تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

همسنگ پارسی اعتبار یا credit

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

این واژه از زبان فارسی باستان هست معنی پیشین اون تنگی و فشار هست

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تو زبون ساسانی واژه گرده همسنگ محیط هست

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سَختار : مقایسه میان آن دو مرد، سختار نمی شاید ( شایسته نیست ) از اونجایی ک بن کنونی واژه سنجیدن ، سَختَن هست میشه گفت سخت آر ( مانند رفتار ، ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکسر پیوسته

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان سوق از واژه پهلوی سوگ هستش به معنی سوی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گواهی طلاق در دربار و دادگاه های ساسانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تفتن و تبیدن به معنای گرم شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان از اونجایی که زبون امروزی ما که زبون دری نامیده شده نوه ی زبون پهلویه بسیاری از واژه ها و کارواژه ها کمابیش هنوز تو زبونمون مونده ک یکی از اون ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نباستن و نباییدن کارواژه ی پهلوی ب معنی تسلیم شدن و تن دادن هست ک درخور بکار گیری هست چه کارواک و کارواژه های نابی ک بیش از هزار ساله نیمه مرده هستن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیره دست زبردست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان این واژه رو همسنگ پیروز و رستگار نگمارین پیروختن و پیروزیدن در زبان های باستانی به چم درخشیدن بوده پیروزه و فروغ هم از بازماندگان این واژه ی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دفتن یا دمیدن واژه هایی هستن ک تا روزگار ساسانیان در زبون ایرانی بود و با تازش تازیا این واژه به فراموشی سپرده شده ولی ما ایرانیا اگر ی خویشکاری در پ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

هرج و مرج پارسیه! چرا نوشتین عربیه؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر گاه می نگرم نزدیکترین همسنگ برای واژه تجربه در زبان فارسی واژه ی مزه و مزیدن هستش چنان ک توی شاهنامه نوشته: ک تلخی مزیدیم و شیرین مزیم یعنی ک سخ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیوستار یعنی متحد همانگون ک پیوستاری میشه همبستگی و اتحاد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چمیگ در زبان پهلوی ب معنی منطقی اوده پس میشه چم رو برابر منطق دونست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درسته با سپری شدن زمان معنای این واژه شد کتاب اما در زمان ساسانیان و زبان های آریایی این واژه ب معنای خط بوده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان های ساسانیان ب چم روشن کردن و نور افکندن بوده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک واژه کهن در زبان های نیا ایرانی ب چم نهادن یا گماشتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نماریدن نماشتن ب چم اشاره کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارواک از دید من درخوره

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوشتن : نویس برشتن: بریس کشتن : کیس

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

این واژه را میتوان همان پوییدن دانست از آنجا که : رستن: روییدن شستن:شوییدن مستن:موییدن جستن:جوییدن پس پستن:پوییدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مستن یا موییدن دوتاشون ب چم گلایه و واخواهی هست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زبان پهلوی واژه ی شبیار بکار برده می شده برای نوشدنی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

از اونجایی ک تا پیش از تازش تازیا ما واژه ی وشتن و وردیدن برابر تغییر رو داشتیم از دید من میشه متغیر رو وردنده گفت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هتا از زبان پهلوی به زبان عربی رفت و سپس دوباره به ما برگشت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اندوم در زبان ساسانی برابر گزاره "تا زمانی که" هست اندوم که تو اینجایی تا زمانی که تو اینجایی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

جار در زبان های پهلوی برابر زمان و حال هست واژه ی جاری نیز به چم حال و در حال حاضر هست که از پارسی واژه ی عربی شد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این واژه در زبان پهلوی یک یگان زمانی بوده میشه گفت که واژه ی hour انگلیسی نیز از ریشه ی همین واژه ی آریایی هست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستان جاری واژه ی ساسانی هست گول این اعراب و ترکا رو نخورین این واژه یک واژه بندار ( اصیل ) پارسی است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر درودن با فتحه د نخست از مصدر درایش هست ب چم تاثیر گذاری و اثر گذاشتن او بر من درود او بر من تاثیرذاشت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تایه در زبان های ایرانی باستانی برابر واژه زمان و time بوده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

همان بوسیدن نوشتن و نویسیدن رشتن و ریسیدن بوشتن و بوسیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوشستن واژه ی ساسانی برابر واژه ی دوشیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیرستن و چیریدن واژه های زبان ساسانی برای چیره شدن و غالب شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

محسن نقدی گرامی پیشنهاد شما زیبا بود بجای بکار گیری واژه های ویراستن و ویرایش بایستست که بگیم گراستن و گرایش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

همان سزیدن یا سزاوار بودن سزیدن و سزستن نویدن و نوستن دویدن و دوستن که هنوز در زبان های جنوبی بکار میره و . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان های باستانی ب چم قرار دادن بوده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان های باستانی برابر خواستن و اراده کردن بوده و شایسته ی دوباره بکار گیری هست این واژه ی زیبا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستن از دویدن میاد مانند نوستن و نویدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

از دید من این واژه همان واژه ی بوییدن هست رستن و روییدن شستن و شوییدن بوستن و بوییدن جستن و جوییدن و. . .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در زبان ساسانی واژه پادار برابر واژه محافظ شخصی بوده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان اوستایی واژه سرومند رو داشتیم که برابر واژه محدود هست امروزه میتونیم واژه سرمند رو بکار بگیریم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسته واژه ی باستانی ساسانی برابر واژه اقلیم و منطقه و ناحیه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زبان های کهن فارسی واژه ی همبدیز رو برابر واژه مطابق داشتیم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان ساسانی واژه همیر رو برابر واژه مجموعه داریم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در متون مانوی باستانی واژه رازمر برابر معمار هست

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر واژگان فارسی باستانی پهلوی اوستایی و. . . که در آغازشان او یا ū داشتن در گذر زمان این او از میان رفته پس میشه این واژه رو برای فارسی نو شهین دا ...