پیشنهادهای لیلا میرزاخان (٤١)
بسیار یکپارچه، منسجم، متصل، اتصال قدرتمند، ترکیب قوی، درونی سازی شده، درونی شده، یکدست، ادغام شده، یکی شده، همگن شده، مجتمع شده، نهادینه شده، گنجانده ...
متمرکز بر تغذیه، معطوف به تغذیه و مواد مغذی، بر اساس نوع مواد مغذی، متمرکز بر کالری و مقدار مواد مغذی در هر ماده غذایی
An expansive dome of sound گنبد وسیع صوتی، گنبد صدای گسترده، حجم عظیمی از صدا به صورت گسترده و گنبدی شکل
سلامت محور، سلامت گرا، سلامت دوست، سلامت پسند، اهل سلامتی، پیگیر سلامتی، حساس به سلامتی، دنباله رو سلامتی، مراقب سلامتی
اهل مد، مدگرا، مدپسند، مدپرست، دنباله رو مد و فشن، مدپوش، پیگیر مد روز دنیا
فلورو الاستومر ( Fluoroelastomer ) نوعی لاستیک مصنوعی است که به دلیل وجود اتم های فلوئور در ساختار پلیمری خود، خواص بسیار ویژه ای دارد. این خواص باعث ...
خوانش ها، بینش ها، متن ها، داده ها، اطلاعات، تفاسیر، برداشت ها، مطالعات
جلسه توجیهی یا تفهیمی، توضیحات، دلایل موثق، استدلال ها، اثبات ها، دفاعیه ها، نمایش و تظاهرات
( اسم. ) فرمان، دستور، دستورالعمل، رویه، دستورکار، عملگر ( فعل. ) فرمان دادن، اجرای دستور، عمل کردن، برانگیختن، به عمل واداشتن ( صفت. ) سریع، فوری، ...
ارزیاب، آزمون گر، کاربر متخصص، سنجشگر
ارزیاب، آزمایش کننده، آزمایش گر، آزمون گر، کاربر متخصص، تِستر افرادی که محصولات، نرم افزارها، سخت افزارها، سیستم ها و یا فرآیندها را به صورت تخصصی ب ...
قابلیت ها، ویژگی ها، مشخصه ها، امکانات، گزینه ها، کارکردها، فاکتورها، بخش ها
انسانی، انسان محور، در خدمت انسان، طراحی و ساخته شده بر اساس تناسبات انسانی، نیازهای بشری و به منظور راحتی و تسهیل فرآیندهای انسانی
معنادار، پرمعنا، مهم، با اهمیت، مفهومی، موثر، تاثیرگذار، قابل توجه، چشمگیر، هدفدار، هدفمند، مفید، کاربردی
گسترده، وسیع، جامع و کامل، چندمنظوره، چندوجهی، چندگانه، چندبُعدی، سراسری، همه گیر، کلی، عمومی، پرمخاطب، محبوب
در دسترس عموم قرار دادن، عمومی کردن، مردمی کردن، همگانی کردن، دسترس پذیر کردن، قابل تهیه شدن چیزی برای تمامی مردم
وقت گیر، طولانی، حوصله مند، نیازمند صرف زمان و انرژی، پرزحمت و پرکار ( درباره پروژه ها )
اگر به عنوان صفت برای یک محصول یا تجربه استفاده شود به معنای: ناب، درجه یک، دست اول، برجسته، فوق العاده، مرغوب، با کیفیت بالا، خاص، ویژه، متفاوت از ه ...
بازآفرینی، بازنگری، طراحی مجدد، خلق دوباره، ساخت از نو، تجدید نظر
�اسم� نورافکن: وسیله ای که برای تاباندن نور به یک نقطه یا منطقه خاص استفاده می شود. توجه: تمرکز و توجه روی موضوعی، چیزی یا کسی. بررسی دقیق: بررسی م ...
Spotlighting a subject به معنای تاکید یا تمرکز بر معنا یا محتوایی خاص برجسته کردن، تاکید کردن، تمرکز داشتن، عنوان کردن، بیان کردن
ردیابی، پیگیری، رهگیری، دنبال کردن، رصد مداوم، نظارت دائمی، همراه شدن با جریانی، ادامه دادن نشانه ها
ماژولار
به دنبال هم، پشت سر هم، به ترتیب، متوالی، پی در پی، زنجیروار، پیوسته، یکپارچه، منظم، یک به یک بعد از هم
غم انگیز، دلخراش، حزن آمیز، حزن انگیز، متاثر کننده، تاثر آور، اندوهناک، ملال آور
عروسک چوبی یا هر عروسکی که با نخ توسط یک فرد عروسک گردان کنترل می شود. گاهی به افرادی که خود را بازیچه دست دیگر ی قرار می دهند نیز گفته می شود.
تفکر باز، تفکر آزاد، آزاداندیشی، روشنفکری، روشنگری، تفکر بدون تعصب، پذیرا بودن، اندیشه های آزاد، رویکرد باز و آزاد
شکوهمند، باشکوه، برجسته، درجه یک، سطح بالا، عالی رتبه، برتر، پرقدرت، باعظمت، بسیار عالی، خیره کننده، شگفت انگیز
هکاری، همراهی، مشارکت، شراکت، عضویت، دوستی، رفاقت
با وجود، همسو با، همراه با، هم راستا، هم جهت، در مسیر، به مانند، در جهت
برنامه، اپلیکیشن دستگاه های هوشمند، نرم افزار
کند و کاو، بررسی موشکافانه، دقت، توجه عمیق، بازبینی
ورق، برگ، صفحه ورق زدن صفحه دیگری از زندگی یا یک ماجرا تغییر بازی با ورق زدن یا اتفاق جدید
نماد و نشانگر، تابلویی که به عنوان ماهیت یک فضا شناخته میشود، سمبلی برای بتعریف هویت
پرداختن به کاری یا چیزی، سرگرم بودن به کاری یا چیزی، مشغول بودن، اشتغال، در مسیر هدفی گام برداشتن، درگیر پیشرفت و پیشبرد اهداف بودن
مرکز، هسته، کانون، محور اصلی، نقطه عطف، کیان، نقطه توجه
Auto Framing قاب بندی خودکار یا کادربندی خودکار قابلیتی در دوربین برخی از گوشی های هوشمند است که با دنبال کردن سوژ های متحرک، کادر تصویر را با آن جاب ...
[ عکاسی و فیلمبرداری ] : قاب بندی یا کادربندی سوژه
انتخاب شده: زمانی که از میان چندین گزینه یا کاندیدا، تعداد مشخصی انتخاب می شوند تا مدنظر قرار بگیرند. به گروه یا افراد یا موارد انتخاب شده از میان سا ...
ارتقاء، بهینه سازی، بالا بردن سطح کیفیت چیزی یا خدمتی، بهتر شدن، رفع ایراد یا برطرف کردن مشکلات و مسائل قبلی
اضافه شدن ، افزوده شدن ( به کسی، گروهی یا چیزی ) مثال: مدیرعامل اعلام کرد قابلیت . . . به وبسایت اضافه می شود ( joins ) .