پیشنهاد‌های دکترمحمدحسین بهاری (٢١١)

بازدید
٤٢٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

دیو در این که غول هم در زبان یونانی و هم در پارسی باستانی آمده است، گمانی نیست، وان گه در جای آن واژه دیو زیباتر و گوش نواز است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جا ی باش بهی است، چون همه مینای اهل را در خود دارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مینای �ضرورت� است. که پارسی گویان بهتر است در جای ضرورت بگوییم: بایستگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودداری در خوردن خوراک پرهیز چنگ زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پادسو و پات سو بهترین گزینه های پارسی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به درون مایه واژه یا سخن می گویند. واژه ای تازی ست و پارسی آن: میناک ماناک مینا آرِش چَم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژگان زیبای پارسی جایگزین شعر این هاست: نشید چامه چگامه شیر واژه ای کهن است پارسی که پس شید و سپس نشید شده است. چگامه هم امروزه چکامه و با گژدیسی چ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود بسیار نیک است که هم میهنان در پی پارسی گویی گرفته اند، وان گه ناسزاگویی ناپسند است. اثر را جایگزین باید با یک از واژگان پارسی: آفرینه هَنایش ژ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکانک گرفته از تکان ک بر مینای تکانِ خرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گل کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پال آبه پالآبه در پارسی باستان این بوده است در جای مستراح یا مبال در فرانسوی توالت برای آرایش رخ ب کار می رود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

انگیزه پیکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در جایی دگرگون و جایی دگر پیرامون در سده های پیشین در جای سال نیز بکار رفته است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آب ریزگاه پیشآب ریز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سماک واژه پارسی است تازی شده و سماق گفته اند. بهتر است سماک نوشته و خوانده شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آنی رس پیش رس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آنی رس هرچه بی اندیشه وتلاش پیشین به کار یا گفته آید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر واژه ای فرانسوی را جایگزین باید، چرا تازی بنویسیم. جزوه واژه ای تازی است و افزون بر این، می توان در کلاسور پرتورهای چاپ شده یا برگه های سپید و ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تم تراک درست این واژه است و آن خودنمایی کردن است با آوازخوش به بانگ بلند. تم تراک در گویش تم تراق شده و تازی آن را طمطراق نوشته است. واژه دوتایی کر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جنگ و گریز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دوده ها که در گذشته برای زیبایی در موی مژگان چشم ها می کشیدند. در گفتار د با ت جایگزین و دوده ها توت ها و توتیا شده است. تازیان به هردوگونه توتیاء ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوده ها که در گذشته برای زیبایی در موی مژگان چشم ها می کشیدند. در گفتار د با ت جایگزین و دوده ها توت ها و توتیا شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هم گونگی هم سنگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در جای واژه نسبی که در مانای مقایسه ای به کار می رود، بهینه است واژه سنگشی بنشانیم. نیز برای مقایسه واژه سنگش. این واژگانی تازی شده و اینک سنجشی و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

سنگیدن که تازی شده آن سنجیدن است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود گرامیان دیدگاه اشکان گرامی پسندیده است. نیز می توان واژه بسیار زیبای پرهون را با دایره جای گزین کرد. سپاس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برآمد و نیز پرداخت هم می توان گفت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مژده را بیش می پسندیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آبرومند نیک نهاد بِه ریشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شراره افروزه فروزینه افرازه اخگر زبانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شراره افروزه افرازه فروزینه اخگر زبانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود و مهر سخن اشکان گرامی، پسندیده و درست است. هرچند افزودن و کاستن واژه در آبادیس و هرواژه نامه، شدنی است، در بین مردمان بسیار دشوار. و این کوششی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیرامونی چارچوب گرداگرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پادسان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود این واژه پارسی پهلوی و پهرست بوده است که در گویش تازی شده پ با ف واگشته است گونه ی پردوس یا سپارش که به واژگان فردوس و سفارش واگشته است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ره انده برگرفته از رهاندن از اندوه. این واژه را به فرهنگستان زبان و ادب پارسی پیشنهاد کرده ایم شوربختانه واژگان تازی را بیشتر می پسندند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی آمیخت سارا برگزیده ساف ( که واژه ایست پارسی به زبان تازی رفته و صاف شده است. درود بر گمانیم که واژه بی آمیغ که بر چم خالص و در آرش سارا ست، می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درود نخست یادآوری و پوزش گردانندگان فرهنگ ارزشمند آبادیس را، چرا که در آغاز ِ مانندسازیِ واژه ی نکته ( همین نوشتار ) این واژه تازی ( اربی ) را پارسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

نادیده انگار. آن که یا آن چه که هست، و بی نگه ورزی نیست انگار شود. نشان، که به آن دیدآوری نشود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بنیان واژه ای تازی است و نیک است در واژه ی آمیخته شده بنیان گذار واژه های پارسی : پی پایه ریشه بنلاد . . . جایگزین شود. بهترین جایگزین برای بنیان گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

برای مردمان و جانداران تندرست و برای دارایی ها به داشته را ب کار ببریم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ستنگ و ستنج که تازی شده همان ستنگ است. انبارش یا هنبارش. نیک است برای هرچیز گیتایی انبارش ب کار آید و برای هرچه انگاری و هست نماست، ستنگ ( مانند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

واژه مجبور تازی است و نیک است در جای آن واژگان پارسی: ناچار بایسته زورکار ناگزیر وادار بی چاره . . . ب کار گرفته شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود نیک است بدانیم این واژه تازی یا همان اَربی است که تازیان بر پنداره هایی بسیار ب کار می برند مگر آن چه ایرانیان امروز. بهی ست این واژه در دو بخش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پژآگین فژاک یا فژاگ یا پژاگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه اجبار تازی است و نیک است در جای آن واژگان پارسی: ناچاری بایستگی زورکاری ناگزیری واداری بی چارگی . . . به کار گرفته شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بتابی با نام دیگر دارابی میوه بومی آسیای جنوب شرقی و از گیاهان گلدار دولپه ای های نو در راسته افراسانان در تیره مرکبات و بزرگ ترین میوه در مرکبات است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پریشان بی چاره تهی دست ناتوان ناچار درمانده این ها واژگانی هستند که در جای واژه تازی ترکیبی ( مستأصل ) به فراخور چکونگی هرکس می توان به کار برد. پا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سیاهی تیرگی گرفتگی گم راهی