پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٨٦٣
پیشنهاد
٠

پستان مادر خود را گاز گرفتن : [عامیانه، کنایه ] ناسپاس و بی وفا بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پس پناه : [عامیانه، اصطلاح] جای خلوت در خانه یا کوچه، پستو.

پیشنهاد
١

پستان به آسمان گرفتن : [عامیانه، کنایه ] نفرین کردن ( مادر ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پس بودن هوا : [عامیانه، اصطلاح] خراب بودن اوضاع، نامناسب بودن وضعیت .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پس پس رفتن : [عامیانه، اصطلاح] رو به عقب گام برداشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پس بودن : [عامیانه، اصطلاح] عقب افتادن از دیگران.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پس انداختن : [عامیانه، اصطلاح] جمع کردن پول، بچه به دنیا آوردن، به عقب انداختن ( قرار ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پس افتاده : [عامیانه، اصطلاح] بچه ی کسی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس افت : [عامیانه، اصطلاح] حقوق هنوز پرداخت نشده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پُز دادن : [عامیانه، اصطلاح] خودنمایی بی جا کردن، فیس آمدن.

پیشنهاد
٢

پز عالی جیب خالی : [عامیانه، کنایه ] کسی که در عین تهیدستی افاده داشته باشد و خودش را بگیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پزا : [عامیانه، اصطلاح] زود پخت شونده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پریدن : [عامیانه، اصطلاح] لب پَر شدن، شکستگی کوچک در کناره ی چیزی.

پیشنهاد

پریدن از خواب : [عامیانه، اصطلاح] بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته.

پیشنهاد
١

پریدن خواب از سر کسی : [عامیانه، کنایه ] خواب نیامدن، هرچند وقت خواب باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پر و پخش : [عامیانه، اصطلاح] پراکنده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرونده سازی : [عامیانه، اصطلاح] گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پر و پا داشتن : [عامیانه، اصطلاح] پایه و اساس داشتن.

پیشنهاد
١

- پر و پاچه ٔکسی را گرفتن ؛ بشدت برو متغیر شدن و بدو دشنام گفتن. آزار رسانیدن و بدگوئی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پر و پا دادن : [عامیانه، اصطلاح] اتفاق خوبی افتادن.

پیشنهاد
١

پرنده پر نزدن در جایی : [عامیانه، کنایه ] جایی دور افتاده و خلوت بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پر نفس : [عامیانه، اصطلاح] پر چانه، پر حرف، کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پُرکوب : [عامیانه، اصطلاح] حرکت سریع و پر صدا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پَرِ گوش : [عامیانه، اصطلاح] پره و لاله ی گوش.

پیشنهاد
١

پر کسی به پر کسی گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] برخورد مختصری با کسی داشتن. ( ( درین موقع وای به حال کسی که پرش به پر او می گرفت. اگر در خانه بود قهر می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پر کردن کسی : [عامیانه، اصطلاح] کسی را تحریک کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پِرک : [عامیانه، اصطلاح] بوی ترشیدگی، بوی ماندگی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پُر کار : [عامیانه، اصطلاح] فعال، با پشتکار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پَرِ قیچی : [عامیانه، اصطلاح] پادو، کارگزار، طرفدار پر و پا قرص.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پَرسه زدن : [عامیانه، اصطلاح] همه جا را گشتن، ولگردی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پر شر و شور : [عامیانه، اصطلاح] پر غوغا، پر هیاهو.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پُرسه : [عامیانه، اصطلاح] مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرس و جو کردن : [عامیانه، اصطلاح] پرسیدن، خبر گرفتن.

پیشنهاد
١

پر زور بودن سمبه : [عامیانه، اصطلاح] زیاد بودن فشار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پر زدن : [عامیانه، اصطلاح] به چیزی یا کسی اشتیاق فراوان داشتن.

پیشنهاد
١

پُرز دادن روی آتش : [عامیانه، اصطلاح] گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پر در آوردن : [عامیانه، اصطلاح] بسیار خوشحال و سبکبال شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پَر دادن : [عامیانه، اصطلاح] دل و جرات دادن، مفت و مسلم از دست دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پَر جبرئیل : [عامیانه، اصطلاح] چیز کمیاب و نادر، پول.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرچانگی کردن : [عامیانه، کنایه ] پر گویی کردن، وراجی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرت گفتن : [عامیانه، اصطلاح] حرف بی معنی زدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پُر توپ : [عامیانه، اصطلاح] خشمگین.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرت کردن : [عامیانه، اصطلاح] چیزی را با شدت دور انداختن .

پیشنهاد
١

پرت کردن حواس : [عامیانه، اصطلاح] حواس را از اصل موضوع منحرف کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرت شدن حواس : [عامیانه، اصطلاح] از موضوع دور افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرت شدن حواس : [عامیانه، اصطلاح] از موضوع دور افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرت شدن : [عامیانه، اصطلاح] دور افتادن از مطلب.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پِرت : [عامیانه، اصطلاح] اسباب خرده و متفرقه ( مانند خرت و پرت ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

پُرتابل : [عامیانه، اصطلاح] قابل حمل.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرت افتادن : [عامیانه، کنایه ] دور و تنها افتادن.