پیشنهادهای کاوه (٣٧)
سر به سر کسی گذاشتن . . . .
سنگات را با کسی وابکنی . . .
چیزی رو پنهان کردن
حافظه مثل ماهی داشتن. . .
مثل سرب سنگین . . .
چشم های تیز بینی مثل عقاب یا شاهین داشتن
مثل روباه حیله گر
مثل اسفند روی آتیش. . .
مثل موش کوره . . .
از اول در کاری بودن. . .
ثواب این دنیا و اون دنیا رو با هم بردن
مرکز شلوغی !
از حرفاش بفهمی چه شه . . .
منتظر بودن ( چرا احتمال چیزی بالاست )
مجازات هایی غیر سلب آزادی اشخاص
بزنی تو گوشش و بخریش
یه چرخی زدن و چند جا قیمت گرفتن
داره کم کم خراب میشه or اتصالی پیدا کرده
نگاه اجمالی انداختن به چیزی or cast your eyes over something
باش چشم تو چشم بشم
از ظاهر قضیه مشخصه است که . . .
خم به ابرو نیاوردن
برای کسی آرزوی موفقیت کردن
بزک کردن چیزی
سر کیسه رو سفت کردن for example : to put the brakes on our spending
به عنوان راز نگه داشتن
ارزیابی موقعیت قبل از تصمیم گیری
دود چراغ خوردن و بی وقفه تلاش کردن
این ور و اون ور رفتن
دیوانه کردن
دوران اوجش گذشته
گل سر سبد
از هول حلیم افتادن تو دیگ
. be busy as a bee . Ex= I`ve been rushed off my feet all day
کنف کردن
تکیه بر جای بزرگان نلوان زد به گزاف
بزک کردن