تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همه مخلفات، همه متعلقات، همش ( را ) ، کامل در پاسخ به پرسش فروشنده ساندویچ: چی دوست دارید داخلش باشد؟ اگر مشکلی با تمام مخلفات آن نداشته باشید، میگو ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

سیامک درست بیان کرده است. در بیان نشانی به معنی: گوشه، کنج، نبش، دوراهی، سرِ پیچ، و تقاطع به کار میرود. Go straight and turn right at the corner مست ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بحث، جر و بحث، مشاجره My friend and I had words the other day دوستم و من اخیراً مشاجره داشتیم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Don't talk to me like that با من اینطوری حرف نزن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Don't get smart with me برام زرنگ بازی نکن. با من رِندی نکن. برای من رِند نشو. [در این نوع جمله ها معنی منفی پیدا میکند]

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Will you cut it out? I'm sick of this bullshit تَمومِش میکنی؟ حالم از این چرت و پرتها به هم میخوره.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Cut it out! I'm sick of this بس کن! حالم از این ( گفتار/رفتار ) به هم میخوره.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مغزم داغ کرده. مغزم داغ شده. مغزم دیگه نمیکشه. مغزم خسته شده. همگی بر عدم توانایی مغز در تفکر صحیح، تجزیه و تحلیل درست و هوشیاری به خاطرِ خستگی آ ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هیچ چیز بهتر از . . . نیست. هیچ چیز بهتر از . . . نمیشود ( نمیشه ) . هیچ چیز جایِ . . . را نمیگیرد. ( . . . رو نمیگیره ) . Nothing beats a cup ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هرگاه فردی که انتقاد میکند، نقص مشابه با فرد مورد انتقادش داشته باشد، مخاطب از این پاسخ کلاسیک به نقد یا توهین گوینده استفاده میکند که به اوایل دهه ۱ ...

پیشنهاد
١

این افاضات از توداره میاد؟! = تو دیگه نگو بابا! Girl, you need to stop being so dramatic all the time دختر، تو دیگه باید از تمام مدت هیجانی بودن دست ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You dummy توِ خِنگول! / خِنگول! [با لحن شوخی بیان میشود]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pardon my French ناسزاهایم/ناسزا گفتنم را ببخشید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I can get by V ing با . . . میتوانم از پَسِش بربیایم. با . . . میتوانم سَرکنم. فقط با داستن ۱۰۰ دلار میتوانم سَرکنم. I can get by having just $ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بِلادِرَنگ، زودی، فِرتی، بدون فوتِ وقت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Be down with یعنی: بیمار بودن Come down with یعنی: بیمار شدن، مبتلا شدن اما در فیلمها، غالباً عبارت Be down with someone یعنی: به هم خوردن حال گوین ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشارِش نده= دیگه ادامه نده Don't push it [وقتی کسی پس از نِیلِ به نتیجه بخواهد به کار یا رویه خود بدون دلیل و بیش از حد لازم ادامه دهد، استفاده میشود ...

پیشنهاد
٠

Same shit, different day=Same thing, different day همان وضع در یک روز متفاوت معنی: این عبارت نشان می دهد که فعالیت ها، تجربیات یا شرایط یک روز اساسا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچقدر تلاش کردن Try as he may, John couldn't fix the broken machine هرچقدر تلاش میکند جان نمیتواند ماشینِ خراب را تعمیر کند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچقدر تلاش کردم Try as I might Try as I might I couldn't fix the car هرچقدر تلاش کردم نتوانستم ماشین را درست کنم. Try as I might I couldn't fall a ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ( چپ یا راست ) پیچیدن Make a left turn at the next traffic light دمِ چراغ راهنماییِ بعدی به چپ بپیچ.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرکتی کردن، اقدامی کردن It's time to make a move and change your job وقتش است که حرکتی کنی و شغلت را تغییر بدهی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

دشمن ساختن، دشمن ایجاد کردن، دشمن تراشیدن، به دشمن بَدَل کردن Being honest might make you some enemies صادق بودن ممکن است شما را به یک دشمن بَدَل کند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make a meal ( for . . . ) ( برای . . . ) یک وعده خوراکی آماده/تهیه کردن Mom made a delicious meal for us مامان برای ما یک وعده خوراکی خوشمزه آماده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کِیک پُختن I'm going to make a chocolate cake برآنَم/ تصمیم دارم که یک کِیکِ شُکُلاتی بپَزَم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را عصبی/هیجان زده/ دست پاچه / آشفته کردن، موجب عصبی / هیجان زده/دست پاچه/آشفته شدن کسی Speaking in public makes him nervous صحبت کردن در جمعِ عمو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را به لبخند واداشتن، بر لبِ کسی لبخند آوردن/نشاندن That gift really made her smile ان هدیه واقعا او را به لبخند ( زدن ) واداشت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را گریاندن، کسی را به گریه انداختن The sad movie made her cry آن فیلم غم انگیز او را به گریه انداخت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را خنداندن، کسی را به خنده انداختن He always makes me laugh with his jokes او همیشه با شوخی هایش مرا می خنداند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به جمله: دیر شدن، دیر آمدن، دیر رسیدن، متاخر بودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوخی کردن، لطیفه گفتن He made a joke to break the silence او برای شکستن سکوت یک لطیفه گفت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهبود بخشیدن، بهینه کردن، ارتقا دادن The company made several improvements to the software شرکت چند بهبود در نرم افزار ایجاد کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هُنرهایِ دستی، هُنرهایِ دست ساز، صنایعِ دستی، صنایع دست ساز، مصنوعاتِ دست ساز He makes money by selling handmade crafts او از طریق فروش صنایع دستی پو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صداقتِ بی رحمانه؛ Children's brutal honesty makes me laugh صداقت بی رحمانه بچه ها مرا به خنده می اندازد. صداقتِ رُک وُ راست/ بی پرده Remember, bru ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

رُک وُ راست، بی پرده Remember, brutal honesty is wath sustains relationship به باد داشته باش، صداقتِ رُک وُ راست آن چیزی است که روابط را تداوم می بخ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صداقت وقتی بی رحمانه است که کسی حقیقت را می گوید، با وجود این که می داند تند یا آزاردهنده هست، بدون این که سعی کند از شدت آن بکاهد. این یک سبک ارتباط ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوروپپتیدها متنوع ترین خانواده مولکول های پیام رسان در دستگاه عصبی مرکزی هستند. بسیاری از نوروپپتیدها و گیرنده های آنها به طور گسترده ای در دستگاه عص ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

رای یک طرفه/یک جانبه [ صدور رای توسط قاضی بدون حضور طرف دیگر پرونده در مواقع اضطراری]

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

شهادت رسمی [تحت سوگند و خارج از دادگاه و پیش از حضور در دادگاه] The lawyer reviewed the deposition to gather evidence for the case. وکیل برای جمع آ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلسه تفهیم اتهام، قرائت کیفرخواست، احضار به محکمه، دادرسی در دادگاه [نخستین جلسه دادگاه برای دادرسی و اعلام و تفهیم اتهام/اتهامات به متهم] احضار به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A toxic workplace is a work environment characterized by negative behaviors, poor communication, and a lack of psychological safety, leading to stres ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Team player در مدیریت سازمان، چه در سطح کارمند و چه در سطح مدیریت، به فردی که تَک رو، خودمحور، خودشیفته، رییس ماب، سلطه گر، پدر/مادر سالار نباشد و هم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Suck up از نظر فعل جنسی یک معنی دارد: مکیدن و از نظر غیر جنسی و کنایه، یک معنی دیگر میدهد: مکیدن وُ خوردنِ مُخِ فردِ موردِ نظر برای جلب نظر وُ رای او ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Paper pusher فشاردهنده کاغذ، درهم پیچنده کاغذ، بایگان، کاغذباز، دیوانسالار، کارمند دون پایه، کار تکراری و خسته کننده، روزنامه فروش، پخش کننده روزنامه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Micromanage ریزنگرانه/جزءنگرانه مدیریت کردن، مدیریت ریزنگر/جزءنگر [بر تمام جزئیات امور و حتی رفتار و گفتار و عملکرد کارکنان و همکاران نظارت و دخالت ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیان بار، مضر، آسیب زننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[پارتیشنهای جداکننده محیط کاری کارمندان در فضاهای اداری و تجاری] کابین اداری، فضای شخصی پرسنل، پارتیشن کوچک جداکننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

WIA=Wounded In Action مجروح/زخمی در عملیات We've got three WIA ما سه مجروح در عملیات داریم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tango down دشمن سرنگون شد. / از پای درآورده شد. / از پای درآمد. / کشته شد. Tango down! Target neutralized دشمن از پای درآورده شد! هدف خنثی شد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

SNAFU= Situation Normal:All Fucked up افتضاح= وضعیت تماماً داغون/گند زده شده/ به گند کشیده شده/ آسیب دیده/ آشفته Another SNAFU, command didn't send ...