پیشنهادهای آزاده (٢٤,٢٧٥)
با وجود هوشش، او همیشه فریب طرح های سریع ثروتمند شدن را می خورد.
او سعی کرد درباره خیریه جعلی به او هشدار دهد، اما او آنقدر ساده لوح بود که گوش نکرد.
آن مرد خیلی ساده لوح است؛ او همیشه به افرادی که هرگز پولشان را پس نمی دهند، قرض می دهد.
من همیشه عاشق ماجراجویی بوده ام، به همین دلیل به مکان های خطرناک سفر می کنم.
او واقعاً عاشق فیلم های عاشقانه است، مهم نیست چقدر کلیشه ای باشند.
هشت پا از مکنده های قوی خود برای گرفتن سنگ و جلوگیری از برده شدن توسط جریان آب استفاده کرد.
با اینکه می دانستم یک کلاهبرداری است، آنقدر عاشق یک معامله خوب بودم که فریب خوردم.
احمق و بازنده
من را ساده لوح گیر آوردی؟
با پلی لیست موردعلاقه ش توی ماشین حسابی حال کرد. jam out ( شنیداری – احساسی ) : گوش دادن به موسیقی با شور و حال زیاد، همراه با رقص، هم خوانی، یا غرق ...
گروه ساعت ها توی گاراژ با انرژی موسیقی زد. jam out ( موسیقایی – اجرا ) : نواختن موسیقی با انرژی، آزادی، و احساس—معمولاً به صورت بداهه یا گروهی
بی خیال همه چی، فقط با موزیک حال کنیم. jam out ( سبک زندگی – آزادانه ) : گاهی به عنوان نماد آزادی، بی خیالی، یا لذت بردن از لحظه استفاده می شه—نوعی ...
هر وقت اون آهنگ پخش می شه، حسابی حال می کنه.
کل شب کنار ساحل با موزیک حال کردیم.
اطلاعات ارزشمند
ایده های ارزشمند
بازخوردهای ارزشمند
او آن چنان قیافه پر ابهت و جدی داشت که من ترسیدم که چی می خواست بگوید.
یه تکه طلا داخلش بود
وظیفه خطیر و مهم ترکیب solemn duty توی بحث ها و مناظرات سیاسی خیلی استفاده میشه
پکر به نظر میای
مسخره بازی درنیار
پسر چاق فهمید که پیشنهاد رژیم گرفتن چرند نیست.
دست کم گرفتن اهمیت خواندن احمقانه است.
آیا با این کلاه مسخره به نظر می رسم؟
فکر کنم این احمقانه ست که هر کسی بایستی مورد این سوال قرار داده شود ( این سوال ازش پرسیده بشه )
باور کردن داستان ماهیگیر احمقانه بود.
آنها در بالای تپه توقف کردند تا از مناظر لذت ببرند.
منظره کوهستان نفس گیر است.
ما چندین بار توقف کردیم تا چشم انداز زیبای ساحلی را تحسین کنیم.
این شهر به دلیل مناظر خیره کننده اش، یک مقصد گردشگری محبوب است.
شما برای رسیدن به آنجا از خارق العاده ترین مناظر عبور می کنید.
مناظر واقعاً زیبا بود.
دیگه نمی تونه ما رو خر کنه.
تو، ابله تمام عیار - احمق لعنتی - بیشعور نفهم
من یه احمق هستم که به تو اجازه دادم دیوار های مرا بریزی پایین ( خرابش کنی )
من یه احمق هستم که به تو اجازه دادم دیوار های مرا بریزی پایین ( خرابش کنی )
خرم کردی گولم زدی
بیایید سکه ای بیندازیم تا تصمیم بگیریم چرخاندن: در برخی موارد، "toss" به معنای چرخاندن، شیر یا خط انداخن چیزی مانند یک سکه به کار
او توپ را به دوستش پرت کرد toss= پراندن یا پرت کردن: به معنای پرتاب کردن چیزی به صورت غیر دقیق یا غیررسمی.
خبر غیرمنتظره برنامه های او برای آخر هفته را دگرگون کرد toss= تغییر وضعیت: به معنای تغییر وضعیت یا موضع، به ویژه به صورت ناگهانی یا غیرمنتظره.
سالاد را با سس مخلوط کن Toss=مخلوط کردن: به ویژه در مورد غذا، به معنای ترکیب یا مخلوط کردن مواد غذایی به طور
گیتس با انزجار عکس ها را به پایین پرت می کند.
سوزی کیفش را روی مبل پرت کرد.
کاغذ را مچاله کرد و به آتش انداخت.
پرتاب کردن تاس
و میشه لطفاً اینقدر موقع خواب غلت نزنی/ لول نخوری و تو خواب ت حرف نزنی؟
همسرآزاری و کودک آزاری رو به افزایش است battering=خشونت علیه همسر یا کودک
اشتباهش او را رسوا کرد.
خانه غیر قابل استفاده اعلام شده بود.