پیشنهادهای Arya (١١٢)
همان سزیدن یا سزاوار بودن سزیدن و سزستن نویدن و نوستن دویدن و دوستن که هنوز در زبان های جنوبی بکار میره و . . .
در زبان های باستانی ب چم قرار دادن بوده
در زبان های باستانی برابر خواستن و اراده کردن بوده و شایسته ی دوباره بکار گیری هست این واژه ی زیبا
دوستن از دویدن میاد مانند نوستن و نویدن
از دید من این واژه همان واژه ی بوییدن هست رستن و روییدن شستن و شوییدن بوستن و بوییدن جستن و جوییدن و. . .
در زبان ساسانی واژه پادار برابر واژه محافظ شخصی بوده
در زبان اوستایی واژه سرومند رو داشتیم که برابر واژه محدود هست امروزه میتونیم واژه سرمند رو بکار بگیریم
کسته واژه ی باستانی ساسانی برابر واژه اقلیم و منطقه و ناحیه
در زبان های کهن فارسی واژه ی همبدیز رو برابر واژه مطابق داشتیم
در زبان ساسانی واژه همیر رو برابر واژه مجموعه داریم
در متون مانوی باستانی واژه رازمر برابر معمار هست
بیشتر واژگان فارسی باستانی پهلوی اوستایی و. . . که در آغازشان او یا ū داشتن در گذر زمان این او از میان رفته پس میشه این واژه رو برای فارسی نو شهین دا ...
دوستان در زبان های باستانی ایرانی واژه هاون برابر واژه عربی صبح هستش
در زبان پهلوی وینیردن یا ویناریدن رو داشتیم ک برابر واژه ی چیره و مسلطه شاید هم با واژه ی انگلیسی win همریشه باشه
ما در زبان های مانوی و پهلوی واژه ی دروده را داشتیم که برابر واژه ی سلامت هست
کاویدن یا کافتن ب چم جدا نمودن هس
در برخی از نوشته های پهلوی این واژه بگونه ی اشکل آمده
ما در زبان نیاکانمون واژه ی ایرخته یا ایراخته رو داشتیم ک برابر واژه ی تازی محکوم هست می تونه از کارواژه ی ایراختن ( ایرازیدن ) باشه ولی هنوز چیز درس ...
در زبان ساسانی واژه فراز برابر این واژه تازی بکار گرفته میشد فراز اینکه ( بعد از اینکه ) ما رسیدیم آنجا
ما در زبان پهلوی واژه ی پانه رو داریم ک ب چم حامی و مراقب هس و از دید من بسیار شایسته بکارگیریه
واژه در زبان پهلوی به چم توجه کردن یا به یاد داشتن
دوستان واژه ی انداختن یک معنی دیگه داره ک امروزه کسی نمیدونه بمعنای اندازه گرفتن و تایین کردن چیزیه این واژه خیلی پر معناست پاینده ایران
در زبان پارسی باستان ما واژه های گناستن و گناهیدن را داشتیم افسوس ک زبان امروزی ما پر شده از وام واژگان بی هوده
همیستگان واژه ی پارسی باستان برابر برزخ است اگرچه برزخ هم واژه ای فارسی است
این واژه با یک دگرگونی معنایی از زبان پارسی باستان وارد زبان عربی شد تا زمان ساسانیان ما واژه ی مزه رو مزاگ می گفتیم ک این واژه به عربی شد و تازی ها ...
داو واژه ی پارسی ب چم نوبت هست
در زبان ساسانی واژه ی وینارش رو داریم کسی می دونه این واژه امروزه ب چه ریختی گرویده؟
ما تو زبون های گوناگون زمان ساسانیان واژه ی زایه به چم حاصل رو داشتیم ک از ریشه زاییدن است از دید من بسیار واژه ی بجاییست برای بکار گیری بجای این واژ ...
این واژه ی واژه باستانی ایرانیه ک تا زمان ساسانیان بکار می رفته و ب چم اصل و قانون و اساس بوده
بونده تو زبون ساسانی ب چم کامل و تمام بوده ک از دید من بسیار بجاست تا بکار بگیریمش
بونش تو زبون ساسانی ب چم اصل و اساس بوده ک از دید من شایسته ی بکار گیری بجای واژه ی عربی اساس و اصله
این واژه تو زبان ساسانی دو چم داشته یکی اصل و ریشه و اصیل یکی هم آغاز و شروع
همچنین واژه ویراستن ک امروزه ب چم دگرگون کردن بکار می ره در زمان ساسانیان ب چم مرتب کردن و آراستن بکار میرفته
ما واژگان بسیاری هم چم واژه تازی مرتب داشته ایم آراسته و پیراسته ک امروزه هست در زمان ساسانیان نیز واژه ی رستومند رو داشتیم
در زمان ساسانیان ما واژه ی اوزدهیگی را برای تبعید داشتیم ک کم کم از میان رفت
واژه ی تاشتی ی واژه ی ساسانی همچم واژه عربی مطمئن بوده همچنین برای اطمینان واژه ی تاشتیگان بکار رفته می شده همچنان ک تو فارسی امروزی هم واژه ی استیگ ...
در زبون ساسانی واژه ی تاشتی را داشتیم که به چم مطمئن بود گمان میکنم واژه ی استیگان هم همریشه ی این واژه باشه
چم درست این واژه در زمان ساسانیان `اعلام کردن` بوده که از فعل نوستن می آمده که بسیار شایسته ی بکار گیری بجای واژه ی عربی اعلام کردنه او نوست که میخو ...
نوستن واژه ای ساسانی بوده برابر با اعلام کردن امروزی ک از دید من بس در خور بکار بردنه
در زمان ساسانیان ریخت این واژه به گونه ی خوانگر بوده که می سهد کسایی که خوان خوراک را میگستردن و خوراک آماده میکردن رو خوانگر مینامیدن
سد واژه ای پارسی ست شگفتا ک همه این واژه را عربی می پندارند
بلور واژه ای ساسانی است که در نوشته های نبیگ وزیدگی های زادسپرم آمده و پس از آن به عربی رفته
این واژه برای زبان ساسانی است به چم خطرناک و بیم آور
در زمان ساسانیان واژه وداردن به چم تحمل کردن بوده و به کسی که متحمل چیزی می شده ودارنده گفته میشد ودار = تحمل وداردن = تحمل کردن
در زبانی ساسانی به مینوی معتقد و باورمند بوده
در زبان پارسی ساسانی واژه ای در خور داشتیم که همآفراه بود که برای من بسیار واژه ی زیباییست
فرتاش گرامی پیشنهادت بسیار بجاست🤝
تا همین 1500 سال پیش و در زمان ساسانیان واژه ای درخور داشتیم که خوبسار بود ب مینوی متناسب امروزی ک از دید من بایس بکار برد بجای این واژه عربی
در زبان پهلوی این واژه ایا بوده ک در گذر زمان به یا گرویده
در زبان اوستایی و ساسانی نوستن همان اعلام کردن است او نوست ( اعلام کرد ) که میخواهد برود