leniently


معنی: ملایم
معانی دیگر: بنرمی، با مدارا، بملایمت

جمله های نمونه

1. Many people believe reckless drivers are treated too leniently.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم بر این باورند که با رانندگان بی احتیاط بسیار ملایم رفتار می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بر این باورند که رانندگان بی ملاحظه بیش از حد مدارا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He marked the paper leniently.
[ترجمه سحر] او برگه را با ارفاق تصحیح کرد
|
[ترجمه گوگل]کاغذ را با ملایمت علامت گذاری کرد
[ترجمه ترگمان]He را روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The offender was dealt with leniently as he had confessed his crime.
[ترجمه گوگل]با متخلف چون به جرم خود اعتراف کرده بود با ملایمت برخورد شد
[ترجمه ترگمان]مجرم با مدارا رفتار کرد، زیرا او به جرم خود اعتراف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thirdly, adopt the appropriate financial policy leniently, widen the channel for investment and financing.
[ترجمه گوگل]ثالثا، سیاست مالی مناسب را با ملایمت اتخاذ کنید، کانال سرمایه گذاری و تامین مالی را گسترش دهید
[ترجمه ترگمان]سوم، سیاست مالی مناسب را اتخاذ کنید، کانال را برای سرمایه گذاری و تامین مالی گسترش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Gao - Rao case was handled rather leniently.
[ترجمه گوگل]پرونده گائو - رائو نسبتاً با ملایمت رسیدگی شد
[ترجمه ترگمان]مورد Gao - رائو به جای آنکه مورد استفاده قرار گیرد، مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They can be treated leniently, without punishment.
[ترجمه گوگل]با آنها می توان با ملایمت و بدون مجازات رفتار کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند بدون مجازات با آن ها رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They dealt with him leniently.
[ترجمه گوگل]با ملایمت با او برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با او به شدت رفتار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Considering the signs he showed of genuine repentance, we shall deal leniently with him.
[ترجمه گوگل]با توجه به نشانه هایی که او از توبه واقعی نشان داد، ما با او به نرمی برخورد خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به نشانه هایی که از پشیمانی واقعی نشان داده بود، باید با او آشتی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first three were pulled together to create an image of rampaging black gangs raping white girls and being treated too leniently.
[ترجمه گوگل]سه نفر اول گرد هم آمدند تا تصویری از باندهای سیاهپوست وحشی که به دختران سفیدپوست تجاوز می‌کنند و با آنها بیش از حد نرم رفتار می‌شود، ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]سه نفر اول با هم جمع شدند تا تصویری از باندهای سیاه پوستان که به دختران سفید تجاوز کرده بودند را ایجاد کنند و تحت درمان قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How can we ever hope to make the sport clean when we treat offenders so leniently?
[ترجمه گوگل]چگونه می‌توانیم امیدوار باشیم که ورزش را تمیز کنیم، وقتی با متخلفان اینقدر نرم رفتار می‌کنیم؟
[ترجمه ترگمان]ما چطور می توانیم امیدوار باشیم که این ورزش را وقتی که با آن ها رفتار می کنیم پاک کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Commission also has significant discretion to determine which crimes have been punished too leniently, and which too severely.
[ترجمه گوگل]کمیسیون همچنین صلاحیت قابل توجهی برای تعیین اینکه کدام جرایم با ملایمت و کدام یک بسیار شدید مجازات شده اند، دارد
[ترجمه ترگمان]کمیسیون همچنین دارای اختیار کافی برای تعیین این مساله است که چه جرایمی مجازات می شوند، و این امر بسیار شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Street robbery was not the only crime to be viewed leniently in the interwar years.
[ترجمه گوگل]دزدی خیابانی تنها جنایتی نبود که در سال های بین دو جنگ با ملایمت به آن نگاه می شد
[ترجمه ترگمان]سرقت خیابان تنها جنایت نبود که بتوان آن را در سال های interwar به حساب آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Vacillating elements and reluctant followers among the reactionaries should be dealt with leniently.
[ترجمه گوگل]با عناصر متزلزل و پیروان بی میل در میان مرتجعین باید با ملایمت برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]عناصر Vacillating و پیروان بی میل در میان این واکنش ها باید با مدارا رفتار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His attitude toward acknowledgement of his guilt was good and he was dealt with leniently.
[ترجمه گوگل]نگرش او نسبت به اعتراف به گناهش خوب بود و با ملایمت با او برخورد شد
[ترجمه ترگمان]نگرش او نسبت به اعتراف گناه او خوب بود و او با مدارا رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The judge deliveres himself of the view that young people were treated far too leniently.
[ترجمه گوگل]قاضی نظر خود را نشان می دهد که با جوانان بسیار نرم رفتار شده است
[ترجمه ترگمان]قاضی از دیدگاه خود مبنی بر رفتار افراد جوان با مدارا رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملایم (قید)
gently, softly, moderately, mildly, leniently, meekly, lentamente, peacefully, quietly

انگلیسی به انگلیسی

• tolerantly, permissively

پیشنهاد کاربران

با مساهله
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : leniency
✅️ صفت ( adjective ) : lenient
✅️ قید ( adverb ) : leniently
والدین بی خیال و بی تفاوت نسبت به کارهای فرزندانشان

با ارفاق
با ملایمت

بپرس