روش ( تدریسش ) رو ...
گرامی داشتن، محترم شمردن The statue is venerated by locals as a sacred symbol. مجسمه توسط مردم محلی به عنوان نمادی مقدس گرامی داشته می شود. Many c ...
بهترین کار، بهترین راه If you want cheap clothes, your best bet is to wait for the summer sales. اگه لباس ارزون می خوای، بهترین راه اینه که تا حراج ...
کشف کردن، پیدا کردن ( run sth/sb to ground ) The journalist finally ran the truth to ground. خبرنگار بالاخره حقیقت رو کشف کرد. The police ran the ...
به فراموشی سپرده شدن، بلااستفاده شدن Many traditional customs have fallen into desuetude over the years. بسیاری از آداب و رسوم سنتی در طول سال ها به ...
خودجوش ( خودسرانه ) عمل کردن Nobody asked him to fix the printer—he did it off his own bat. هیچکس ازش نخواست که پرینتر رو درست کنه؛ خودش خودجوش ( خو ...
به طور سطحی به چیزی پرداختن یا بررسی کردن The article scratches the surface of the topic but doesn't go into detail. مقاله به طور سطحی موضوع رو بررس ...