پیشنهاد‌های رضا گلین شریف دینی (٧٣٢)

بازدید
٦٣٧
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قسمت دسته و برجستگی انتهای جارو در گویش مازندرانی �ساجِه کول� می گویند. معمولاً از این قسمت جارو به منظور تهدید و دور کردن حیوانات خانگی استفاده م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مازندرانی به پوست درخت�دارشَط� یا �دارپوس�می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مازندرانی به تکه ای از پارچه گفته می شود که به منظور محافظت از دست هنگام جابجایی ظروف در هنگام پختن غذا استفاده می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام دیگر سنجاقک است در رنگ ها و اندازه های مختلف است که معمولاً در حاشیه رودخانه ها، جویبارها و آبگیرهای کوچک زندگی می کنند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زمین های شیب دار و با ارتفاع زیاد و عموماً غیر قابل صعود و صعب العبور در گویش مازندرانی �پرتاس� گفته می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلبل در اصل نوعی پرنده قهوهای رنگ و خوش آواز است که جثه اش اندازه گنجشک است و معمولاً در ارتفاع کم و حداکثر 2 متری لانه می سازد. البته در مناطق شمالی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام شهری در استان مازندران که به پایتخت کشتی ایران معروف است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاراندن: به معنی چنگ زدن بدن انسان و حیوان است که در اثر حساسیت پوستی ایجاد می شود. البته گاهی اوقات هم جنبه علاقه و عاطفی پیدا می کند بخصوص اگر از ج ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکدانه: یعنی منحصر به فرد و تنها. این اصطلاح مختص افراد ممتاز و یگانه در زمینه های مختلف است. البته در بعضی خانواده های تک فرزند که فرزند آنها در کود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَکدانه: یک اصطلاح در کشاورزی و باغداری است. بعضی میوه ها که دارای یک هسته هستند و معمولاً در خانواده هلو ها قرار می گیرند اصطلاحاً به تکدانه معروف ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَکَل ( kakal ) :به معنی سرمست و مغرور است. این اصطلاح در برخی از نقاط مازندران برای توصیف و یا تمجید پسران نوجوان و در سن بلوغ به کار می رود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُناسه ( konaseh ) :در گویش مازندرانی به معنای چرت زدن است؛ حالتی بین خواب و بیداری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَسَّک: به معنای دست افزار و هر چیز دم دستی است. به مجموعه ای از ابزارهای انجام یک کار در اصطلاح �دم و دَسَّک� می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قِید: برای تکمیل فعل و صفت در جملات به کار می رود ولی حذف آن خللی در جمله ایجاد نمی کند. در معنای عام قید به معنای هدف، تعهد و شرط انجام کار است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بُروت ( boroot ) : از ریشه باروت به معنای حرکت انفجاری است. این کلمه اشاره به اقدام ناگهانی کسی دارد که از دست دشمن یا خطر فرار می کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وَراوَر: به معنای یک خط موازی و در عین حال راه میانبر است. وَر به معنی نزدیک و وَراوَر به معنی نزدیک به نزیک است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گَل: به تلفظ فتحه در ابتدا به معنای همراه شدن و در کنار هم بودن است. کلمه گلاویز هم از این کلمه گرفته شده است که به معنای درگیری و نزدیک شدن زیاد و د ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیسَک: یک نوع قاشق یا وسیله ای برای آشپزی است که از آن هنگام پخت و پز و سرخ کردن مواد غذایی استفاده می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَرکِشیدن: به معنی گرفتن یا اعتراف اجباری است. چرب زبانی و چاپلوسی ( زورگیری محترمانه ) برای به دست آوردن چیزی از ابزارهای لازم این کار است. به طور ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَکِش: به معنای سفت کردن و محکم کاری است. این اصطلاح یا کلمه امری معمولاً موقع سفت کردن طناب، کِش یا زنجیر به چیزی به کار می رود؛ بخصوص در مواقع حمل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاچِه کین : به معنای زیر سقف و شیروانی خانه است که قابل دسترس نیست. این اصطلاح در گویش مازندرانی به مکان قرار گرفتن وسایل با فاصله نسبتاً زیاد به کار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لِچِه کین : در گویش مازندرانی به معنای کنار یا حاشیه خانه یا انبار است که به موازات دیوار و هم سطح زمین بوده و از نفوذ باران و تابش آفتاب در امان است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فِشِلِس: در گویش مازندرانی خطاب به کسی می گویند که چیزی را فشار می دهد که معمولاً در مورد میوه ها و لباس کاربرد دارد. فِشِل: به معنای فشردن و آبگیری ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

فِشِل: به معنای فشار دادن و آبگیری است. این اصطلاح در خصوص میوه ها و لباس های خیس کاربرد دارد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اُرِگ: در گویش مازندرانی به معنای بستن است که معمولا برای حیوانات اهلی به کار می رود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَرِک: به معنای هجوم هم جانبه و غارت است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چِنگه لِنگ ( chengeleng ) : به معنای برهم زدن یا خراب کردن چیزی است. اصطلاح کنایه ای است در خصوص نحوه انجام کار افراد بی دقت و بی حوصله

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چُخ چُخ: با تلفظ ضمه در ابتدا اصلاحی است که در خصوص صدای پختن غذا با شعله کم به کار می رود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رانداپ ( Roundup ) : نام تجاری یک نوع علف کش به نام گلایفوسیت ( Glyphosate ) است که علف های هرز پهن برگ و علف های هرزی که با محصولات زراعی رقابت می ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شقز ( shaghoze ) : نام درختی ریز برگ در جنگل های هیرکانی است که از پوست تنه و شاخه های آن برای تغذیه کمکی حیوانات استفاده می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادیشه ( edisheh ) : ظرف مسی بزرگ است که در ایام قدیم از آن برای نگهداری آب و سایر مایعات استفاده می شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کش کشان ( kash kashan ) :با تلفظ فتحه در ابتدا به معنی اشاره به نقاط دور دست و با فاصله زیاد است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام: در گویش مازندرانی به موم زنبور عسل �شام� می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تولون ( touloon ) : به آب گل آلود و ناصاف در گویش مازندرانی تولون می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

لام: در گویش مازندرانی به معنای تارهای ریزی است که حشرات بخصوص عنکبوت از آن برای محافظت از خود و یا ساختن لانه استفاده می کنند. این تارها معمولاً از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارتنگ ( kartang ) : در گویش مارندرانی به معنای عنکبوت است. کارتنگ لام ( kartang lam ) : به تارهای عنکبوت کارتنگ لام می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشکال ( pooshkal ) : در گویش مازندرانی به پوست تخم پرندگان بعد از شکسته شدن گفته می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گموز: تراوش صمغ یا شیره توسط یک درخت بیمار یا آسیب دیده است که معمولاً به حالت شفاف یا قهوه ای تیره روی تنه درختان میوه مشاهده می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدس ماب: کسی است که به لحاظ ظاهری خودش را انسان خوب و مقدس نشان می دهد ولی در باطن و عمل متفاوت است. به طور کلی مقدس مابی یک سبک از زندگی است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورش هکن ( khoresh haken ) :به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی خورش برای مهمانان را بر عهده دارد، در گویش مازندرانی �خورش هکن� می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاپچ ( polapach ) : در گویش مازندرانی به کسی که در مراسم جشن یا عزا مسئولیت آماده سازی و پختن برنج را بر عهده دارد �پلاپچ� می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ون جن ( venjen ) : کلمه ای امری است که در گویش مازندرانی به منظور جدا کردن و یا سوا کردن وسایل برای انتخاب بهتر به کار می رود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

له له ( laleh ) : با تلفط فتحه در ابتدا به معنای مادر است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی پیران: به معنی بزرگان و افراد سالمند و باتجربه است. در جوامع سنتی و پایبند با ارزش های قومی و اجدادی بسیار مورد احترام هستند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی سیهال ( seehal ) : اسم نوعی درختچه در جنگل های هیرکانی است که شاخه های نرم و انعطاف پذیر و در عین حال محکمی دارد که از آن در صنای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی نمکار ( namakar ) : در گویش مازندرانی به ظروف بزرگ سفالی گفته می شود که مواد غذایی خام از جمله سبزی را داخل آن می سابند. البته در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی کشاوه ( kashaveh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا در گویش مازندرانی به معنای واحدی از حجم است که در آغوش انسان جا می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رضا گلین شریف دینی مارو: در زبان محاوره فارسی به معنی �مار رو نگاه کن� هم به کار می رودکه در مواقع تعجب و شگفتی بیان می شود. برای مثال؛ مارو باش چی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فلان: با تلفظ ضمه در ابتدا اشاره به هر چیز نامعلوم و نامشخص است. معمولا وقتی بخواهند در لفافه و غیر مستقیم سخن بگویند از کلمه فلا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضا گلین شریف دینی فل خانه ( falkhaneh ) : با تلفظ فتحه در ابتدا، به محل انبار کردن پوسته برنج بعد از فرایند جداسازی در کارخانه شالی کوبی �فل خانه� ...