پیشنهادهای هوئهر (٢٨٥)
در لکی و لری بسته به لهجه منطقه چه خو یا چه کو گفته میشود. چارکو هم میگن.
توتر در لکی به سنگدان میگن
در لکی به چینه دان پرنده میگن ( جیقه لدان/جیقه لدو )
در لکی به فرد بخشنده میگن ( نیک نِس )
در لکی به فردی زیاد به خانه ی این و آن می رود می گویند موسه ل.
له مِن در زبان لکی یعنی فرد شکمو. له مِن ته کِن:صفت برای فرد پرخور در لری هله هه ر:فردی که همه چیز می خورد.
جوخ در زبان لکی و لری معنی پرخوری میدهد، البته در اصطلاح معنی لذت زیاد هم میدهد. جوخم ئه ژه بِری:یعنی خیلی از یه چیزی لذت بردم.
علاوه بر این کلمه، در لری و لکی دوبه لگه هم گفته میشه.
در لکی به خمیازه میگن ( ئاژئاژکی )
نوور در زبانی لکی یعنی نفرین و لعنت . در لری هم بکار میبرن.
در لری نِذا:دعا ده سوئا:بالابردن دست برای دعا کردن
واشه به شاهین در زبان لری و لکی میگن
مه ل یا مه لاو یا بالِنه در لری و لکی یعنی پرنده ( بالونه یعنی هواپیما ) مِل در لری و لکی یعنی گردن مه له در لری و لکی یعنی گردنه مِله در لکی یعنی ح ...
بیرون روی در لری و لکی میگن ریقه.
در زبان لری هنگامی برخی گوسفندان دچار بیرون روی میشن. در سمت دم این پشم ها و سرگین بهم می چسبند . به این عمل که پشم این ناحیه از گوسفندها بگیرند کَمو ...
در زبان لکی به صورت کلی به پیشاب ( البته بیشتر کاربردش پیشاب گاو ) ، بوی نم و رطوبت، آب گندیده، آبی که در معرض احشام و پشگل آنها قرار گرفته باشد، میز ...
در لکی و لری به حکایت میگن هه قات. البته هه قات معنی مثل و مانند هم میده. اما در لکی به داستان پاچا یا پارچا میگن
در لکی و لری دِژه ( dezha ) یعنی بیماری
در زبان لکی و لری به معنی بیماری و درد سخت. به درد زیادی که در یک جا از بدن اینجا بشه هم میگن. به لکی: مافه ته م دائه ر یه: بیماری به اینجام زد.
قلان واژه ترکی هست که به معنی مالیات وارد بر دام در دوره ایلخانی و تیموری است. این لفظ هنوز به صورت اصطلاح در زبان لری لرستان برجای مانده و معنی یک ...
در زبان لکی کافر همون کافر ولی در برخی حالت ها یعنی مظلوم بی خدا ولی اکثر اوقات یعنی مظلوم میده ( کسی که صاحبی ندارد )
( گه ور ) زبان های کردی لکی و لری مینجایی به معنی بزرگ مرد، بزرگ بکار می رود.
ده سِلات در لکی یعنی توانایی و عرضه ئام بی ده سِلاتیکه:آدم بی عرضه ایی هست
ده شت به لکی یعنی بیرون. بچیمِنه ده شتِرا:بریم بیرون
به بلدرچین در زبان لکی و لری مِنه که رِه ( menakare ) میگن.
خِچو یا خوچو در زبان لکی و لری یعنی توله سگ. توتک هم میگن
ژِرَژ در زبان لکی یعنی کبک. کوک یا کوگ هم میگن.
مِردالی در لری و لکی یعنی مردار
در زبان لری و لکی: هوی:خوک تاک:خوک نر تاونه:خوک ماده هیله، هویله:بچه گراز وِراز:گراز ضرب المثل لکی در مورد خوک هوی بو مِردالیش بو :یعنی خوک باشه مردا ...
فرت به زبان لکی و لری یعنی نرسیده شومی فِرت:هندوانه نرسیده
هلمت در لکی و لری به معنی حمله است. هلامات در زبان لکی معنی پناه آوردن میده ( البته ریشه اش با واژه حمله یکیه )
کولین به لکی یعنی ضریح
در لکی و لری چورو به معنی کسی که زیاد ادرار می کند اما واژه چِرو در لکی و لری کوهدشت یعنی بوته و درخت جوان بلوط، درخت کم سن سال، معنی هیزم و چوب خشک ...
در لکی یعنی دایره ایی
وِچون در زبان لکی یعنی وقت، محدوده زمانی، فرصت
کورِخ در زبان لکی به خشکزار بوته های زرد در تابستان میگن. ئه کورِخ سوته هه تیه ده ر:کنایه از ظاهر زشتی و کثیفی، انگار که مثل روباه یا شغالی که از خش ...
در لکی به کسی که شنگ می کرده غلات رو کاه و سوریت ( ساقه ) از هم جدا می کرده شنیار میگفتن. خرمان خه مِم ها وه چیاوه شنیار مه شه نه وه هه ر دِک لاوه ی ...
ته وه در زبان لکی یعنی بی قراری ته وه مِنِت نیاشتو:بی قراری برای من نداشته باش تاوه هم به معنی تابه در لری و لکی
به لکی رِمیا یعنی ویران شده
( گه شتل ) در لری یعنی ولگرد در لکی معادلش میشه ( ئه راگِردی )
( موت ) در لکی به معنی مقعد معادلش در لر مینجایی ( سو )
در لری و لکی به جشن، علاوه بر واژگان سور، سیور ( جه شت ) هم میگن
فعل امر در لکی و لری به معنی بگذار. بیلِه رو:بگذار، اجازه بده.
هویشتن در لری و لکی و کردی مصدر به معنی گذاشتن، اجازه دادن.
سه وِ در زبان لکی یعنی رسم و رسومات. علاوه بر این سه وه یا ساوه در لری و لکی معنی نوعی تنپوش بلند محلی زنانه یا روش خاص بستن گلونی میگن.
در زبان لکی سِلا یعنی اجازه، البته معنی مشورت هم میده سِلا گِرتِن، هویشتن:اجازه دادن سِلا کِردِن:مشورت کردن، اجازه خواستن بِیل، بیلا:اجازه بده مِیلی: ...
در لری مینجایی به شدت سرما سزه گفته میشود.
بشه ن یا بِشَن فعل امر توی زبان لکی به معنی روشن کن.
به دی ماه در زبان لکی مونگ نوروژ میگن. دلیل هم برگزاری جشن آگر نوروزی در این ماه هست.
پنجه در زبان لکی میشه پِنجی، چه نگ، قه ب، قپال و. . . . اما په نجه به معنی ماه فروردین در تقویم لکی هم هست، که طبق رسومات لکی گفته میشه پنج روز اول ...