تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف موفقیت success

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجازه ندارد ، مجاز نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجاز نیست ، اجازه ندارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلبه کردن ، مرور کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورزش های المپیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sand ریگ ، شن ، ماسه floor کف زمین Sand floor کف شنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارچه ساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Family members uncle عمو دایی aunt عمه خاله cousin دختر یا پسر خاله ، دختر یا پسر عمه ، دختر یا پسر عمو ، دختر یا پسر دایی niece دختر ِ خواهر یا براد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Memebers family uncle عمو دایی aunt عمه خاله cousin دختر یا پسر خاله ، دختر یا پسر عمه ، دختر یا پسر عمو ، دختر یا پسر دایی neice دختر ِ خواهر یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مترادف فعل issue صادر کردن ، پخش کردن ، توزیع کردن ، منتشر کردن بیرون دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمام کلماتی که دو حرف آخرشون fe هست و بخواهیم آنرا به حالت جمع بنویسیم حرف f به v تبدیل میشه و آخرشم s جمع بکار میبریم مثل knife � چاقو � که جمع میش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Young child کودک زیر 13سال Teenager برای نوجوان و بین سنین 13تا 19 سال استفاده میشه Young جوان middle - aged میانسال Old پیر Elderly پیر ( این ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان ابهاماتی دقیق این کلمه هم توجه کنید که میشه suggestion

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود کلمه Games وقتی با حرف بزرگ توی جمله می آید هم به تنهایی معنی مسابقات المپیک میدهد و وقتی با حرف کوچک می آید به معنی بازی ها هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Perhaps this is why the Tarahumara can run many kilometers without getting tired

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

The Tarahumara live in the mountains in the state of Chihuabua in the northern Mexico

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع کلمه button دکمه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منو دیوانه میکنه ، اعصابمو خورد میکنه ، رو مخه منه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ضربه فنی کردن ، از پای درآوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوکس تایلندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیستم اندازه گیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Permit اجازه دادن ( فعل ) Permition اجازه ( اسم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Suddenly Laertes jumped down into the hole . ناگهان لائرتس پایین پرید به داخل گودال .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

She went mad او دیوانه شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Inventer مخترع Invent اختراع کردن Invention اختراع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع Office دفاتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

went from one side to the other

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باید بنویسیم I do like مثلا I do like documentaries. من مستندها را دوست دارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چسبیده ، متصل ، وصل شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخترع آمریکایی که زیپ را اختراع کرد در سال 1893

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برنامه ساخته شده واقعی بر اساس زندگی واقعی افراد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناپدید شد ، محو شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف leisure وقت آزاد ، وقت استراحت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلوار لی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لباس راحتی کاری ( برای محل کار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرخصی با حقوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اضافه کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

That night Hamlet joined Horatio آن شب هملت به هورِیشیو ملحق شد . گذشته join ملحق شدن ، اضافه شدن ، پیوستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اسم دوست هملت در نمایشنامه هملت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشکلت چیه ؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نام مادر هملت در نمایشنامه هملت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی خنک بود ( در مورد آب و هوا ) خیلی خوب بود هم معنی میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Susan Bucher is a famous musher. سوزان باچر یک هدایتگر سورتمه یک است .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هجی انگشتی در مورد افراد با اختلالات شنوایی و ناشنوا استفاده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زاییدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Many artists are sensitive . خیلی از هنرمندان احساسی ( زودرنج ) هستند .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خاموش شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سگ سورتمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اولین زن در تاریخ بود اهل ژاپن که توانست قله اورست را فتح کند .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکان مخصوصی که مائوریها برای ملاقاتها و چشمهایشان جمع میشوند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

By the end of the 19th century there were only about 40, 000 Maori left تا اواخر قرن نوزدهم حدود چهل هزار نفر از قبائل نوآوری باقی مانده بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگسال ، افراد بالغ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع university

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانشگاه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسبها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Polluted آلوده Pollute آلوده کردن Pollution آلودگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دامداران البته cattle به تنهایی به معنی گله گاو معنی میده و farmers هم به معنی کشاورزان هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چوب برها ، درخت اندازها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معدنچی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مکان دور افتاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردمان سرخپوست که در آمازون بین برزیل و ونزوئلا زندگی میکنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Sometimes employees dress too casually گهگاهی کارمندان لباس میپوشند بیش از حد راحتی ( غیررسمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به این دلیل ، به این ترتیب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لباس راحتی برای کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راحت ، معمولی Comfortable clothes لباس راحت ( لباس غیررسمی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Office worker کارگر اداری ، کارمند اداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباسهای کار ( لباسهای فرم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قواعد ، قوانین ، ضوابط جمع rule

پیشنهاد
١

شرکتهای خانواده پسند ( دوستدار خانواده ) شرکتهای که مثلا برای زایمان خانمها به آنها مرخصی چندین ماهه با حقوق میدهند و بعد از به دنیا آمدن فرزند هم ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

In many jobs you get a salary and benefits. در بیشتر شغلها تو یک حقوق و مزایا .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Cooks آشپزها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شغل ها ، حرفه ها ، تخصص ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Private خصوصی ، شخصی Many people think that their salary is private information خیلی افراد فکر میکنند که حقوق آنها اطلاعات شخصی است .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Shouldn't = should not نباید ، نمی بایست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Salary حقوق ، دستمزد Salarymonth حقوق ماهیانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

Vocation تعطیلی ، روز تعطیل holiday روز تعطیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه ، ماموریت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

earn بدست آوردن ( در مورد درآمد و . . . ) Some people work extra hours becuase they want to earn more money بعضی از مردم ساعات اضافی کار میکنند ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Work ( Noun ) کار Work ( Verb ) کار کردن Work hours ساعات کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Stove : اجاق گاز ، گاز آشپزخانه Oven : فر اصطلاحات کاربردی دیگر Coast : کباب کردن Bake : پختن Fry : سرخ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شاید بهترین معنی برای while تا زمانی که ( تا موقعی که ) باشه چون توی زبانهای برنامه نویسی از این منظور ازش استفاده میشه توی شرط ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شطرنج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از مشهورترین آهنگسازان موسیقی لاتین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از مشهورترین آهنگسازان موسیقی لاتین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

The people get together مردم دور هم جمع میشن .