پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٧٩٨
پیشنهاد
٠

خدمت کسی رسیدن: [عامیانه، کنایه ] به حضور کسی رسیدن، کسی را تنبیه کردن.

پیشنهاد
٠

خدا و خرما را با هم خواستن : [عامیانه، ضرب المثل ] از دو محل سود بردن، دو سره بار کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خدا وکیلی: [عامیانه، اصطلاح] صادقانه، راست و درست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خدا نکرده: [عامیانه، اصطلاح] امیدوار این طور نباشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خدا کند : [عامیانه، اصطلاح] ای کاش.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] به عذاب خدا گرفتار شدن، بدبخت شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا گرفته : [عامیانه، اصطلاح] بدبخت شده، به عذاب خدا گرفتار شده.

پیشنهاد
١

خدا به سر شاهده : [عامیانه، کنایه ] خدا بالای سر شاهد است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خدا قوت: [عامیانه، اصطلاح] خدا قوت بدهد، خسته نباشی.

پیشنهاد

خدا را بنده نبودن: [عامیانه، کنایه ] بی نهایت عصبانی بودن، کفران کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خدا رسانده: [عامیانه، کنایه ] مفت و مجانی به دست آمده.

پیشنهاد
٠

خدا روز بد نده : [عامیانه، اصطلاح] چشم بد دور، روز بد نبینید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا خدا کردن : [عامیانه، اصطلاح] بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن، پناه به خدا بردن.

پیشنهاد
٠

خدا داده به فلانی : [عامیانه، اصطلاح] بختش یار بوده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خدابیامرزی : [عامیانه، اصطلاح] درخواست بخشش.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خدا برکت بده: [عامیانه، اصطلاح] نگا. خدا برکت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا به همراه: [عامیانه، اصطلاح] خدا خافظ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا به رد : [عامیانه، اصطلاح] در پناه خدا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدا برکت: [عامیانه، اصطلاح] خدا بیش ترش کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خدا به دور : [عامیانه، اصطلاح] پناه بر خدا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ختنه نکرده: [عامیانه، اصطلاح] آزمند، پول پرست، نامسلمان، پدر سوخته.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ختم گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] نگا. ختم گذاشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ختم شدن: [عامیانه، اصطلاح] پایان گرفتن.

پیشنهاد
٠

ختم قرآن کردن: [عامیانه، اصطلاح] یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خبر مرگش : [عامیانه، اصطلاح] خدا مرگش بدهد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خبرگزاری : [عامیانه، اصطلاح] موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر.

پیشنهاد
٠

خبر کسی یا چیزی را آوردن : [عامیانه، کنایه ] مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن، مردن، نابودی.

پیشنهاد

خایه مالی کردن: [عامیانه، کنایه ] چاپلوسی کردن، نگا. دستمال ابریشمی داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خایه قوچی: [عامیانه، اصطلاح] نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل.

پیشنهاد

خایه ی غول را شکستن: [عامیانه، کنایه ] به تمسخر برای کوچک کردن و ناچیز شمردن کار کسی می گویند.

پیشنهاد

خایه ی چپ کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] به تمسخر: نزد کسی اعتبار و احترام داشتن.

پیشنهاد

خایه دستمال کردن : [عامیانه، کنایه ] چاپلوسی کردن، منت کشیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاور شناس: [عامیانه، اصطلاح] دانا به فرهنگ شرق.

پیشنهاد
٠

خانه نشین شدن: [عامیانه، کنایه ] از کار بی کار شدن، معزول شدن.

پیشنهاد
١

غلام خانه زاد ؛ غلامی که والدینش در خانه ارباب او نیز غلامی کرده اند، غلامی که پدر و اجدادش غلامان پدر و اجداد ارباب او بوده اند. || لقب گونه ای است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

خانه دار : [عامیانه، اصطلاح] زنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد، کدبانو، زنی که شاغل نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه خراب کن: [عامیانه، کنایه ] بدبخت کننده، زیان رساننده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه خرابی : [عامیانه، اصطلاح] بدبختی، زیان بسیار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه خمیر: [عامیانه، اصطلاح] نگا. خانه خراب.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه خراب: [عامیانه، اصطلاح] بدبخت شده، بی چیز شده، زیان دیده.

پیشنهاد
٠

خانه خراب کردن : [عامیانه، کنایه ] بدبخت کردن، بی چیز کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه خانه : [عامیانه، اصطلاح] سوراخ سوراخ، شطرنجی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه ی خاله : [عامیانه، کنایه ] جای راحت و خودمانی، ملک شخصی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه تکانی: [عامیانه، اصطلاح] پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورتی اساسی در آغاز هر سال.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه بستن : [عامیانه، اصطلاح] در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه به دوشی: [عامیانه، کنایه ] بی خانمانی، آوارگی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه به دوش : [عامیانه، کنایه ] بی خانمان، آواره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه آباد : [عامیانه، اصطلاح] عبارتی برای تحسین است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه آبادان : [عامیانه، اصطلاح] عبارتی به عنوان سپاس.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خان خانم ها : [عامیانه، اصطلاح] محترم ترین خانم ها، بیش تر به دختر بچه گفته می شود.