پیشنهاد‌های دکترمحمدحسین بهاری (٢١١)

بازدید
٤٢٥
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برگ خرید خریدبرگ سازه برگ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هیتال. نام پادشاهی است در سراندیب هند که به دست بهزاد کشته می شود و پس از او ارژنگ به تخت می نشیند. دیری نمی پاید که فرانک ارژنگ را به بند کرده و خود ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیک خویی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشی گوارایی به مزگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیرروز یا تیره روز بدبخت سیاه بخت بداقبال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در یاد آوردن به یاد آوردن به یاد داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چمراس واژه ای پارسی و بهترین جای نوشت برای معجزه و اعجاز تازی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پریشان/ آشفته حال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مانند زر. زرگونه به رنگ زر واژه زیرکونیم برگردان زرگون به زبان انگلیسی و با همان میناست که بر عنصر چهلم جدول مندلیف که رنگ طلایی دارد، نام نهاده اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیرکونیوم ( انگلیسی: Zirconium ) با نماد شیمیایی Zr عنصر چهلم جدول تناوبی مندلیف است. نام این عنصر از سنگ معدنی زیرکن و واژه فارسی �زرگون� به معنی ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لگام پالهنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بورژوازی ( به فرانسوی: Bourgeoisie ) یکی از دسته بندی های مورد استفاده در تحلیل جوامع بشری است و به دستهٔ بالاترِ ثروت در جامعه، افراد مرفه و سرمایه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرامیان این دیدگاه که این واژه بود و نبودش یکی است، یا نبودنش چیزی از زبان نمی کاهد دیدگاه نادرستی است. اگر گردانندگان آبادیس، دست همه ی کاربران را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیرگویی اختلالی در مرکز گفتار و زبان شناسی در سوی چپ مغز آدمی ست که کنترل بازدم دی اکسیدکربن را دچار اختلال می کند و در نتیجه آن به صدا در آمدن تاره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابزار برگ و ساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابزار و برگ وساز برگ و ساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پی آیند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوس طبل و نقاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوخته دل و دل سوخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معذور واژه ای تازی است که در چهارچوب اسم مفعول است. از ریشه عذر. عذر به مینای بهانه است و از دید واژه شناسی معذور در زبان تازی به کسی گفته می شود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهانه تراشیدن بهانه ساختن بهانه آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاداپره دادن گوش مالی دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرگس گرامی. واژه نادرستی را نوشته ای و مینای واژه درست را برای آن. مینایی که نگاشته ای رونویسی از واژه نامه علامه دهخدا است در فرانمود واژه تخدیر. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنهان نمودن. در پرده داشتن. نیز تازیان به کاری که پس از انجام آن سهش کننده کار را پنهان کند می گویند. مانند دود کردن سیگار یا قلیان که در بارهای نخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفتا که واژه ای که بزرگان در واژه نامه ها مینایش را آورده اند، برخی کاربران این همه واژگان نادرست پیرامونش می نویسند. این یک واژه نامه است و گردآور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریسمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نشیمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناب واژه ای پارسی است و نیازی به جای گزین ندارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پی ورزی سوگیری و پافشاری بی خردانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لژین دنر. [ ل ِ ی ُ دُ ن ُ ] ( فرانسوی ، اِ مرکب ) ( نشان. . . ) ، نشانی که در نوزده ماه مه سال ۱۸۰۲ میلادی، ناپلئون بناپارت برای تشویق خدمتگزاران کش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تاریک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساره همان سارا و مینای آن: ناب است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرآغاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پرهشت یا فرهشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سپاس واژه ای پارسی است و جای گزین نمی خواهد. شگفت است که برخی مینای تازی بر واژه پارسی می نویسند و برخی هر آنچه در آغاز برگه آبادیس نوشته است را پیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شادروز گی ژن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بهره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رواشده یا رواساخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آرامْ دل یا دل آسوده یا آسوده دل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرمان فرما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نیرنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

هم میهن گرامی وهسودان مرزبان، اینگونه که دل سوزانه کوشش می کنید واژگان ناپارسی را پالایش کنید، بسیار ستودنی است. وان گه شیوه نگارش تان جان و دل ریش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تن پوش جنگ زره پیکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

این واژه نخست ژیدان بوده از ژی = ژیان = زندگی/ زنده دان = جای/ پسوند جایگاه و بودن ژیدان = جای زندگی/زنده جای/زنده دان پس زیدان و سپس زه دان شده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

چیرگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناخرسند ناخشنود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

مُقَّدَُم واژه ای تازی ست و جای گشت پارسی آن: پیش گام است. مَقدَم نیز تازی است و پارسی آن: جای گام است. پس درجای خیرمقدم بگوییم: جای گامت خجسته