پیشنهادهای Sushiyant (٨٩)
مترادف موفقیت success
اجازه ندارد ، مجاز نیست
مجاز نیست ، اجازه ندارد
غلبه کردن ، مرور کردن
ورزش های المپیک
Sand ریگ ، شن ، ماسه floor کف زمین Sand floor کف شنی
پارچه ساز
Family members uncle عمو دایی aunt عمه خاله cousin دختر یا پسر خاله ، دختر یا پسر عمه ، دختر یا پسر عمو ، دختر یا پسر دایی niece دختر ِ خواهر یا براد ...
Memebers family uncle عمو دایی aunt عمه خاله cousin دختر یا پسر خاله ، دختر یا پسر عمه ، دختر یا پسر عمو ، دختر یا پسر دایی neice دختر ِ خواهر یا ...
مترادف فعل issue صادر کردن ، پخش کردن ، توزیع کردن ، منتشر کردن بیرون دادن
تمام کلماتی که دو حرف آخرشون fe هست و بخواهیم آنرا به حالت جمع بنویسیم حرف f به v تبدیل میشه و آخرشم s جمع بکار میبریم مثل knife � چاقو � که جمع میش ...
Young child کودک زیر 13سال Teenager برای نوجوان و بین سنین 13تا 19 سال استفاده میشه Young جوان middle - aged میانسال Old پیر Elderly پیر ( این ک ...
دوستان ابهاماتی دقیق این کلمه هم توجه کنید که میشه suggestion
خود کلمه Games وقتی با حرف بزرگ توی جمله می آید هم به تنهایی معنی مسابقات المپیک میدهد و وقتی با حرف کوچک می آید به معنی بازی ها هست
Perhaps this is why the Tarahumara can run many kilometers without getting tired
The Tarahumara live in the mountains in the state of Chihuabua in the northern Mexico
جمع کلمه button دکمه ها
منو دیوانه میکنه ، اعصابمو خورد میکنه ، رو مخه منه
ضربه فنی کردن ، از پای درآوردن
بوکس تایلندی
سیستم اندازه گیری
Permit اجازه دادن ( فعل ) Permition اجازه ( اسم )
Suddenly Laertes jumped down into the hole . ناگهان لائرتس پایین پرید به داخل گودال .
She went mad او دیوانه شد
Inventer مخترع Invent اختراع کردن Invention اختراع
جمع Office دفاتر
went from one side to the other
باید بنویسیم I do like مثلا I do like documentaries. من مستندها را دوست دارم
چسبیده ، متصل ، وصل شده
مخترع آمریکایی که زیپ را اختراع کرد در سال 1893
برنامه ساخته شده واقعی بر اساس زندگی واقعی افراد
ناپدید شد ، محو شد
ریختن
مترادف leisure وقت آزاد ، وقت استراحت
شلوار لی
لباس راحتی کاری ( برای محل کار )
مرخصی با حقوق
اضافه کار
That night Hamlet joined Horatio آن شب هملت به هورِیشیو ملحق شد . گذشته join ملحق شدن ، اضافه شدن ، پیوستن
اسم دوست هملت در نمایشنامه هملت
مشکلت چیه ؟
نام مادر هملت در نمایشنامه هملت
خیلی خنک بود ( در مورد آب و هوا ) خیلی خوب بود هم معنی میده
Susan Bucher is a famous musher. سوزان باچر یک هدایتگر سورتمه یک است .
هجی انگشتی در مورد افراد با اختلالات شنوایی و ناشنوا استفاده میشود
زاییدن
Many artists are sensitive . خیلی از هنرمندان احساسی ( زودرنج ) هستند .
خاموش شدن
سگ سورتمه
اولین زن در تاریخ بود اهل ژاپن که توانست قله اورست را فتح کند .
مکان مخصوصی که مائوریها برای ملاقاتها و چشمهایشان جمع میشوند
By the end of the 19th century there were only about 40, 000 Maori left تا اواخر قرن نوزدهم حدود چهل هزار نفر از قبائل نوآوری باقی مانده بود
بزرگسال ، افراد بالغ
جمع university
دانشگاه ها
اسبها
Polluted آلوده Pollute آلوده کردن Pollution آلودگی
دامداران البته cattle به تنهایی به معنی گله گاو معنی میده و farmers هم به معنی کشاورزان هست
چوب برها ، درخت اندازها
معدنچی
مکان دور افتاده
مردمان سرخپوست که در آمازون بین برزیل و ونزوئلا زندگی میکنند
Sometimes employees dress too casually گهگاهی کارمندان لباس میپوشند بیش از حد راحتی ( غیررسمی )
به این دلیل ، به این ترتیب
لباس راحتی برای کار
راحت ، معمولی Comfortable clothes لباس راحت ( لباس غیررسمی )
Office worker کارگر اداری ، کارمند اداری
لباسهای کار ( لباسهای فرم )
قواعد ، قوانین ، ضوابط جمع rule
شرکتهای خانواده پسند ( دوستدار خانواده ) شرکتهای که مثلا برای زایمان خانمها به آنها مرخصی چندین ماهه با حقوق میدهند و بعد از به دنیا آمدن فرزند هم ب ...
In many jobs you get a salary and benefits. در بیشتر شغلها تو یک حقوق و مزایا .
Cooks آشپزها
شغل ها ، حرفه ها ، تخصص ها
Private خصوصی ، شخصی Many people think that their salary is private information خیلی افراد فکر میکنند که حقوق آنها اطلاعات شخصی است .
Shouldn't = should not نباید ، نمی بایست
Salary حقوق ، دستمزد Salarymonth حقوق ماهیانه
Vocation تعطیلی ، روز تعطیل holiday روز تعطیل
وظیفه ، ماموریت
earn بدست آوردن ( در مورد درآمد و . . . ) Some people work extra hours becuase they want to earn more money بعضی از مردم ساعات اضافی کار میکنند ز ...
Work ( Noun ) کار Work ( Verb ) کار کردن Work hours ساعات کاری
Stove : اجاق گاز ، گاز آشپزخانه Oven : فر اصطلاحات کاربردی دیگر Coast : کباب کردن Bake : پختن Fry : سرخ کردن
شاید بهترین معنی برای while تا زمانی که ( تا موقعی که ) باشه چون توی زبانهای برنامه نویسی از این منظور ازش استفاده میشه توی شرط ها
شطرنج
یکی از مشهورترین آهنگسازان موسیقی لاتین
یکی از مشهورترین آهنگسازان موسیقی لاتین
The people get together مردم دور هم جمع میشن .