پیشنهادهای ا ص (٥٨)
خوش گذروندن ( ریلکس کردن و باچندتا فعالیت فوق برنامه از وقت لذت بردن ) I need some persuading to let my hair down کمی انگیزه لازم دارم تا خوش بگذرونم
مقاومت به انسولین، شرایطی است که در آن سلول های بدن پاسخ مناسبی به انسولین نمی دهند و به دنبال آن جذب گلوکز دچار اختلال شده و به طورثانویه باعث افزای ...
چشم به چشم شدن با کسی
بد، حرف زدن با کسی کسی رو شستن با حرف بد To tell off sb Or To tell sb off
پادرمیانی و وساطت کردن
مراقب بودن ( مواظب بودن ) برای اجتناب از چیزی
بحث کردن در مورد ( سرِ )
اونطرف جاده
تا هروقت که زنده بمونم ( باشم )
از، طریق نواوری، به واسطه نواوری
انگیزه ی بی امان، سیری ناپذیر
با این تفاوت که
اینجوریه که، Thst's how we we buy stuff اینجوریه که ( ان هست اینگونه که ) ما آت و اشغال میخریم
در برگیرنده ی، پوشش دهنده ی Covering 40% of the Asia پوشش دهنده ی ۴۰درصد اسیا
ناگهان زیر گریه زدن
من باید خودمو خالی میکردم ( حرف دلمو میزدم )
تا چند دقیقه دیگه/ یکم دیگه I'll be back in a little while یکم دیگه برمیگردم ( خدمتتون میرسم ) /تا چند دقیقه دقیقه برمیگردم
ملحق شدن به شرکت کردن به You need to join in with family activities
از قانون پیروی کردن
از قانون پیروی کردن
منظورت اونیه که . . .
با شرایط کنار امدن با شرایط وفق یافتن
دیر یا زود
احساس بیماری کردن i have been feeling funny ever since i ate the fish از وقتی که ماهی رو خوردم احساس بیماری میکنم سخت بودن I feel funny about turnin ...
توی صف وایسادن I have to wait in a queue for about twenty minutes
پشت در
فلسفه بافی کردن مقدمه چینی کردن
You are in good spirits ماشالله سرحالی کیفت کووکه کبکت خروس میخونه
جعبه مخصوص حمل غذا ( حمل غذا توسط پیک های موتوری در هند )
قدرت خرید بیشتر داشتن بالا بودن ارزش پول
Don't take this the wrong way سوء تفاهم نشه
در غیر اینصورت ( وگرنه )
به عنوان اخرین راه چاره
It is hard being on your own for the first time برای اولین بار سخته روی پای خودت وایسی
There was no snap in his turtle dor two years
I take credit for that من بخاطر اونکار به خودم افتخار میکنم
بر حسب اتفاق ( اتفاقی ) If you happen to see Ali, say hi for me اگه بر حسب اتفاق علی رو دیدی، سلاممو بهش برشون
I 've had it with you and . . دیگه خسته شدم از دست شما و . . ( دیگه حوصله شما و . . . ندارم )
از روی ( بخاطر ) بیکاری محض
چیزهای مزخرف
پول زیاد They do charge top dollar اونها واقعا پول زیای میگرند ( یعنی اونا میندازن به مشتری )
اشنا شدن، ملاقات کردن We are gonna get to meet your family
کاملا اندازه The dress was a perfect fit اون لباسه کاملا اندازه بود
Our team qualified for the soccer World Cup for the first time
You are hurting now تو الان ناراحتی ( داغونی )
Everyone keeps fixating on him همه مدام بهش گیر میدن They fixated on her اونا بهش گیر دادن
He is my long - lost relative اون فامیل دوره منه
Can tell He can tell they are loaded with lots of juice او با خودش میگه که ( یا احتمالا ) اونها آبدارن
پایین نگهداشتن، به سمت پایین فشار دادن Leave your finger down انگشتت رو پایین نگهداری ( به سمت پایین فشار بدی ( روی یه چیزی ) )
بازدید داشتن We also get visitors several times each year ما همچنین چندین مرتبه در سال بازدیدهایی داریم