پیشنهادهای هوئهر (٢٥٣)
در زبان لری مینجایی گا یعنی گاو. به گاو ماده میگن:منیا ( در گفتار اینجور تلفظ میشه ولی در اصل منگا نوشته میشه، به دلیل نبود حرف نرم کامی خیشومی⟨ŋ⟩ د ...
کا در زبان لکی نوعی پسوند برای نسبت است که به انتها کلمات می چسبد: وه ماشینیکا چم: با ماشینی رفتم هه ر مالیکا ئه رانم مه نیه:فقط خانه ایی برایم مانده ...
در زبان لکی به کدو میگن ( کۊی )
( ئاوِی ) نام زیبای لکی به معنی شبنم. ئاوِی داسه:شنبم زده.
دستت درد نکنه در لکی میشه :دستت نیژه ولی معادل و بهتر از این جمله در لکی اینه: قه زات ئه ژِ بکوئه منه نویین پایار بویین و. . . .
مَنِه در زبان لکی یعنی خسته و مانده. در لکی برای خسته نباشید به طرف مقابل میگن:مه نه نویین:خسته نباشید
به پودر برای شستن در لکی میگن ( گَرتَه ) یا ( گه رته ) ولی فاب یا تاید هم میگن.
در زبان لکی و لری به لاک پشت ( کیسه ل ) گفته میشود. به نوعی آفت که همچون لاک پشت به ویژگی بوی بد معروف است کیسِله گفته میشود.
در لکی و لری مینجایی به مورچه میگن ( میروژ )
در لری مینجایی و لکی به پرستو میگن ( سیپِریسک )
ناگهانی در زبان لکی :کۆت بِر، ( ناهه لمانه ) ناهه لمۆنه
کُت بِر در زبان لکی یعنی ناگهانی یهویی. کُت بِر هَت:یهویی اومد
گِل گِلی، گاز گولپ در لری و لکی یعنی گاهی اوقات، برخی دفعات.
شیراز یکی از فرآورده های شیری معروف در غرب کشور هست که لر های لرستان بهش میگن توف، لک ها و کرد ها هم میگن شیراز .
پیدا کردن در زبان لکی:اِدی کِردِن اِدیم کرد:پیدا کردم اِدیت کرد:پیدا. کردی اِدی کرد:پیدا کرد اِدیمو کرد:پیدا کردیم اِدیتو کرد:پیدا کردید اِدیو کرد :پ ...
کول به لکی یعنی کوتاه
در لرستان لک ها و لر ها به کوچه که ل میگن. البته لر ها بیشتر میگن کیچه ( که ل و کیچه بیشتر میگن )
یکی از ویژگی های زبان لکی در خصوص صفت اشاره جداسازی انسان از حیوان و اشیا می باشد یعنی: این ( برای غیر انسان ) :یه این ( برای انسان ) :ئی آن ( برای غ ...
در زبان لکی. اِتَک یعنی کنار، به همراه. ئِه ته ک ئیو بیمِن:کنار اینها بودیم، همراه اینها بودیم، با اینها بودیم.
سا در زبان لکی به معنی توقف است و در ترکیب با واژگان هم معنی را می دهد. ساریش:بهبود یک زخم و التیام آن ( سا ریش که در لکی معنی زخم می دهد ) سارشت:ب ...
در زبان لکی به دستنبو میگن شمامه. شبیه خربزه است، بوی خوشی داره اما طعم خاصی نمیده.
در لکی و کردی به دستنبو میگن شه مامه.
لاره در زبان لکی یعنی شکایت کردن.
در لکی خولک خوات، به د پتی و. . . یعنی بد اخلاقی. در یکی از ترانه های ایرج رحمانپور نیز گفته شده: لارَه پیم نَکَه، لاره کیش نی یِم خولکِ خوات نَگِر ...
مالاوا در لکی یعنی خانه ات آباد.
این حرف در گذشته در لیست حروف خط اوستایی بوده و در زبان پهلوی نیز تلفظ می شده ولی در فارسی از بین رفته و وجود ندارد. اما اکنون در بسیاری از زبان های ...
در لکی قلا دلم گیریائه ویره ئه وه م کردیه
ره ن در لکی یعنی گله رِن یعنی حقه، گول زدن
اِله نگ در زبان لکی یعنی عقاب
تِخ در زبان لکی و لری به معنی هیچ.
حرف را ( یا در برخی جملات به صورت:وا، رِ ) در زبان لکی نقشی تا حدودی مشابه با حرف دا در کردی سورانی دارد و نقش تعریف شده برای زبان فارسی ندارد و می ت ...
( وِری ) فعل امر در لری و لکی به معنی بیا. در لکی علاوه بر این ( بوری ) هم میگن البته در جملات ( بو ) یا ( بور ) هم میگن. بو تا بچیمر:بیا تا بریم ...
کِینو در زبان لری و لکی به هرکدام از ( دختر/فرد کاری و اهل کار/کدبانو ) میگن
در لکی جه مجاخ یعنی دورهمی بین نزدیکان و دوستان. البته معنی فضا و جا هم میده برای اسکان. جه مجاخ نیه:جایی نیست ( برای ماندن )
گل گل دهستانی در شهرستان کوهدشت استان لرستان. اماگه ل گه ل در لری و لکی:دسته دسته
در لکی به نوم یعنی فرد بدنام و انگشت نما.
در زبان کردی و لکی به پیچش زلف ( خیاطه ) میگن
در زبان های کردی و لکی به هدیه خِلات گفته میشه، فکر کنم ریشه ش عربی باشه از واژه خلعت عربی اومده
در زبان لکی گه رت مواد مخدر گه رته:پودر شستشو گِرت، گرد یا گشت:کامل، کل، همه یا همین گِرت به صورت فعل:گرفت
کِریا در زبان لکی به معنی: ( آماده شدن، شدن به چیزی ) است.
در لرستان به جغد:که پوکه چی، قوقوکنک، بوف و. . . . میگن.
جوز در لری و لکی معنی امتیاز میده. ( البته در بازی محلی بیشتر میگن ) اما در اطلاح به معنی صبر، تحمل هست. جوز نِمِه:صبر نمیکند، تحمل نمی کند گردو هم ...
در زبان لکی اِسکه یا ئیسکه، ئیسه:الان اکنون ئه سکه:قبلا، گذشته
در لکی در هنگام تعجب از چیزی میگن اَبِرالِه که احتمالا ریشش با برامه طالشی یکی باشه
داوِل در لکی یعنی ظاهر، قیافه، ریخت
در لکی معنی درگیر چیزی بودن یا مشغول چیزی بودن میده: مه گیژ ئه ومه:من مشغول اونم البته معنی گیج هم میده و عباراتی ازش هست بای گیژه:گردباد.
تریسکه در لرستان یعنی پرتوی نور، پریسکه هم یعنی جرقه آتش، شراره آتش.
در زبان لکی به دسته چیزی ده سِک میگن. گاهی به خود دست هم گفته میشه
گه ز در زبان لکی برای بیان میزان فاصله بکار برده میشه و در ادبیات محاوره برابر با یک متر فرض میشه. وه ره گه ز ئاشتیه سه:برف یک متر اومده ( برف زیاد ...
جوراب در زبان لکی میشه ( گوره می ) در لری میشه ( گورمی )