علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان شستن از چیزی: دهان شستن از چیزی ؛ از آن چیز بکلی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان خشک: دهان خشک ؛ دهان خشکیده ، که آب دهان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان شمع: - دهان شمع ؛ جزوی از شمع که شعله از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان ضیغم: دهان ضیغم ؛ کنایه از نقطه اول برج ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان فراخ: دهان فراخ ؛ مجازاً شکم خوارگی. گلوب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی بازماندن: دهان کسی بازماندن ؛ سخت متحیر و متع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی برای چیزی اب افتادن: دهان کسی برای چیزی آب افتادن. ( یا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی پرخشخاش گشتن: دهان کسی پرخشخاش گشتن ؛ خاموش گشتن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کسی یا حیوانی را بستن: دهان کسی یا حیوانی را بستن ؛ از گفت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان گرم داشتن: دهان گرم داشتن ، گفتار گیرا و جالب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان مهر کردن: دهان مهر کردن ؛ دهن بستن. دهان بستن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زبان در دهان یکدیگر داشتن: زبان در دهان یکدیگر داشتن ؛ همگی یک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیرین دهان: شیرین دهان ؛ که دهانی شیرین و شکرین ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزه دهان کسی را فهمیدن: مزه دهان کسی را فهمیدن ؛ مقصود او ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک دهان خواندن: یک دهان خواندن ؛ قطعه ای کوتاه به آ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان فرنگی: دهان فرنگی ؛ دهنه فرنگی. زنگار معدن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان کوچک: دهان کوچک ؛ نزد صوفیه صفت متکلمی را ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهانت را جمع کن: دهانت را جمع کن ؛ دشنام گونه که کسی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان مرا باز مکن: دهان مرا باز مکن ؛ از شدت و حدت خود ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لقمه را به اندازه دهانت بردار: لقمه را به اندازه دهانت بردار. ( یا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دهان افتادن: از دهان افتادن ؛ غیر مأکول شدن غذا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دهان پریدن: از دهان پریدن ؛ از دهان در رفتن. سه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دهان مار برامدن: از دهان مار برآمدن ، ( یا بیرون آمد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از دهان مار بیرون امده: از دهان مار بیرون آمده ؛ لطیف و راس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگشت ندامت یا حسرت به دهان بودن یا داشتن: انگشت ندامت یا حسرت به دهان بودن یا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دهانها افتادن: - به دهانها افتادن ؛ بر سر زبانها ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پسته دهان: پسته دهان ؛ که دهانی خندان و کوچک چ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حدیث یا سخن کسی را بر دهان اوردن: حدیث یا سخن کسی را بر دهان آوردن ؛ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دهان شیر رفتن و امدن: در دهان شیر رفتن و آمدن ؛ کنایه است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حرف به دهان کسی گذاشتن: حرف به دهان کسی گذاشتن ؛ به او گفتن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در دهان کسی اب امدن: در دهان کسی آب آمدن ؛ دهان او آب اف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بازی: بازی[اصطلاح بدمینتون]بازی چیزی نیست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قیر: قیر : نوعی فرآورده نفتی که در عایق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جغد: جغد در زبان آذری گئـجه قوشی می باشد ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شنا: شنا : تحریف آشنا به معنای آشنائی با ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گراییدن: گراییدن: در پهلوی گْراییتن grāyītan ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

یال: یال: دکتر کزازی در مورد واژه ی "یال ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

هوا: هوا انگیز: بر انگیزنده ی آرزوها ‹‹ا ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کوچ: کوچ یک واژه ی آذری است که تغییر یاف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

دختر: دختر : در باره این واژه یک باور برا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

تاریخ: واژه ی تاریخ یک واژه ی آریایی است ک ...

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

او ! غزیزم جرج ! داری گریه م ...

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

حسودانه. ۲ - با غبطه . ۳ - باغیرت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپا ماندن: بپا ماندن ؛ ایستاده ماندن. استوار م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپای کسی بافته نبودن: بپای کسی بافته نبودن ؛ شایسته و سزا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپای کردن: بپای کردن ؛ ایستاندن. انعقادِ احتفا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از جائی کشیدن: پا از جائی کشیدن ؛ دیگر بدانجای نشد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از پیش دررفته: پا از پیش دررفته ؛ مفلس. تهیدست.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برپا ماندن: برپا ماندن ؛ استوار ماندن. برجای ما ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از پا برنداشتن: پا از پا برنداشتن ؛ یک جا ثابت ایست ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از پیش دررفتن کسی را: پا از پیش دررفتن کسی را ؛ تهیدست و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از سر نشناختن: پا از سر نشناختن ، سر از پا نشناختن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از خجلت برنگرفتن: پا از خجلت برنگرفتن ؛ حرکت نکردن از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از سر کردن: پا از سر کردن ؛ با شتاب و شوقی سخت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا از گلیم خویشتن درازتر کردن: پا از گلیم خویشتن درازتر کردن ؛ از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا افتادن برای کسی: پا افتادن برای کسی ؛ در تداول عوام ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا انداختن برای کسی: پا انداختن برای کسی ؛ در تداول عوام ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا بجائی نگذاشتن: پا بجائی نگذاشتن ؛ هیچگاه بدانجای ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پابپا کردن: پا بپا کردن ؛ مردّد بودن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا بر زمین زدن: پا بر زمین زدن ؛ پا بزمین کوفتن. بی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا بر پا پیچیدن: پا بر پا پیچیدن ؛ رَصف.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا بریدن از جائی: پا بریدن از جائی ؛ دیگربار بدانجای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا برتر نهادن: پا برتر نهادن ؛ از حد خود تجاوزکردن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا به دامن کردن: پا به دامن کردن ؛ گوشه گرفتن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا بسنگ امدن کسی را: پا بسنگ آمدن کسی را ؛ بدشواری و مان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا پس اوردن: پا پس آوردن ؛ صاحب برهان قاطع گوید: ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا پی چیزی بودن: پا پی چیزی بودن ( نبودن ) ؛ آنرا دن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا جفت کردن: پا جفت کردن ؛ در کاری سعی فوق از مق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا در هوا گفتن: پا در هوا گفتن ؛ دعاوی بی بیّنه و د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا در یک کفش کردن: پا در یک کفش کردن ؛ لجاج و اصرار ور ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پا روی حق گذاشتن: پا روی حق گذاشتن ؛حقی را منکر شدن. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا روی دم مار نهادن: پا روی دُم ِ مار نهادن ؛ فتنه ای خف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پاسپر کردن: پاسپر کردن ؛ پی سپر کردن : ثطأه ؛ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا سپوختن کسی: پا سپوختن کسی ؛ حفز: حفزَته ُ برجله ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا کشیدن از جائی: پا کشیدن از جائی ؛ دیگر بدانجای نرف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به او نگفته از انجا پا شو اینجا بنشین: به او نگفته از آنجا پا شو اینجا بنش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا گرفتن برف: پا گرفتن برف ؛ بسیار باریدن آن بحدّ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا گرفتن قبر: - پا گرفتن قبر ؛ تسنیم. خرپشته ساخت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایش روی پایش بند نشدن: پایش روی پایش بند نشدن ؛ بسیار مست ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پا نهادن بر سر چیزی: پا نهادن بر سر چیزی ؛ برآمدن بر وی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایش جائی بند نبودن: پایش جائی بند نبودن ؛ اعتباری نداشت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو پا داشتن دو تا هم قرض کردن: دو پا داشتن دو تا هم قرض کردن ؛ بجل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر پا کردن مالی: زیر پا کردن مالی ؛ در تداول خانگی ، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیرپای کسی پوست خربزه گذاشتن: - زیرپای کسی پوست خربزه گذاشتن ؛ او ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر پای کسی را کشیدن: زیر پای کسی را کشیدن ؛ با مهارت او ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیر پای کسی صابون مالیدن: زیر پای کسی صابون مالیدن ؛ زیر پای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از پا راه بروی کفش پاره میشود از سر کلاه: از پا راه بروی کفش پاره میشود از سر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از پا داشتن: از پا داشتن ؛ برپا داشتن : بیا بزم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از پا افتاده: ازپاافتاده ؛ ضعیف : ای به بذل سیم و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپا استادن: بپا استادن ؛ قیام : ملک با رای تو ق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بپا بودن: بپا بودن ؛ ایستاده بودن. قائم و برج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بپا شدن: بپا شدن ؛ برخاستن. پدید آمدن : خواس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کرگدن: کرگدن :به نظر می رسد تغیر یافته ی خ ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

قند: قند :در زبان هندی به کریستال "خاندا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

بیبی فیس: بیبی فیس ( Baby Face ) [اصطلاح کشتی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

امید: امید: در پهلوی امّت ummēt و امت ēmē ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وسیله نقلیه: وسیله نقلیه :[ اصطلاح راهنمایی و را ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خودکار: خودکار: [ اصطلاح نظامی ]سربازی که ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زکی: زکی: [عامیانه، اصطلاح] لفظی که به ه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عبارت: عبارت از ماده اعتبار در اصل از عبور ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راستش: راستش: ( قید ) در حقیقت، حقیقت را ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شورت: انواع شورت اسلیپ مایویی پادار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ستی: ستی : نظامی گنجه ای 《ستی》را به معنی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

راست: راست : در پهلوی ریختی دیگر از راه م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گنجشک: گنجشک : این کلمه را درزبان بختیاری ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ژانر: ژانر ( Genre ) :[ اصطلاح توییتر]وقت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زنبور: زنبور : در قدیم مور به معنای حشره ب ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رسول: رسول : دراصل یک کلمه فارسی بوده و ر ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چیپ: چیپ : [ اصطلاح فوتبال ]ضربه یا پاس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روی کسی را به زمین انداختن: روی کسی را به زمین انداختن: [عامیان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

عدل: عدل در اصل به دو لنگه ی بار چهار پا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رقصیدن: در زبان آذری به رقصیدن اویناماخ گفت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ابا: ابا: در پهلوی اباگ abāg ، ریخت کهنت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اباد: آباد: در پهلوی آپات āpāt . در اوستا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قالپاق: دوست گرامی جناب آقای فرتاش عزیز! لط ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

موز: موز : در زبان فارسی به آن بنان ، طل ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

فدا: واژه فدا ( فد=نثار ) در اوستایی کهن ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شناخت: شناخت ( COGNITION ) :[اصطلاح جامعه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پشت سر کسی حرف زدن: پشت سر کسی حرف زدن : [عامیانه، کنای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کوره: کوره: این کلمه تحریف گوره می باشد ز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساقی: ساقی بودن: [ اصطلاح در تداول عامه] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کار: کار: [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که گ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مکتب: مکتبِ کن: مدرسه ی امر "کُن فَیکون" ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعدیل: تعدیل ( Adjustment ) :[اصطلاح بیمه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به رخ کشیدن: معادل به رخ کشیدن در زبان آذری " او ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی همه کس: بی همه کس : [عامیانه، اصطلاح]بی پدر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خرقه: خرقه ی شیخانه: خرقه ای که مناسب مشا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مرغ سحر: مرغ سحر:خروس ( سعدی به معنی بلبل و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: آسمان به عبری :‬‫השמים ( hashamaim ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نکاح: نکاح : واژه نکاح در لغت ، هم به معن ...

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اسکیس: اسکیس : طرح اولیه - طرح یا یاد داشت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اسان: آسان: همی گفت: کاین را چه درمان کنم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

گرد: گُرد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " گ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کانی: کانی : ( به کردی چشمه ) چشمه ی آب، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه: شتر در خواب بیند پنبه دانه: [ عامیا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

نیز: نیز: در پهلوی هنیز hanī - z و انیز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کلیسا: کلیسا؛ مذهب CHURCH :[اصطلاح جامعه ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مرده: مرده ی کسی یا چیزی بودن : عاشق او ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سوار: سوار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زرد: زرد: در پهلوی زرت zart بوده است. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تیغ: تیغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "تیغ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تیغ: تیغ در کسی در آوردن : او را کشتن و ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سنگلاخ: سنگلاخ : سنگ لاخ ترجمه تحت الفظی دا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رثا: رثا: [اصطلاح مداحی ] اصطلاحی است اد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

منال: منال: منال در کردی به معنی فرزند اس ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دون: دون: واژه ی down انگلیسی همان واژه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ناز: ناز:آسایش و بهورزی و بی رنجی دکتر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیام: نیام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رغبت: کلمه ( رغبت ) میل خاصی است از تمایل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اواه: کلمه ( اواه ) به معنای کسی است که ز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جاده: جاده : [ اصطلاح راهنمایی و رانندگی] ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رواج: واژه ی " رواج" همان واژه ی " رفتن " ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قلب: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فنجان: فنجان : در فارسی قدیم پُنگ معادل پِ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چم: در زبان کردی به رودخانه cham ( چم ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تل سر: تِل سر :یا تل مو . یکی از زیورآلات ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راست: راست : [ اصطلاحات مجلسی ] این اصطلا ...

٨ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

احتمالا ریشه ی این ضرب المثل ترکی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رفع و رجوع کردن: رفع و رجوع کردن: [عامیانه، اصطلاح] ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ایه 3 سوره کهف: ترجمه آیه : [ و همچنین کتابی هست اس ...

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیله کردن: پیله کردن: [ عامیانه ، اصطلاح] باسم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یا زنگی زنگ یا رومی روم: مشتری آخر شب خونش پای خودش است:[ ضر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیر: کلمه ( خیر ) از نظر وزن وصفی است که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلف: کلمه ( خلف ) در مقابل ( امام ) و یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الفا: کلمه ( الفأ ) به معنای یافتن است ، ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اختلاف ایام: اختلاف ایام: شد آمد ایام. ( مرزبا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از جای برخاستن دل: از جایی برخاستن دل: نگران شدن. ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از جان بریدن: از جان بریدن: قطع امید کردن. ( ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از پرده به در افتادن: از پرده به در افتادن: آشکارا شدن. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارباب حکمت: ارباب حکمت: صاحبان دانایی. ( ( از ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اخلاط طبیعی: اخلاط طبیعی: خلط های طبیعی. ( ( و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقامت کردن: اقامت کردن: به انجام رسانیدن. ( م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از گشاد بیرون رفتن: از گشاد بیرون رفتن: در رفتن، جستن. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برف: برف چال ( Snow field ) : [اصطلاح کو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

امید شکستن: امید شکستن: ناامید شدن. ( مرزبان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دست یازیدن: دست یازیدن: دست درازی کردن. ( مرز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مطلع: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

٨ ماه پیش

مدال‌های علی باقری