پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٧٩١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خر کردن کسی: [عامیانه، کنایه ] کسی را با چاپلوسی فریفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خر شدن : [عامیانه، کنایه ] عقل خود را باختن، فریب خوردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرس گنده : [عامیانه، اصطلاح] برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خُردینه : [عامیانه، اصطلاح] بچه ی خردسال.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خر رنگ کن : [عامیانه، کنایه ] خوش طاهر بد باطن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خر زور : [عامیانه، کنایه ] نیرومند، پرزور.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خر ِ دیزه: [عامیانه، اصطلاح] لج بازی که به خود ضرر بزند.

پیشنهاد
٠

خرده فرمایش داشتن: [عامیانه، کنایه ] دستورهای بی جا دادن.

پیشنهاد
١

خرده شیشه داشتن جنس: [عامیانه، کنایه ] کسی بدحنس بودن، آب زیرکاه بودن.

پیشنهاد
١

خرده حساب با کسی داشتن: [عامیانه، کنایه ] با کسی دشمنی قبلی داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرده خر : [عامیانه، اصطلاح] کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرده بورژوا : [عامیانه، اصطلاح] مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرده بُرده : [عامیانه، اصطلاح] مشکل، اختلاف. ( ( من که از کسی خورده برُده ندارم. دزّی که دیگه شاخ و دم نداره. همه میدونن که او قلمکار ما تو ُگلهِ م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرد و خاکشیر: [عامیانه، اصطلاح] ریز ریز و ذره ذره شده، از پا درآمده.

پیشنهاد
١

خرد نکردن تره برای کسی : [عامیانه، کنایه ] کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خر داغ کردن: [عامیانه، کنایه ] ناامید شدن، ناکام شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرخور : [عامیانه، اصطلاح] چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است.

پیشنهاد
١

خر دادن و خیار گرفتن : [عامیانه، کنایه ] چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن، فریب خوردن در معامله.

پیشنهاد
١

خرخره ی کسی را جویدن: [عامیانه، کنایه ] به شدت از دست کسی عصبانی شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خَرخَری کردن : [عامیانه، اصطلاح] حرکات ابلهانه از خود درآوردن، خل بازی درآوردن.

پیشنهاد
١

خر خود را راندن : [عامیانه، کنایه ] تنها به فکر خود بودن، به کار خود ادامه دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرچه: [عامیانه، اصطلاح] در مقام توهین به بچه می گویند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرحمال : [عامیانه، اصطلاح] کسی که فقط کارهای دشوار می کند.

پیشنهاد
١

خرچنگ قورباغه: [عامیانه، اصطلاح] کج و معوج، درهم و برهم .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خر چسونه : [عامیانه، اصطلاح] پست و نالایق ، در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند، نام حشره ای است. ، یک نوع نوعی حشره ی بد ریخت و قیافه. ( ( ...

پیشنهاد
٠

خرج و دخل کردن: [عامیانه، کنایه ] برابر شدن هزینه و درآمد .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرجی دادن: [عامیانه، اصطلاح] دادن پول لازم برای گذران روزانه .

پیشنهاد
٠

خرج رو دست کسی گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] کسی را در خرج انداختن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرج شدن: [عامیانه، اصطلاح] مصرف شدن، به کار رفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرج در رفته : [عامیانه، اصطلاح] خالص، ارزش پس از کسر مخارج لازم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرج جیب : [عامیانه، اصطلاح] توجیبی، خرج غیر لازم. در زبان ترکی " جیب خرجی " گفته می شود .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرج دادن : [عامیانه، اصطلاح] مهمانی دادن در جشن های دینی یا ایام سوگواری.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرج برداشتن: [عامیانه، اصطلاح] پول لازم داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرج تراشی: [عامیانه، کنایه ] هزینه درست کردن.

پیشنهاد
٠

خرج اتینا کردن : [عامیانه، کنایه ] پولی به مصارف بی هوده رساندن.

پیشنهاد
٠

خرج از کیسه ی خلیفه کردن: [عامیانه، کنایه ] از مال دیگران خرج کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر تب کرده : [عامیانه، اصطلاح] به تمسخر به کسی می گویند که در هوای گرم لباس بسیار کلفت بپوشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خرت به چند: [عامیانه، اصطلاح] کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن، اعتنا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرپا کوب: [عامیانه، اصطلاح] کسی که کارش ساختن خرپا است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر پاپو : [عامیانه، اصطلاح] وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا.

پیشنهاد
٠

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار: [عامیانه، کنایه ] بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن.

پیشنهاد
٠

خِر به خِر گرفتن : [عامیانه، کنایه ] گلاویز شدن.

پیشنهاد
٠

خر بی یال و دم : [عامیانه، کنایه ] احمق، نادان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خربازار : [عامیانه، اصطلاح] شلوغ بازار، بی حساب و کتاب.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر با تشدید: [عامیانه، اصطلاح] : [عامیانه، اصطلاح] بسیار احمق، الاغ تمام عیار.

پیشنهاد
٠

خر آوردن و باقالی بار کردن: [عامیانه، ضرب المثل ] برای جتجال و دعوایی آماده شدن.

پیشنهاد
١

خرابی بالا آوردن : [عامیانه، کنایه ] کثافت کاری کردن، آلودن بستر یا لباس.

پیشنهاد
١

خراب شدن بر سر کسی: [عامیانه، کنایه ] نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن.

پیشنهاد
٠

خراب کردن دختر : [عامیانه، اصطلاح] دختری را منحرف کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدیجه خبرکش: [عامیانه، کنایه ] خبر چین و دو به هم زن. به زبان ترکی" خدجه خبر " گفته می شود .