پیشنهادهای بهمن (١,٩٣٢)
هو moors ، این نام به مغرب نیز اطللاق می شود نامیست که غربیها بر کشور مغرب گذاشته اند مراکش معرب آن می باشد. مراکش تا جنگ دوم جهانی مستعمره فرانسه بو ...
هو ترس از ماهی، نوعی اختلال روانپزشکی.
هو قوم شناسی، شاخه ای از مردم شناسی.
هو مغالطه ، سفسطه.
هو تعریق زیاد.
هو یا مفتاح الاراده منظومه ای از شبخ فرید الدین عطار نیشابوری.
هو جعلی ، آپوکریفال. مانند خزعبلاتی که به تورات تحریف شده الحاق شده است ، نظیر کتب حزقیال ، دانیال وغیره.
هو عمیق خوابیدن.
هو شخصیت سازی. هویت سازی.
هو هذیان.
هو رب النوع. مانند آگنی رب النوع آتش در هند باستان. نام موشک های بالستیک و قاره پیمای هند. آگنی۱/۲/۳.
هو حذف نمودن از آخر.
هو یک لغت فرانسوی وبه معنی کارگردان ( فیلم ) یا دایرکتور می باشد.
هو به معنی دقیق ، مورد توجه می باشد.
هو الشافی هذیانی که در آن بیمار فکر میکند گربه هست.
هو سکسکه که ناشی از اسپاسم بازدمی دیافراگم می باشد. مترادف: hiccup , singultus.
هو جهش ژنها.
هو تعمیم ، عمومیت دادن.
هوالشافی اشتهای بیمار گونه.
هو عامل شیمیایی، یا داروهایی که باعث توهم شوند.
هو فرآیند تشدید. MRI تصویر ساز رزونانس مغناطیسی.
هو پر نویسی. از خصوصیات بیماران صرعی.
هو جنون جمع اوری شمایل وتمثال.
هو ترس بیمار گونه از گربه.
هو لقبی برای همجنس گرا.
هوالشافی ترس غیر منطقی از چیزهای مقدس بویژه مناسک مذهبی.
هو احساس غلغلک.
هو ترس غیر منطقی از مسولیت. نوعی اختلال روانپزشکی.
هو رابطه جنسی غیر اجباری بین دو فرد که رابطه زناشویی ندارند. fornication.
هوالشافی یک اختلال متابولیک ژنتیکی که در آن آنزیمی که قند شیر یا گالاکتوز رابه گلوکز تبدیل کند وجود ندارد. ودر صورت عدم درمان احتمال عقب ماندگی ذهنی ...
هو آیات مخفی المعنی.
هو کاربر محترم آزاد اداوی نام دیگر گوران ها اهل حق می باشد که در ایلخچی و کرمانشاه پراکنده اند از کتب این فرقه می شود به شاهنامه حقیقت یا حق الحقایق ...
هو حضرت سلیمان ( ع ) .
هو ملانزی به معنی جزیره سیاه بر گرفته از دو لغت یونانی باستان هست. ملاس به معنی سیاه. که به ملان استحاله یافته. ندوس یعنی جزیره.
هو حق الناس.
هو واژه نامه معتبر ایتالیایی.
هو واژه نامه ترکی فارسی. چاپ مجلس شورای اسلامی. ترکی قزلباشی یا صفوی.
هو اثر اونوره دو بالزاک. کمدی الهی اثر دانته.
هو هفت امامی، نزاری، میمونی، داعی، باطنی.
هو آه مظلوم به سوهان ماند گر خود نه برد برنده را تیز کند آه مظلوم خانمان برانداز هست.
هو انجیل. بشارت.
هو تلمود.
هو با آمدن این الف به ابتدای برخی افعال زبان ترکی معنی فعل معکوس می شود. مثال: دورماق به معنی ایستادن ادورماق ( اتوماق ) نشستن. یاتماق به معنی خواب ...
هو آقای کاوه احتمالا منظور شما بارتولد بوده و سهوا مینورسکی نوشته اید ترکستان نامه بارتولد در دو جلد منبع خوبی هست. مینورسکی فقط تاریخ تبریز را نوشته ...
هو از مصدر چکماق ترکی به معنی کشیدن به طرف خود میباشد.
تریاک.
هو اصطلاحی در علم کحالی ( چشم پزشکی ) به معنی بیرون زدگی چشم . مثال چشمان جاحظ دانشمند و کتابدوست عرب در قرون ماضی.
هو پیروان فرقه ضاله شیخیه .
هو مروارید پنهان. در سفیدی و درخشندگی به آن مثل زنند.
هو هرگز مرا نخواهی دید . سوره مبارکه اعراف آیه شریفه۱۴۳ در زبان عوام هست که چون از کسی چیزی به خواهند تا به آن نگاه کنند و اگر شخص مزبور آنرا نشان ند ...