پیشنهادهای مهدی آقایی (٩٠)
دشمن= مرد بد و سرسخت دشنه = چیزی که بد نهاده میشود هومن مرد خدایی اهریمن= مرد شیطانی دژخیم ( دشخیم ) = بدخیم دشنام= نام بد من در اسپایدر من و بَت من ...
در تصحیح توضیحات چندماه پیش در مقوله ترازو عرض میشود ز در پایان تراز همانطور که در مقوله پرواز عرض شد ظاهرا پسوند اسم ساز است مثل پرواز و آواز . ترا ...
پرواز مفهومی تاسیسی به نظر میرسد ولی پسوند "ز" در کملات فراز و پرواز قابل بررسی است به نظر حرف اضافه باشه حرف ز در پایان کلمات دیگر ی هم مثل شیراز - ...
تکمیل نظر قبلی بنده: نیلو = نیل ( نیلی در مفهوم آبی ) مصوت بلند "او" که پسوند مبالغه ساز است مثل بارو و شکمو و اخمو روی هم مفهومش میشود خیلی آبی یا ...
دیس به معنای همانند و مانند است شکل که محسن نقدی می گویند مفهوم خودش را دارد ولی در این توضیحی که دادی همان معنی همانند را به آن داده ای مثلا: حبابی ...
دنیا کلمه عربی است و صیغه مبالغه از دنی به مفهوم پست در مفاهیم دینی، دنیا را پست و آخرت را برتر میگویند دنیا یعنی خیلی پست😅 صیغه مبالغه مونث مثل صغر ...
در کلمات پرستار و پرستش و سرپرست ریشه آنها پرست یعنی مراقبت است پرستار و پرستش رو که در پست قبلی توضیح دادم سر پرست هم یعنی کسی که در راس امور مراقب ...
پادشاه یعنی مدافع بزرگ پاد و پد از یک خانواده یعنی دفع و مدافع و دفاع و مقاومت پادزهر یعنی مقاوم و مدافع در برابر زهر پاد و پد و پا از یک ریشه است پا ...
پادشاه یعنی مدافع بزرگ پاد یعنی دفاع و مراقبت پادگان یعنی محل دفاع و مراقبت پادزهر یعنی مدافع ومقاوم در برابر زهر پاد و پَد ( مثل پدآفند ) از یک ریشه ...
یک چیزی بگم شاید متعجب بشوید و همه دیس لایک کنید حوزه کلمه انگلیسی و همان house هست. اینو منم نمیدونستم ولی یک نفر معتبر بهم گفت . حوزه علمیه هم توسط ...
شیر در مفهوم" شیر آب" من تصورم بود از شِیر در انگلیسی بوده ولی ظاهرا چون اولین شیر آبها در ایران سری مثل حیوان شیر داشته اون وسلی دیگه به شیر مسمی شد ...
در پست من توضیحات خاندر قسمت مربوط به "آقا" اینجا اشتباهی پیس شده عذرخواهی می کنم
در پاسخ به کاربر محترم، پسوندهای "ور" و "وار" و "واره" با واژه های "بر" و "بار" و بُنواژه ی "بردن[باردن]" همگی از یک ریشه نیستند. در مورد بر و بار ا ...
ضمن عذرخواهی مصوت بلند" او " دربارو پسوند مبالغه ساز است یعنی خیلی بلند و خیلی بالا و مرتفع بار= بلند و بالا ر ک: بار
من یعنی مرد و انسان مثلا هومن یعنی انسان خدایی یا مرد خدایی خدا پرستهو یعنی خدا مثل دراویش که میگن یاهو هوفر =هوبر= هو بر یعنی خداوند بالایی خدای آسم ...
به عبارتی برنده یعنی کسی که جایگاه بالاتر را به دست آورده است ( بر شده، بالاتر شده )
الیته ژیان که جان هم از آن ماخوذ شده خود به معنای قدرت و زور هست همان جوان که میگوییم یعنی زور دار و قوی یا شیر ژیان یعنی شیر قوی پس جان و ژیان شاید ...
به نظر میرسد برنده کلمه تاسیسی معاصر باشد و کسی که جایزه رو میبرد برنده ی جایزه اسم فاعل بردن بردن ریشه از بر و بار دارد بر یعنی بالا و بلندی برتر ی ...
ببینید عزیزانی که مخالب بودند با نظر بنده توضیحی عرض شود اینکه: اصالتا جان از ژیان فارسی ماخوذ شده و معرب ژیان است خیلی از کلمات عربی ریشه از فارسی ...
گزارش یعنی مرور کردن و گزار کردن گزار کردن هم از همان گذر کردن ماخوذ است و عبور کردن گزاردن امروز یعنی قراردادن و گذاشتن هم از همان معناست وقتی گزارش ...
گزارش و گذشتن به نظر از یک ریشه است ولی در فارسی کلمات گذشتن و عبور کردن با گزاردن و قراردادن با تغییر در ظاهر به صورت وضعی متفاوت لحاظ شده است
ماجرا = ما جرا ( عربی ) ما= آنچه جرا ( فعل ) = از جَرَیَ و جاری یعنی گذشتن ماجرا= آنچه گذشت ماجرا - جریان - جاری - اجرا - مُجری - مَجرا و مجاری از ا ...
تکمیلی: برزو مصوت بلند در آخر کلمه پسوند قیدساز و شبیه ساز یا اسم ساز و . . . است مثل شکمو، چاقو ، بارو ، بازو و. . . برز از همان برزه گرفته شده که ...
فرانگیس = برانگیز = یعنی برانگیزاننده و دلربا برانگیختن یعنی بالا آوردن و تحریک نمودن احساسات بر = بالا و بلندا انگیز = انگیزه، انگیزش، انگیخته شدن ح ...
نیلوفر از دو بخش نیلو فر فر همان بر است یعنی بالا و بلندی و بلندا مثل فرنگیس که برانگیز بوده نیلو هم نیلی یعنی آبی مثل نیلگون در نتیجه نیلوفر یعنی ب ...
بعبارتی ترازو یعنی وسیله سنجش بین دو چیز ( کالا و پارسنگ ) ترا = بینابینی ارز= سنجش و مصوت بلند او پسوند فاعل ساز یا حالت ساز یا اسم ساز مثلا در چاق ...
به عبارتی ترازو وسیله ای که بین دو چیز ( کالا و پارسنگ ) ارزش و سنجش فراهم میکند
ر. ک جوان
ر. ک جوان
جان، جوان، جاندار، جانی ( اسم فاعل ) ، جنایت جنون ( صیغه مبالغه ) مجنون ( اسم مفعول ) جانور همه عربی از یک ریشه است ر. ک جوان
جوان از جان و کسی که جون دار هست گرفته شده جوندار به معنی قوی اصل کلمه عربی هست جانی اسم فاعل: کسی که با جان مردم بازی می کند جنایت : تعرض پ به جان ...
توجه: ابرو را نوشتم از بَر ماخوذ است چون بالای چشم است مجاز با علاقه محلی و توضیحات دیگر ولی در انگلیسی ابرو ayebrow ( ایبرُو ) که aye چشم و brow پ ...
اصلاحیه در مورد فراز پایانی پدافند: "ند" در پایان کلمه پدافند یعنی وارد شونده و آینده ( اسم فاعل ) یعنی کسی یا چیزی که داره میاد ) مثل خواننده و نوا ...
دمر منظور "در" بود سهو قلم شد دایره و دوران و دُور گفتم عربی و احتمالا از همان در ماخوذ شده و نسبت هم دارد چون دور و دُوران و دَوَران منظور گردیدن و ...
بعبارتی شاید ترازو یعنی وسیله سنجش بین دو چیز دو چیز را با هم مقایسه و هم وزن کردن
در پست اینجانب ابتدا می خواستم بگویم مونث خان میشود خانم و مونث بیگ میشود بیگُم و مونث بَگ میشود بگُم در قدیم بعد از حمله مغولها خان بزرگ قبیله و بزر ...
اابته بر ریشه ی روزنه از روز اصرار هم ندارم
بعدا پنج دری یا پندری دیگه اسم خاص شده و اگر سه روزن هم داشته میگفتند پندری در ضمن روزن از همان روز و روشنایی گرفته شده است و روز از ؟
دشنه وسیله ی بد نهادن یا، سخت گونه منظور بود اگر چه ممکن است این تعبیر اشتباه باشد
دِش معنی سخت و بد میدهد دشمن = مرد بد و سرسخت دشوار = سخت گونه دشنام = بد نام دشنه= وسیله ای بد نهادن ( که البته این مفهوم دور از ذهن است )
دشمن = دِش من دش = بدی هم حانواده دژ من = مرد - انسان دشمن = مرد بد دش مثل دشنام ( نام بد ) دشنه من مثل: اهریمن = مرد شیطان صفت هومن= مرد خدا صفت ...
این سایت بعضا پستها را منتشر نمیکند یا ابتدا منتشر و بعد حذف میکند در مفهوم بار من ابتدا مطالب اصلی را نوشتم که منتشر شد و بعد توضیحات بعدی را ولی مط ...
تراز = ترا ارز ترا= بین ارز = سنجش تراز= تلفیق ترا و ارز = سنجش بینابینی ر . ک ترازو
پدآفند فکر کنم: آف همان آفت است پد همان پاد ( ضد و مدافع ) است یعنی ضد آفت و "ند" در پایان کلمه یعنی وازد شوند آینده ( اسم فاعل ) پدافند یعتی ضد ...
فکر کنم ترازو ریشه از ارز و ارزش دارد. ارز که پول خارجی است از ارزیدن و ارزش ماخوذ است تراز بودن هم از همین ارزش است ارزش یعنی سنجش ترازو ماخوذ از ...
اابته دایره و دوران هم به نظر میاد از همان "در "باشد و در برگیرنده داخل است منظور اینست که دوردان دور چیزی است که اون چیز مفهومش داخل است
جان پسوند مکان ساز است که گان بوده و با ورود اعراب جان شده مثل سیرجان برازجان رفسنجان لاهیجان لاریجان اسفرجان ارسنجان زنجان و. . . اما در مورد برازج ...
دم و دمبه و دمبلان از ریشه دنبال است که در بیان دمبال هم خوانده می شود حسن رفت دمبال فلانی
ر. ک : بار
باران ماخوذ از بار است بار یعنی بالا و بلند و بلندی و بلندا و بلندمرتبه و از این خانواده مثلا کلمات بارگاه، بارالها ، دربار ، برج و بارو و میز بار ( ...
پرسش یا پرسیدن ریشه آن پرس است احتمالا از تداوال و تحول پرسه زدن برای یافتن چیزی استخراج شده پرس و جو یعنی پرسه زدن و جستجو کردن برای دریافتن چیزی ...
پرستار و پرستش یعنی مراقب و مراقبه جهت توضیحات کامل ر. ک به پرستش
پرستار و پرستش از یک ر یشه است و از مراقبه و مراقبت گرفته شده است مراقبه یعنی با خدای خود خلوت کردن و همان عبادت و معادل پارسی آن پرستش است پرستار هم ...
سمیرم از تبدیل زمهریران به سمیران و سمیرون و سیمیرون و سیمیروم ( در محاورات ) و نهایتا سمیرم که کتابی آن است و هم ریشه با شمیران است که آنجا هم در دا ...
ایست، ایستایی ، ایستادن ، استاپ در انگلیسی ، استوانه ، استوار ، ستوان، ستون همه از یک ریشه است همان " است" هم از همان ریشه است و شاید کلمه مادر باشد ...
پیوست= پی بست پی = دنبال پیوست یعنی چیزی که به دنباله چیزی بسته شده است
پاد به مفهوم دفاع و ضد و مقاومت است پادشاه = مدافع بزرگ پادگان = محل دفاع پادزهر= ضد زهر ، مدافع در برابر زهر و پهپاد= مدافع پرنده پدآفند ؟ و. .
در گذشته وقتی در رابطه با تعلق چاه های قنات به مالکین اختلاف میشد از بالا کاهداخل آن جاه میریختند و بعد بررسی میکردند که کاه از خروجی کدام قنات خارج ...
پر، پرواز ، پریدن، پرچین، ابرو، ابر ، بارو، بارگاه، دربار، باردار، برتر، پرش، برنده و . . . از ریشه بَر و بار است که این دو یعنی بالا و بلندا ابرو = ...
بردبار = برد بار برد= توان، برای سنجش توان و طول است بار= بالا ( ر. ک بار ) بردبار= دارای توان بالا
پنجره منظور بود نوشتم پمجره
شید رو نوشتم یعنی نور و در پایان پرسیدم ریشه شید چیست با ملاحظه فرهنگ لغت شید یعنی شعاع دایره بر این اساس خورشید یا خرشید هم یعنی تشعشع ( شعاع ) بزرگ
خورشید به نظر میرسد، از تلفیق خر شید ایجاد شده است خر یعنی بزرگ مثلا خرگاه که جایگاه بزرگان است یا خرمگس یا خرمهره یا خرگوش شید یعنی نور و تابش اسم ش ...
پنجره از پنج دره ( دری ) اتخاذ شده است یعنی پنج دربی بعضا ۵ تا روزن بوده به پنجدره ( پمجره ) مسمی شده است و قدیما پَندَری هم میگفتند یادت میاد تو پند ...
ر . ک "دَر"
دهخدا مفاهیم متداول را بیان کرده است دهخدا با حروف الفبا که جلو رفته به دَر که رسیده باید دُ را هم میگفت و این درست نیست که اینجا بدون تفکیک همه مفاه ...
دوست عزیز درب و در از یک ریشه است و هردو از مفاهیم درون و داخل ( محل ورود به درون و داخل ) اخذ شده است و اون دوست دیگه که در رو با دوران از یک ریشه م ...
دَر کلمه ای جدا از دُر هست ولی در آبادیس همه را با هم نوشته است درب باب دردانه گوهر. . و این روش در غربالگری لغات ایراد دارد دَ مر یعنی داخل و تو درز ...
نوشتن > نبشتن> انباشتن =گردآوری، گردآوردن، گردآوری کردن انبار= محل انباشتن
ر ک به توضیحات اینجانب در مفاهیم پر و فر که از بر و بار به مفهوم بالا و بلند مشتق شده است پرداخت و پرچین یعنی برداخت و برچین پر= بر > بلندی و بالا پر ...
پر در پرواز مثل پر در پرچین همان بر است که بر یعنی بالا و بلندا پرواز یعنی برفراز جهت اطلاع بیشتر ر ک به توضیحات مفصل در کلمه بار
اصلاحیه: پرواز احتمالا از بر فراز مشتق شده باشد و بعید است که پر باز ( گشوده ) باشد پرواز کن یعنی برفراز شو نه اینکه پر باز کن اگر چه فراز خود مشتق ا ...
سلام مجدد بعد از چند روز یک چیزی برایم از مفاهیم بر و بار احراز شد اینکه بر با پر از یک ریشه هست پر در کلمات پرواز ، پرنده، پرش و پریدن و پروانه هم م ...
تکمیلی: "رو به رو" و "رو در رو" از همان ریشه ی "رو" به معنی بالاتر از سطح گرفته شده و بعدا مفهوم تقابل پیدا گرده است رو در رو یعنی روی دو نفر مقابل ه ...
رو یعنی بالا و در اخص کلمه بیشتر به معنی قسمت بالاتر از سطح است روییدن یعنی بالاتر از سطح آمدن رو در مفهوم صورت یعنی قسمتی که بالاتر از سطح بدن است " ...
ر . ک به نبشت
در نتیجه نوشتن و انبار از یک ریشه است ( و این نظرات تماما شخصی و تراوشات ذهنی است )
در ضمن نبشتن و انباشتن که از یک ریشه است در نتیجه انباشت و انبار هم از یک خانواده است انبار محل انباشت
گفت به نظر سوم شخص از صَرف با مصدر گویش هست که در محاوره با حرف "اف" ترکیب شده و "ت" هم که علامت سوم شخص مفرد هست و تبدیل به کلمه ای خاص شده است مثل ...
نوشتن > نبشتن > شاید از ریشه انباشتن = گردآوردن گردآوری ( نظر کاملا شخصی و صرفا فرضیه است )
خان و خاقان و قاآن از یک ریشه و مغولی هست ر. ک به توضیحاتم در واژگان خان در همین منبع خان یعنی بزرگ و مونث آن خانم هست مثل بیگ و بیگُم و بَگ و بَگُم ...
یک نکته دیگر هم در این فراز یادم رفت و حیفه نگم اینم بگم و تمام و آن کلمات اَبر ، اَبرو و اَبَر هم از خانواده بار و بر به معنای بلند و بالاتر است اب ...
باران مثل دوران بنظر قید حالت است اشتباهی نوشتم اسم فاعل ممکنه در نوشته های من ابراداتی ناشی از کم توجهی و خستگی باشد و در پایان عذرخواهی بابت تصدیع ...
تکمیلی عرض شد بار معنی اجازه نمی دهد مثلا در لغات بار ِعام و بارنامه بارعام یعنی تشرف عوام بر بارگاه ( دربار ) بارنامه یعنی نوشته ای که دال بر اجاز ...
تکمیلی: پرچین = بر چین = چینش بالای دیوار باغ برجسته = بالا جسته = بیرون زده برازنده = بر آزین یعنی آزین و زینت قویتر و برتر و بالاتر همان برتر = بال ...
در ضمن" بار " و "بر " از یک خانواده است بر و بار به معنای میوه هم یعنی آنچه بر فراز و بلندای درخت هست بر فراز کوه زبردست برنامه ( یعنی نامه هایی که ق ...
خان����� ( مرد ) خانم ( زن ) بیگ ( مرد ) ������ بیگُم ( زن ) بَگ ( مرد ) �������� بگُم ( زن ) خان، خانم، خانه، خانوار، خانواده، خاندان ریشه از خان ...
همان بار به معنای میوه هم منظور آنچه درخت حامل شده در مفهوم بار توضیح دادم که ریصه از بلند هست . بار به معنای اجازه هم مثل بار عام که از سوی پادشاه ص ...
بار = بلند ، بالا، والا بلند و بالا از یک ریشه و یک خانواده هستند در نتیجه بارالها = خدای بلند مرتبه ( والا، بالا ) مرتبه بارگاه = جایگاه بلند ( وال ...
بار = بلند ، بالا، والا بلند و بالا از یک ریشه و یک خانواده هستند در نتیجه بارالها = خدای بلند مرتبه ( والا، بالا ) مرتبه بارگاه = جایگاه بلند ( وال ...