پیشنهاد‌های آزاده (٢٤,٢٧٥)

بازدید
١٤,٠٩٣
تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

باشگاه رفتن تفریح منه escape معنی تفریح رو هم میده

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

تفریح او سینما است.

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

تعطیلات اخر هفته

پیشنهاد
٠

او به یه ماشین نیاز داره تا از محله فرار کنه

پیشنهاد
٠

از نظر/چشم/توجه کسی دور ماندن - شدن متوجه چیزی نشدن

پیشنهاد
٠

از خاطر کسی دور شدن به ذهن/خاطر/فکر کسی نرسیدن

پیشنهاد
٠

دزد قبل از اینکه پلیس او را دستگیر کند فرار کرد

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه رو به کسی ننداز! دنبال مُقَصّر نگرد! ( به خودت بنگر ونگاه کن ) تقصیر هیچکس! ( تو مُقصری ) .

پیشنهاد
٠

من تقصیر اون اتفاق بد رو گردن تو میندازم

پیشنهاد
٠

اون تقصیر رو به گردن نگرفت ولی به هر حال آخر جلسه اون مقصر شناخته شد

پیشنهاد
٠

من تو و شانس بدت رو مقصر اتفاقی که دیشب برام افتاد میدونم

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سر زنش نکردن

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سزاوار سرزنش بودن ، تقصیر داشتن ، مقصر بودن

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مقصرِ

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سر زنش نکردن

پیشنهاد
٠

به عهده گرفتن مسئولیت خطا یا اشتباه

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بزرگترین مانع

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

حداکثر کوشش خود را برای . . . کردن/ نهایت سعی خود را کردن که . . . / خود را به آب و آتش زدن که. . .

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

با تاریک شدن هوا

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

او کم کم از منتظر ماندن خسته شد.

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

کارشناس صادرات

تاریخ
١١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سر رشته داشتن در . . .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

درد بی پایان

پیشنهاد
١

اونها قصد خرید ماشین نو دارند.

پیشنهاد
١

برنامه ریزی کردن برای انجام کاری.

پیشنهاد
٠

هدف از تبلیغات ، افزایش فروش است.

پیشنهاد
٠

چیزی را انجام دادن برای رسیدن به هدفی دیگر

پیشنهاد
٠

از میان آنهایی که در خویشاوندی و قرابت به طلبکاران و مدعیان نزدیک ترین اند.

پیشنهاد
٠

یک ژاکت بافته شده از نخ پشمی

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( به تدریج ) تحلیل بردن/ تضعیف کردن/کاهش دادن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( به تدریج ) تحلیل بردن/ تضعیف کردن/کاهش دادن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کار کردن روی یک مشکل، پرداختن به یک کار یا مشکل، برای حل آن

پیشنهاد
٠

راب و میشل رایـنر دو فرزند بازمانده دارند. survive ( حقوقی/فرهنگی – سوگواری ) : در ترکیب be survived by برای اشاره به بازماندگان فرد متوفی.

پیشنهاد
٠

او از حادثه جان سالم به در برد. survive ( عمومی – اصلی ) : ادامه ی زندگی پس از یک حادثه یا دوره سخت.

پیشنهاد
٠

مادر به ما یاد می دهد که چگونه دوست داشته باشیم، اما پدر به ما یاد می دهد که چگونه زنده بمانیم

پیشنهاد
٠

این سنت قرن ها دوام آورد. survive ( استعاری – عمومی ) :دوام آوردن یا باقی ماندن در شرایط دشوار.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

چگونه میشه جون سالم در ببرم

پیشنهاد
٠

میوه یا گیاه فسیل شده عجیب قدیمی در هنددر جریانهای گدازه آتشفشانی زیر خاک دفن شده بود کشف شد

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اختلال هیجانی

پیشنهاد
٠

ائتلاف داره رسانه ها رو با مهره های خودش پر می کنه stack ( سیاسی – چینش جهت دار منابع قدرت ) : اشاره به اقدام عمدی برای پر کردن نهادها ( مثل رسانه، ...

پیشنهاد
٠

پر کردن دادگاه با قضات وفادار بی طرفی رو از بین می بره. Stack ( حقوقی/سازمانی – نفوذ ساختاری ) : در نهادهای دولتی یا قضایی، *stacking* می تونه به مع ...

پیشنهاد
٠

چیدن رسانه ها باعث پوشش جهت دار می شه. ( رسانه ای – کنترل روایت ) : در فضای رسانه ای، *stacking* یعنی انتخاب و چینش افراد، منابع، یا محتوا به گونه ...

پیشنهاد
٠

او کتاب ها را روی قفسه چید.

پیشنهاد
٠

شرکت یک مجموعه کامل از خدمات ابری ارائه می دهد.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک کپه چوب خشک / یک عالم چوب خشک

پیشنهاد
٠

یه پشته وافل ( نوعی کیک و کلوچه ) پهن بودن رو زمین کنار/بغل دست یه کپه پنکیکه توت فرنگی

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یه خروار کار

پیشنهاد
٠

من نمی توانم در برابر کیک شکلاتی مقاومت کنم؛ من کاملاً عاشق هر چیز شیرین هستم.

پیشنهاد
٠

پسر بچه آب نبات چوبی با طعم گیلاس خود را محکم در دست گرفته بود و نمایش دلقک را تماشا می کرد.

پیشنهاد
٠

برخی گیاهان مکنده هایی تولید می کنند تا شاخه های جدید رشد کرده و در زمین پخش شوند.