تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به اصطلاح

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عرف عام

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابتدای امر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در حقوق: اهلیت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گاهی معنی "یادآوری کردن" هم میده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با مساهله

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it means "human life in being" or in Farsi آدمیاد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

homicide: قتل ( غیرعمد یا مثلا قتل در نتیجه دفاع مشروع و. . . ) murder: قتل عمد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مثال : inchoate offences: جرایم عقیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

غفلت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنبیهی و بازدارنده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخصه اصلی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخلف عمومی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اذعان و اعتراف شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوباره اجاره دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

توی حقوق وقتی کاربرد داره که یه قرارداد به علتی که نمیشه جلوشو گرفت غیر قابل اجرا میشه. درواقع قوه قهریه میاد و نمیذاره اجرا بشه حالا به انحای مختلف. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلطیف شده, از شدت چیزی کاستن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حقوقی: انحلال مثال: our contract has been discharged by performance : قرارداد ما به وسیله اجرا ( ی تعهدات ) منحل شد ( منظور این است که قرار داد به پا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفرادی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهایت حسن نیت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: it seems plain. . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیش از حد تاکید شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مثال حقوقی: disposition of land

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی اعتبار, چیزی که اعتبارش گرفته شده ( قبلا اعتبار داشته )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معاف کننده, مستثنی کننده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروکش کردن آب دریا یا دریاچه ( جزر )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروکش کرد. مثال: when the tide ebbed ( وقتی که مَدّ فروکش کرد. )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکله , لنگرگاه کشتی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تلویحی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مقابل conditions به کار میره

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقبل کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجمه حقوقی: جایز ( قابل فسخ )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برخوردار بودن / صاحب بودن / داشتن مثال: he laready possessed a large number of such clothes

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دبه در آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به امانت گذاشته شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واضح صاف و ساده معنی ساده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبلیغ اغراق آمیز

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادعا کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروع