تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Be down with یعنی: بیمار بودن Come down with یعنی: بیمار شدن، مبتلا شدن اما در فیلمها، غالباً عبارت Be down with someone یعنی: به هم خوردن حال گوین ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

فشارِش نده= دیگه ادامه نده Don't push it [وقتی کسی پس از نِیلِ به نتیجه بخواهد به کار یا رویه خود بدون دلیل و بیش از حد لازم ادامه دهد، استفاده میشود ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Same shit, different day=Same thing, different day همان وضع در یک روز متفاوت معنی: این عبارت نشان می دهد که فعالیت ها، تجربیات یا شرایط یک روز اساسا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هرچقدر تلاش کردن Try as he may, John couldn't fix the broken machine هرچقدر تلاش میکند جان نمیتواند ماشینِ خراب را تعمیر کند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هرچقدر تلاش کردم Try as I might Try as I might I couldn't fix the car هرچقدر تلاش کردم نتوانستم ماشین را درست کنم. Try as I might I couldn't fall a ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به ( چپ یا راست ) پیچیدن Make a left turn at the next traffic light دمِ چراغ راهنماییِ بعدی به چپ بپیچ.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرکتی کردن، اقدامی کردن It's time to make a move and change your job وقتش است که حرکتی کنی و شغلت را تغییر بدهی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دشمن ساختن، دشمن ایجاد کردن، دشمن تراشیدن، به دشمن بَدَل کردن Being honest might make you some enemies صادق بودن ممکن است شما را به یک دشمن بَدَل کند ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Make a meal ( for . . . ) ( برای . . . ) یک وعده خوراکی آماده/تهیه کردن Mom made a delicious meal for us مامان برای ما یک وعده خوراکی خوشمزه آماده ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کِیک پُختن I'm going to make a chocolate cake برآنَم/ تصمیم دارم که یک کِیکِ شُکُلاتی بپَزَم.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را عصبی/هیجان زده/ دست پاچه / آشفته کردن، موجب عصبی / هیجان زده/دست پاچه/آشفته شدن کسی Speaking in public makes him nervous صحبت کردن در جمعِ عمو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را به لبخند واداشتن، بر لبِ کسی لبخند آوردن/نشاندن That gift really made her smile ان هدیه واقعا او را به لبخند ( زدن ) واداشت.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را گریاندن، کسی را به گریه انداختن The sad movie made her cry آن فیلم غم انگیز او را به گریه انداخت.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را خنداندن، کسی را به خنده انداختن He always makes me laugh with his jokes او همیشه با شوخی هایش مرا می خنداند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به جمله: دیر شدن، دیر آمدن، دیر رسیدن، متاخر بودن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوخی کردن، لطیفه گفتن He made a joke to break the silence او برای شکستن سکوت یک لطیفه گفت.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بهبود بخشیدن، بهینه کردن، ارتقا دادن The company made several improvements to the software شرکت چند بهبود در نرم افزار ایجاد کرد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هُنرهایِ دستی، هُنرهایِ دست ساز، صنایعِ دستی، صنایع دست ساز، مصنوعاتِ دست ساز He makes money by selling handmade crafts او از طریق فروش صنایع دستی پو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صداقتِ بی رحمانه؛ Children's brutal honesty makes me laugh صداقت بی رحمانه بچه ها مرا به خنده می اندازد. صداقتِ رُک وُ راست/ بی پرده Remember, bru ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رُک وُ راست، بی پرده Remember, brutal honesty is wath sustains relationship به باد داشته باش، صداقتِ رُک وُ راست آن چیزی است که روابط را تداوم می بخ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صداقت وقتی بی رحمانه است که کسی حقیقت را می گوید، با وجود این که می داند تند یا آزاردهنده هست، بدون این که سعی کند از شدت آن بکاهد. این یک سبک ارتباط ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوروپپتیدها متنوع ترین خانواده مولکول های پیام رسان در دستگاه عصبی مرکزی هستند. بسیاری از نوروپپتیدها و گیرنده های آنها به طور گسترده ای در دستگاه عص ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

رای یک طرفه/یک جانبه [ صدور رای توسط قاضی بدون حضور طرف دیگر پرونده در مواقع اضطراری]

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شهادت رسمی [تحت سوگند و خارج از دادگاه و پیش از حضور در دادگاه] The lawyer reviewed the deposition to gather evidence for the case. وکیل برای جمع آ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جلسه تفهیم اتهام، قرائت کیفرخواست، احضار به محکمه، دادرسی در دادگاه [نخستین جلسه دادگاه برای دادرسی و اعلام و تفهیم اتهام/اتهامات به متهم] احضار به ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

A toxic workplace is a work environment characterized by negative behaviors, poor communication, and a lack of psychological safety, leading to stres ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Team player در مدیریت سازمان، چه در سطح کارمند و چه در سطح مدیریت، به فردی که تَک رو، خودمحور، خودشیفته، رییس ماب، سلطه گر، پدر/مادر سالار نباشد و هم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Suck up از نظر فعل جنسی یک معنی دارد: مکیدن و از نظر غیر جنسی و کنایه، یک معنی دیگر میدهد: مکیدن وُ خوردنِ مُخِ فردِ موردِ نظر برای جلب نظر وُ رای او ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

Paper pusher فشاردهنده کاغذ، درهم پیچنده کاغذ، بایگان، کاغذباز، دیوانسالار، کارمند دون پایه، کار تکراری و خسته کننده، روزنامه فروش، پخش کننده روزنامه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

Micromanage ریزنگرانه/جزءنگرانه مدیریت کردن، مدیریت ریزنگر/جزءنگر [بر تمام جزئیات امور و حتی رفتار و گفتار و عملکرد کارکنان و همکاران نظارت و دخالت ک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیان بار، مضر، آسیب زننده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

[پارتیشنهای جداکننده محیط کاری کارمندان در فضاهای اداری و تجاری] کابین اداری، فضای شخصی پرسنل، پارتیشن کوچک جداکننده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

WIA=Wounded In Action مجروح/زخمی در عملیات We've got three WIA ما سه مجروح در عملیات داریم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Tango down دشمن سرنگون شد. / از پای درآورده شد. / از پای درآمد. / کشته شد. Tango down! Target neutralized دشمن از پای درآورده شد! هدف خنثی شد.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

SNAFU= Situation Normal:All Fucked up افتضاح= وضعیت تماماً داغون/گند زده شده/ به گند کشیده شده/ آسیب دیده/ آشفته Another SNAFU, command didn't send ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاحی کوچه بازاری ( slang ) و درواقع نوعی کنایه با دو تعبیر مثبت و منفی است: مثبت: فردی اگاه و هوشیار که نمیشود سرش، کلاه گذاشت. جمشید خیلی دهن گ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Sitrep= Situation Report گزارشِ وضعیت We need a sitrep ASAP ما به یک گزارش وضعیت در اولین فرصت ممکن نیاز دا یم. در اولین فرصت ممکن/ در اسرع وقت ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

OM ۱ - قدرتمندترین مانترا در آیین هندو و یوکا است که بیان آن با فرکانس ۴۳۲ هرتز تنام انرژی منفی را پاک میکند. یکی از نامهای مقدس خداوند است. ۲ - یک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

MIA= Missing In Action مفقود در عملیات، مفقودالاثر، گمشده در عملیات، ناپدید شده در عملیات Sergeant's MIA, last seen near the bridge گروهبان مفقودشده ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

KIA= Killed In Action کشته شده در عملیات Two men KIA, we need to pull back دو تَن در عملیات کشته شدند، باید عقب نشینی کنیم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Hooah بله، فهمیدم، بسیار خوب، متشکرم؛ مفهوم بود؟/شد؟ ( اصطلاحی که عمدتاً در ارتش ایالات متحده برای بیان توافق، تفاهم یا انگیزه استفاده می شودو همچن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درگیری مسلحانه، جنگ مسلحانه، تیراندازی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

[اصطلاح نظامی که به امور ارتباط شخصی هم کشیده شده] FUBAR=Fucked Beyond All Recognition ( فراتر از هر گونه تشخیص ) کاملاً خراب شده/ویران شده/ به باد ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Mike [در حوزه نظامی] دقیقه We'll be there in 10 mikes ۱۰ دقیقه دیگر انجا خوایم بود. ظرف ۱۰ دقیقه آنجا خواهیم بود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

Extract [در حوزه نظامی - از منطقه/محل درگیری] تخلیه/خارج شدن، بیرون کشیدن/آمدن/رفتن Extraction in 5 mikes, get ready ظرف ۵ دقیقه تخلیه میشویم، آم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدمِ / فَردِ مَصدوم Man down

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Dustoff آمبولانس هوایی، چرخبال/هِلیکُپتِرِ تخلیه مجروحان، تخلیه هوایی پزشکی نجات بخش Dustoff" is a term and callsign primarily associated with the ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Charlie Mike = CM = Continue Mission ماموریت ادامه داره، ماموریت رو ادامه بده/ بدین We lost two men, but we Charlie Mike ما دو تُن رو از دست دادیم، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

[در حوزه نظامی به کار می رود] دشمنِ ناشناس، تهدید We've got bogey on our six ما یک تهدید روی شش تامون داریم. ( یه تهدید پشت سرمون داریم. )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

BZ= Bravo Zulu ( Well done ) Bravo Zulu" is a naval signal, often conveyed by flag hoist or voice radio, meaning "well done". It is a term used to a ...