marionette

/ˌmærɪəˈnet//ˌmærɪəˈnet/

معنی: عروسک خیمه شب بازی، نوعی مرغابی
معانی دیگر: عروسک خیمه شب بازی، نوعی مرغابی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a puppet whose jointed limbs are operated with strings or wires.
مترادف: puppet
مشابه: doll, dummy

جمله های نمونه

1. Last weekend the highlights were marionettes miming to Die Fledermaus at the puppet theatre and a country music festival.
[ترجمه گوگل]در آخر هفته گذشته، ماریونت‌هایی که در تئاتر عروسکی و جشنواره موسیقی کانتری از Die Fledermaus تقلید می‌کردند، نکات برجسته بود
[ترجمه ترگمان]آخر هفته گذشته هایلایت ها به نام marionettes miming برای مردن در تئاتر عروسکی و جشنواره موسیقی کشور به نمایش درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At the moment it's marionettes Louise: Marionettes?
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آن ماریونت ها لوئیز: ماریونت ها؟
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه آن خیمه شب خیمه شب marionettes بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perry, in a fishing jacket, moving like a marionette that swallowed a pneumatic drill.
[ترجمه گوگل]پری، با ژاکت ماهیگیری، مانند ماریونت که مته پنوماتیک را بلعیده است، حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]پری با یک ژاکت ماهیگیری که مثل یک عروسک خیمه شب حرکت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hanns Ebensten describes the puppets as' marionettes, on strings, about fourteen inches high.
[ترجمه گوگل]هانس ابنستن عروسک‌ها را به‌عنوان عروسک‌های خیمه شب بازی، روی رشته‌هایی با ارتفاع حدود چهارده اینچ توصیف می‌کند
[ترجمه ترگمان]Hanns Ebensten عروسک ها را به شکل ریسمان، در حدود چهارده اینچ، توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Visitors were intrigued by the live specimens, marionettes and innovations such as the Mouse Alert and the mini bubble.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان مجذوب نمونه‌های زنده، ماریونت‌ها و نوآوری‌هایی مانند هشدار موش و حباب کوچک بودند
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان از نمونه های زنده، marionettes و نوآوری های مانند the موس و حباب ریز کنجکاو شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She reminds me of marionettes I have seen.
[ترجمه گوگل]او مرا به یاد ماریونت هایی می اندازد که دیده ام
[ترجمه ترگمان]اون منو یاد marionettes marionettes میندازه که دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thus wired, many patients feel like a clumsy marionette.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، بسیاری از بیماران احساس می کنند که شبیه یک عروسک دست و پا چلفتی هستند
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، بسیاری از بیماران احساس یک عروسک خیمه شب بازی را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Marionette was also one of the art forms first created by Chinese.
[ترجمه گوگل]ماریونت نیز یکی از اشکال هنری بود که اولین بار توسط چینی ها ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]Marionette یکی از فرم های هنری است که در ابتدا توسط چینی ها خلق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Marionette Puppet Toy ( lion ) is controled by real people.
[ترجمه گوگل]اسباب بازی عروسکی ماریونت (شیر) توسط افراد واقعی کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی عروسکی Marionette (شیر)توسط افراد واقعی جذب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bella breaks a marionette, and learns the importance of telling the truth.
[ترجمه گوگل]بلا ماریونت را می شکند و اهمیت گفتن حقیقت را می آموزد
[ترجمه ترگمان]بلا یک عروسک خیمه شب را می شکند و اهمیت حقیقت را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Marionette Puppet Toy is that can be seen as gifts and as children toys.
[ترجمه گوگل]اسباب بازی عروسکی ماریونت که می تواند به عنوان هدیه و به عنوان اسباب بازی کودکان دیده شود
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی عروسکی Marionette این است که می تواند به عنوان هدیه و به عنوان اسباب بازی کودکان دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The development of marionette had a great influence on the future development of opera.
[ترجمه گوگل]توسعه ماریونت تأثیر زیادی بر پیشرفت آینده اپرا داشت
[ترجمه ترگمان]توسعه of تاثیر زیادی بر توسعه آینده اپرا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With this marionette I wish to travel through the world and earn a little bread.
[ترجمه گوگل]با این عروسک خیمه شب بازی آرزو می کنم در دنیا سفر کنم و کمی نان به دست بیاورم
[ترجمه ترگمان]با این marionette میل دارم در دنیا سفر کنم و کمی نان بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Marionette: Puppet figure manipulated from above by strings attached to a wooden cross or control.
[ترجمه گوگل]ماریونت: شکل عروسکی که از بالا توسط رشته هایی که به یک صلیب چوبی یا کنترل متصل شده اند دستکاری می شود
[ترجمه ترگمان]Marionette: شکل عروسکی از بالا با بندهایی که به یک تقاطع یا کنترل چوبی متصل شده اند، دستکاری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عروسک خیمه شب بازی (اسم)
puppet, fantoccini, marionette, jumping jack

نوعی مرغابی (اسم)
marionette

انگلیسی به انگلیسی

• puppet that is manipulated by strings which are attached to its jointed limbs
a marionette is a puppet which you control by strings or wires.

پیشنهاد کاربران

عروسک چوبی یا هر عروسکی که با نخ توسط یک فرد عروسک گردان کنترل می شود.
گاهی به افرادی که خود را بازیچه دست دیگر ی قرار می دهند نیز گفته می شود.
خط غم و اندوه در مورد صورت

بپرس