پیشنهادهای بهمن (١,٩٣٢)
هو لاله قرمز. الشقایق النعمانیه فی العلما الدوله العثمانیه. چاپ نفیس مجلس.
هو انتحال یا سرقت ادبی کتاب . مثال: برخی نظیر علامه قزوینی معتقد بودند که آثار اعتماد السلطنه نظیر الدرر التجیان ، مرآه البلدان و قریب بیست اثر وی م ...
هو سرمه ای که اگر بر چشم مالندنهان عالم عیان شود البته به اعتقاد برخی از قدما. ونام واژه نامه ای فارسی تدوین شده در هند. نسخه ملکی نگارنده.
هو بیدار.
هو پیر ، پیر شدن.
هو جمع نقطه.
هو مرغابی.
هو شرح سودی بوسنوی به ترکی که ترجمه فارسی آن نیز در چهار مجلد بارها به طبع رسیده است.
هو کاغذ سمرقندی. در جنگ تلاس که چینی ها اسیر سمرقندی ها شدند فن کاغذ سازی را به آنها آموختند.
هو کهن ترین نسخه خطی فارسی . اثرابونصر موفق بن علی هروی به خط اسدی طوسی شاعر مورخ ۴۴۷ق. که به شماره AF340 در کتابخانه وین نگاهداری میشود که دو بار ب ...
هو منظومه ای حماسی از اسدی طوسی صاحب لغت فرس اسدی. هر دو اثر به چاپ رسیده است.
هو مرکب از نسخ تعلیق.
هو اثر ابن قولویه.
هو مدح در منقبت و ستایش هست. قدح در نکوهش می باشد و به چهار بخش تقسیم می شود. ۱_ هجو ۲ _ هزل ۳_ طنز ۴_ شهرآشوب که نکوهش یک شهر یا مردم و حرف آن می ...
هو نکوهش سرایی ، هجو که متضاد آن مداحی می باشد.
هو جمع صومعه.
هو ۱_ جنگ نامه کشم ( قشم ) . ۲_جرون نامه ( هرمز نامه ) .
هو نوعی شعر در هجو یک شهر، حرف مردم ( حرفه های مردم ) و خود مردم. مثال : رباعی معروف مجیر الدین بیلقانی در هجو و نکوهش مردم سپاهان.
هو یعنی درست صحبت کردن هست.
هو نور چشم، نورچشمی. لقب اولین زن بابی که کشف حجاب نمود. طاهره قره العین ( فاطمه برغانی ) .
هو طرفه العین، در یک چشم بهم زدن.
هو نوعی خط که شبیه به خط کوفی بودودر اصفهان از آن استفاده می شد که بعدها به بغداد رفت .
هو جنگ ، سفینه، کشکول. مانند کشکول شیخ بهایی ، یا سفینه تبریز.
هو فرهنگنامه.
هو گنجینه خرد.
هو پندارنامه.
هو آنتولوژی ، گلچین یا برگزیده اشعار یا سخنان بزرگان.
هو تاریخ فلسفه.
هو جزوه.
هو باسمه خانه یا بسمه خانه به معنی چاپخانه هست.
هو چاپ سربی.
هو چاپ سنگی.
هو نمایشنامه ای اروتیک ( عشقی ) به زبان سنسکریت مربوط به هند باستان.
هو هجوم، نهب ، چپاول. کلمه ای مغولی در زبان فارسی.
هو کاستن جهت آراستن.
هو کلمه ای مغولی در زبان فارسی بوده و به معنی اسلحه خانه می باشد به شکل گور خانه نیز نوشته می شود.
هو نسخه خطی به خط خود مولف.
هو ادیان ابتدایی.
هو معرب اسپانیا.
هو اثر طغرای اصفهانی به تقلید از لامیه العرب شنفری. این اثر به عربی سروده شده است.
هو ابن عربی عارف اندلسی صاحب فتوحات مکیه. ابن العربی قاضی پست و رذل اندلسی. جهت احتراز از اشتباه نام آن دو ، اولی را بدون ال معرفی می کنند.
هو قصیده.
هو اردوگاه کار اجباری.
هو خلاصه واژه نامه ترکی _ فارسی سنگلاخ اثر میرزا محمد مهدی خان استر آبادی منشی نادر شاه افشار ، واژه نامه عدن می باشد.
هو مجلس و محل تجمع افراد بالای چهل سال در عصر جاهلی، جهت اتخاذ تصمیمات مهم .
هو نام یونانی شیطان ، ابلیس معرب این کلمه می باشد.
هو شاعره هزال اهل گنجه متخلص به منیژه. رباعیاتی مشحون از هزل به فارسی دارد.
هو بزرگان.
هو مامور وصول مالیات . واژه ای ترکی _ مغولی.
هو نجیب زاده ، اصیل.