تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

درس گرفتن، آموختن، یادگرفتن He is taking piano lessons او دارد درسهای پیانو می آموزد. او دارد پیانو یاد می گیرد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آزمون/ امتحان دادن He has to take an exam on Friday او باید در روز جمعه امتحان بدهد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آزمون/ امتحان دادن She's going to take a driving test next week او قصد دارد هفته آینده یک امتحان رانندگی بدهد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مرخصی یک روزه گرفتن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

Swelling with pride سرشار از غرور و افتخار، مملو از غرور و افتخار، غرق در غرور و افتخار As bob went on stage to receive his medal you could see his ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرشار، مملو Swelling with سرشار از، مملو از Swelling with pride سرشار از غرور و افتخار، مملو از غرور و افتخار

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

Swelling with سرشار از، مملو از

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

علوم قانونی ( به انگلیسی: Forensic science ) به معنای به کارگیری علوم مختلف به ویژه پزشکی و زیست شناسی در قوانین جنایی و مدنی است که عمدتاً در موارد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موظف به

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخلیۀ ذِهنی، وقفۀ موقتِ ذِهنی، ناتوانیِ موقت در استدلال [ اصطلاحِ رایج در زبان فارسی: حضورِ ذِهن نداشتن] ( وقتی ذهن برایِ یک مدت زمان کوتاه اطلاعات ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موعد He had to go to the meeting earlier than expected او مجبور بود زودتر از موعد به جلسه برود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

So look برای جلب توجه مخاطب/ مخاطبان در آغاز کلام قرار میگیرد و برابر است با: این گونه/ این طور/ بدینسان/ این جوری. . . . . بنگرید به چی این گونه ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Happen to verb به طورِ اتفاقی/ دستِ بَر قضا/ بَر حسبِ اتفاق/ اتفاقاً معنیِ فعل برای مثال: She happens to be my sister او دستِ بَر قضا خواهرم است. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Give away یک فعلِ دو جزیی یا دو کلمه ای است، به معنایِ: دور دادن، به دور دادن. کنایه از بدونِ دریافت وجه چیزی را برای همیشه به کسی دادن وُ از خود دور ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Very next همان بعدی The very next day همان روزِ بعدی، فردایِ همان روز I gave you my heart, but the very next day, you gave it away

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان روزِ بعد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

( با دست یا بازو ) گرفتن= حفظ کردن، نگه داشتن، در آغوش/بغل گرفتن I'd want to hold you just for a while میخواستم برای یه مدت/ یه کمی بغلت کنم. تو رو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دریاچهٔ طَبَریه که دریاچهٔ جَلیل ( دریاچهٔ گلیل ) هم نامیده شده، یک دریاچهٔ آب شیرین است که تا قبل از سال ۱۹۶۷ و جنگ شش روزه به همراه بلندی های جولان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پِریا اِصطلاحی بود که عمدتاً در دوره روم اولیه برای بخشی از ماوراءالنهر باستان استفاده می شد و به طور گسترده در شرقِ یَهودیه و سامِرِه در سمتِ غربیِ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایدومِئا = Idumea که به نام اِدوم = Edom نیز شناخته می شود، منطقه ای با اهمیتِ تاریخی است که در کتاب مقدس آمده است. این شهر در جنوبِ یهودای باستان قر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Spelling and Usage: “Extension” is the correct spelling and is widely recognized in English. “Extention” is a misspelling and incorrect usage. Meanin ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

autta=out of بیرون از، بیرونِ، خارج از، خارجِ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" آیدا یک نام برای دختران است که در خط لاتین به صورت های Ada و Aeeda و Aida و Aide و Aidee و Ade، Ajda و Ayeda و Ayda و Ayeeda و Ida و Ieeda و Ieta ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیازِ مغز، پُلِ مَغز، بَصَل النُخاع، نخاع مستطیل یا مِدولا ( به انگلیسی: medulla oblongata ) : پیازِ مَغز بخشی از ساقۀ مَغز است که قِشرِ مَغز را با ن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اُفتادَن وُ مُردَن. دَر حالَتِ خَشم وَ بِه صورَتِ اَمری بَیان کَردَن، می شَوَد: بیاُفت بِمیر بابا! بَرابَر با: بِرو بِمیر! دَر زَبانِ رایِجِ ما.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وَقتی بِه حالَتِ اَمری وَ با جِدیَّت بَیان می شَوَد، بِه مَعنایِ: حُدّ وُ مَرزِت رو بِدون. اَست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاک کَردَن. شُمارِه ام را پاک کُن. Lose my number

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نافعال، غیرِ فعال؛ دروغکی خود را به خواب زده؛ مثلاً خُفتِه lying asleep or as if asleep; inactive, as in sleep در حالت استراحت یا عدم فعالیت؛ غیرفعال ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف قاپی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شلوغ پلوغ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آقای سید محراب میرکریمی درست بیان کرده اند. و معادل فارسی Not at all در تعارف میشود: اصلا قابلی نداره. / به هیچ وجه ذکرش نکن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

[در مورد زمان به ویژه در محاوره آمریکایی] خیلی، زیاد، یک عالم ما باید خیلی به عقب برگردیم به ۱۹۰۸. We have to go way back to 1908 این چای خیلی گرمه. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[در بیرون از ذهن]متجلی شدن، روی دادن، پدیدار شدن، محَقَق شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مُداوم، به طور پیوسته Discipline when practiced consistently becomes ingrained in your character

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سویِ . . . رفتن= . . . شدن Everybody gone bad همه سوی بدی رفته اند. = همه بد شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَله خر، احمق، متحجر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرحِ برلیان، مانندِ برلیان، به شکلِ برلیان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هَر یِک روزِ هَر روز ( را ) مثال: Do you know how they make it though each and every day? 1 میدونی اونها تمامِ هِر یِک روزِ هَر روز رو چه طوری سَر م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه: توده خاکستری/ مخ تو مخ in the gray

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پخت و پز به مفهومِ : تَنوری، هم هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در محاوره اراذل به مفهومِ: گاو، گاو شیرده، غول، گُنده بَک به کار می رود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

کم، کمی، چند، چندی، چندتا، چندتایی، معدود، یک تعداد =Few= A few گرچه هر دو بر میزان یا مقدار و یا تعداد 《کَم》 دلالت دارند، اما few بر ناکافی بودن و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دکمه قابلمه ای درست است و نه قزن قفلی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[در آشپزی] اَلک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پُشت سَر ( جا ) گذاشتن، به حال خود وانهادن، بیرون از ذهن گذاشتن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

این یک اصطلاح کوچه بازاری و ناپسند است ( slang ) وبسته به این که در چه ساختاری و برای چه منظوری به کار رود، معنی های زیر را پیدا میکند: سوراخ کون، گش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

هزینه کردن، برای . . . هزینه کردن خانواده ام برای یک دوچرخه نمیتوانندهزینه کنند. = خانواده ام توان پرداخت هزینه ( خرید ) یک دوچرخه را ندارند. My fa ...

١