علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رعب انگیز: رعب انگیز ؛ رعب انگیزنده. هراس انگی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رعنای صاحب بربط: رعنای صاحب بربط؛ ستاره زهره. ( ناظم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رعب ناک: رعب ناک ؛ وحشتناک. ترسناک. ( یادداش ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رعنا شدن: رعنا شدن ؛ خوار شدن. سبک و ضعیف شدن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رعنا کردن: رعنا کردن ؛ منتسب به جلفی و سبکی دا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رعد شغب: رعد شغب ؛ که مانند رعد شور و غوغا ب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غریدن رعد: غریدن رعد ؛ بخنویدن. ( ناظم الاطباء ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قامت رعنا: قامت رعنا ؛ قامت موزون. قد موزون. ( ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذات الرعد: ذات الرعد ؛ جنگ. گویند: جاء بذات ال ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قد رعنا: - قد رعنا ؛ قد موزون. قامت موزون. ( ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرو رعنا: سرو رعنا ؛ سرو دورنگ. ( از آنندراج ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضوان ﷲ علیه: رضوان اﷲ علیه ، علیه رضوان اﷲ ؛ خشن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضی ﷲ عنه: رَضی َ اﷲ عنه ( عنها ) ؛ که خدای از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضی ﷲ عنهم: رضی ﷲ عنهم ؛ که خشنود باد خدای از آ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضوان ﷲ علیهم: رضوان اﷲ علیهم ؛ دعاییست که پس از ن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضی ﷲ عنهما: رضی اﷲ عنهما ؛ خدای خشنود باد از آن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضوان فش: رضوان فش ؛ مثل رضوان. همانند نگهبان ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطب اوردن: رطب آوردن ؛ ثمره دادن نخل. بار دادن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطب بی استخوان: رطب بی استخوان ؛ رطبی است که نخلش ن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلشن رضوان: گلشن رضوان ؛ باغ بهشت. ( یادداشت مو ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استان رضوی: آستان ( آستانه ) رضوی ، آستان قدس ر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطب نوش دادن: رطب نوش دادن ؛ کنایه از پیاله دادن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سید رضوی: سید رضوی ؛ سیدی که از اولاد امام رض ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطل بغدادی: رطل بغدادی ؛ واحد وزن معادل دوازده ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشهدی رضوی: مشهدی رضوی ؛ مردم شهر مشهد. ( یاددا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطل عراقی: رطل عراقی ؛ 1 - واحد وزن که در بغدا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطل مکی: رطل مکی ؛ با دو رطل عراقی برابر است ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطوبات بدن: رطوبات بدن ؛ و آن بر دو قسم است : ا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رطوبات عین: رطوبات عین ؛ یکی رطوبت زجاجیه است و ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خامه: خامه:[ اصطلاح فرش بافی ] اصطلاحاً د ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

باد: باد: دکتر کزازی در مورد واژه ی باد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الات الرصد: آلات الرصد ؛ ابزارهای مربوط به رصدگ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رصدوار: رصدوار ؛ مانند رصد. مثل رصد. مانند ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضای کسی را جستن: رضای کسی را جستن ؛ طلب خشنودی وی. ج ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به چشم رضا به چیزی نگریستن: به چشم رضا به چیزی نگریستن ؛ از روی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راضی بودن به رضا و قضای خدا: راضی بودن به رضا و قضای خدا ؛ تن به ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راضی به رضای حق: راضی به رضای حق ؛ یعنی خرسند و شادم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضا بقضاء اﷲ و تسلیما لأمره: رضاً بقضاء اﷲ و تسلیماً لأمره ؛ به ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رضا بودن: رضا بودن ؛ خوشدل و خشنود بودن. ( از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رشک امدن: به رشک آمدن ؛ حسادت ورزیدن. رشک آور ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرشک: بی رشک ؛ راضی و خشنود. ( ناظم الاطب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشک خاستن کسی را: رشک خاستن کسی را ؛ حسد کردن وی. حسا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشک کن: رشک کن ؛ غیور. غیران. ( دهار ) . رش ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حد رشد: حد رشد ؛ حد تکامل. حد بلوغ. رسیدن ب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشد سیاسی: - رشد سیاسی ؛ تبحر و آگاهی در سیاست ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشک پری: رشک پری ؛ طیره پری. غیرت پری. ستیزه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشد ملی: - رشد ملی ؛ تکامل از حیث درک حقوق و ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشک حور: رشک حور ؛ طیره حور. غیرت حور. غیرت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشد داشتن: رَشَد داشتن ؛ رستگار بودن. در رستگا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشک قمر: رشک قمر ؛ حسرت قمر. نظیر ماه. مایه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشد یافتن: رَشَد یافتن ؛ رستگاری یافتن. نجات پ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشوه بگیر: رشوه بگیر ؛ رشوه گیر. رشوه ستان. رش ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشوه خواستن: رشوه خواستن ؛ رشوت خواستن. پاره خوا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشوه پسند: رشوه پسند ؛ کودپذیر. کودپسند: خربزه ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

فاجر: فاجر از ریشه فجر گرفته شده که به مع ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

خوشه: به خوشه در زبان ترکی سالخیم می گوین ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

قرار: "قرار بر آن گرفت "در تاریخ بیهقی به ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته الفت گسستن از کسی: رشته ٔالفت گسستن از کسی ( چیزی ) ؛ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته الفت گسستن از چیزی: رشته ٔالفت گسستن از کسی ( چیزی ) ؛ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چوب رشته بری: چوب رشته بُری ؛ وردنه. چوبی که بدان ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته دراز کردن: رشته دراز کردن ؛ کنایه از مهلت و فر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته در دست خواب و خور داشتن: رشته در دست خواب و خور داشتن ؛ خاصی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته در گردن: رشته در گردن ؛ کنایه از محبت مفرط و ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته درویشان: رشته درویشان ( درویش ) ؛ریسمانی نخی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسوم سزاولی: رسوم سزاولی ؛ وجهی که برای مخارج سز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در رسن کسی بودن: در رسن کسی بودن ؛ بدو توسل جستن. ( ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته جان یکتا: رشته جان یکتار ( یکتا ) ماندن ( شدن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته بی جان: رشته بی جان ؛ تار نازک بسیار ضعیف ت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن افتاب: رسن آفتاب ؛ کنایه از خطوط شعاعی آن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسوم مستوفیان: رسوم مستوفیان ؛ مالیات گونه ای که ا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رشته دراوردن: به رشته درآوردن ؛ قرار دادن در نخ و ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسوم العلوم و رقوم العلوم: رسوم العلوم و رقوم العلوم ؛ این عبا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته چیزی را گسستن: رشته چیزی را گسستن ؛ دست برداشتن از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن برزدن: رسن برزدن ؛ طناب کردن. اندازه گرفتن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رشته کشیدن: به رشته کشیدن ، در رشته کشیدن ؛ منظ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته خاک: رشته خاک ؛ آدمی و موجودات دیگر. ( ن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رشته کشیدن مرواریدها: به رشته کشیدن مرواریدها ؛ نظم لاَّل ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته دراز: رشته دراز ؛ طول مدت. ( ناظم الاطباء ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته باران: - رشته باران ؛ قطره های باران که از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته دراز دادن: رشته دراز دادن ؛مهلت و فرصت دادن و ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته در ثمین ریختن: رشته درّ ثمین ریختن ؛کنایه از گوهر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رش خسروی: رش خسروی ؛ ظاهراً ذراع سلطانی است. ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته دندان: رشته دندان ؛ صف دندانها. ( ناظم الا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشرش: رش رش ؛ ظاهراً ذراع ذراع. ارش ارش : ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوهر به رشته کردن: گوهر ( گهر ) به رشته کردن ( کشیدن ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رش کردن: - رُش کردن ؛ گردانیدن چشم از روی خش ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گهر به رشته کردن: گوهر ( گهر ) به رشته کردن ( کشیدن ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گهر به رشته کشیدن: گوهر ( گهر ) به رشته کردن ( کشیدن ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشاد بری: رشاد بری ؛ خردل صحرایی. ترخر. ترب ص ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گوهر به رشته کشیدن: گوهر ( گهر ) به رشته کردن ( کشیدن ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رشته یافتن: سر رشته ( سررشته اضافه ) یافتن ( وا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته صبح: رشته صبح ؛ صبح کاذب. ( ناظم الاطباء ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته قطائف: رشته قطائف ؛ نوعی از حلوا در نهایت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته تب بر: رشته تب بر ؛ رشته تب : از تب چو تار ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسول حق: رسول حق ؛ پیغمبر خدا. کنایه از حضرت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته به سوزن کشیدن: رشته به ( در ) سوزن کشیدن ؛ قرار دا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته ٔضحاک: رشته ٔضحاک ؛ مار ضحاک. ( فرهنگ فارس ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته کاجی: رشته کاجی ؛ نام طعام از قسم ماهیچه. ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته در سوزن کشیدن: رشته به ( در ) سوزن کشیدن ؛ قرار دا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته جادو: رشته جادو ؛ ریسمانی که جادوگران هنگ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدینه رسول: مدینه رسول ؛ شهر مدینه : مأمون گفت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته طاقت گسیختن: رشته طاقت گسیختن ؛ پاره شدن آن. به ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسمی گاو: رسمی گاو؛ گاوی که در کشتار به کار آ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته تسبیح: رشته تسبیح ؛ نخی که دانه های تسبیح ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته عمر: رشته عمر ؛ ریسمانی که چون یک سال از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسول کردن: رسول کردن ؛ قاصد کردن. پیک فرستادن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته جان: رشته جان ؛ بندجان. نیرویی که چون رش ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برنج رسمی: برنج رسمی ؛ در گیلان نوعی برنج را گ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته مریم: رشته مریم ؛ مَروی است که رشته حضرت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسوم عرفیه: رسوم عرفیه ؛ عادات. ( ناظم الاطباء ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشته کش: - رشته کش ؛ رشته کشنده. - || رشته ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته جان دوتا شدن: شته جان دوتا شدن ؛ متردد خطر عظیمی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خلیع الرسن: خَلیعالرسن ؛ وحشی. ( ناظم الاطباء ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته نگنده: رشته نِگَنْده ؛ ریسمانی که جامه خوا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسوم و اداب: رسوم و آداب ؛ آیین ها و رسم ها. آنچ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته الماس: رشته الماس ؛ تار فولاد. ( آنندراج ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از رسن سست رها کردن: از رسن سست رها کردن ؛ آسان از بند و ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته جان یکتار: رشته جان یکتار ( یکتا ) ماندن ( شدن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته بستن بر ساز کسی: رشته بستن بر ساز کسی ؛ تار بستن بدا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر رشته شدن: به سر رشته رفتن ( شدن ) ؛ کنایه از: ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسن لنگر: رسن لنگر ؛ طناب کلفتی که لنگر کشتی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رشته به کسی دادن: سر رشته به کسی دادن ؛ به عهده او سپ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راست رشته: راست رشته ؛ که رشته جانش راست باشد، ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته زدن: رشته زدن ؛ پیمودن زمین با ریسمان. ( ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رشته را گم کردن: سر رشته را گم کردن ؛ سر کلافه را از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بارسوخ: بارسوخ ؛ بانفوذ. باثبات. بمجاز، عال ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته پیما: رشته پیما ؛ آنکه با رشته ای جایی یا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته خطایی: رشته ( رشته ) خطایی ( ختایی ) ؛ چیز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رشته ربودن: سر رشته ربودن ( از دست کسی بردن ) ؛ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صاحب رسوخ: صاحب رسوخ ؛ کسی که بواسطه استواری و ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته سردرگم: رشته سردرگم ؛ رشته ای که سرش یافته ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته تافتن کسی را: رشته تافتن کسی را ؛ چیرگی یافتن بر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته ختایی: رشته ( رشته ) خطایی ( ختایی ) ؛ چیز ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ال رسول: آل رسول ؛ مراد فرزندان حضرت محمد ( ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رشته از دست کسی بردن: سر رشته ربودن ( از دست کسی بردن ) ؛ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته تاک: رشته تاک ؛ کنایه از برگ تاک. ( آنند ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته شمع: رشته شمع ؛ پلیته. ( ناظم الاطباء ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اولاد رسول: اولاد رسول ؛ کنایه از سادات بنی فاط ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته الفت بریدن: رشته الفت بریدن ؛ قطع رابطه و محبت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن در گردن افتاب کردن: رسن در گردن آفتاب کردن ؛ مراد زلف گ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته درویش: رشته درویشان ( درویش ) ؛ریسمانی نخی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته بنا: رشته بنا ؛ ریسمان کار در تداول بنای ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن در گردن امدن: رسن در گردن آمدن ؛ با کمال عجز و مع ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای رشت: پای رشت ؛ آنچه با پای رشته شده باشد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته کلام را بریدن: رشته کلام را بریدن ؛ قطع سخن کردن. ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته به انگشت بستن: رشته به انگشت بستن ؛ کنایه از یاددا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته راز: رشته راز ؛ رشته بنا. رجوع به ترکیب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته بر: رشته بُر ؛ آنکه برای آش یا پلو از خ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن سست کردن: رسن سست کردن ؛ کنایه از مهلت و فرصت ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چرخ رشت: چرخ رشت ؛ که با چرخ رشته شده باشد. ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته گم بودن: رشته گم بودن ؛ به معنی سر رشته گم ب ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشته کردن: رشته کردن ؛ رشتن. ریسیدن : پیر گفت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته به چیزی بستن: رشته بر انگشت پیچیدن ( به چیزی بستن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رسن بازیافتن: سر رسن بازیافتن ؛ سر رشته بدست آورد ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشته بری: رشته بُری ؛ عمل رشته بُر. بریدن رشت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته یکتایی: رشته یکتایی ؛ نخی که تنها یک تار دا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست رشت: دست رشت ؛ که با دست رشته شده باشد. ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته بریدن: رشته بریدن ؛ پاره کردن رشته. بریدن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رشته رشته: رشته رشته ؛ پی درپی و لاینقطع و بی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن کشتی: رسن کشتی ؛ طناب سه لا یا چهارلا که ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر رشته رفتن: به سر رشته رفتن ( شدن ) ؛ کنایه از: ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر رشته به جایی کشیدن: سر رشته به جایی کشیدن ؛ کنایه از نت ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کارخانه رشته بری: کارخانه رشته بُری ؛ کارخانه ای که د ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رشته پیچان: رشته پیچان ؛ مار پیچان. ( غیاث اللغ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن جو: رسن جو ؛ که رسن را بجوید. که در جست ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصحاب الرشاد: اصحاب الرشاد ؛ مردمان دیندار و متدی ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسن دادن به دست کسی: رسن دادن به دست کسی ؛ ظاهراً کنایه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل رشاد: اهل رشاد ؛ اصحاب الرشاد. مردمان دین ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نیز: نیز:[اصطلاح صید ]سوزن تور بافی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دیلماج: دیلماج یک واژه ی ترکی است . دیل در ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم کسی را گرفتن: رسم کسی را گرفتن ؛ به سنت وی عمل کر ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و ایین: رسم و آیین ؛ شیوه و طریق. طریقه و آ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و رای: رسم و رای ؛ رسم و راه. ( آنندراج از ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و ره: رسم و ره ؛ رسم و راه : داری از رسم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و نهاد: رسم و نهاد ؛ قاعده و قانون. ( یاددا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رسم کاری بودن: به رسم کاری بودن ؛ برای آن کار معین ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم رفتن: رسم رفتن ؛ معمول شدن. متداول گشتن : ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به رسم بودن: به رسم بودن ؛ پیشکار بودن. جزو عمال ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم الاستیفاء: رسم الاستیفاء؛ مرسوم و مقرری دیوان ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم الحساب: رسم الحساب ؛ مرسوم دیوان شمار وحساب ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسم الوزاره: رسم الوزارة ؛ مقرری و مرسوم شغل وزا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم زاول: رستم زاول ؛ رستم زابل. رستم زال : ن ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم سگزی: رستم سگزی ؛ رستم دستان. همان رستم ا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم ظفر: رستم ظفر ؛ مانند رستم پیروزمندو غال ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحت رژیم بودن: تحت رژیم بودن ؛ به دستور پزشک غذا خ ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم عنان: رستم عنان ؛ دلاور و بهادر. ( ناظم ا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رژیم بیماری: رژیم بیماری ؛ دستور خوراک بیمار. ( ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم کردار: رستم کردار ؛ مانند رستم مردانه و په ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم کمان: رستم کمان ؛ دارای کمانی همانند کمان ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم نشان: رستم نشان ؛ که نشان رستم دارد : به ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستم گرد: رستم گُرد ؛ رستم پهلوان. رستم زال پ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش رستم: نقش رستم ؛ نام سنگ نبشته ای است به ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از بهانه رستن: از بهانه رستن ؛ بهانه را از دست داد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به جان رستن: به جان رستن ؛ بدون فتح و غلبه بر خص ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رستن جای: رُستن جای ؛ رُستنگاه. ( یادداشت مؤ ...

٥ ماه پیش

مدال‌های علی باقری