پیشنهادهای Kamran Mohajeri (١٤)
زغال افروخته. در زبان مازندرانی به آن انگشت گویند ( با کسره حرف گاف )
احتمالاً از ساره ( یا سارا ) همسر ابراهیم پیامبر گرفته شده است که نازا بوده است. ابراهیم همسر دیگری اختیار می کند ( هاجر ) تا بچه دار شود.
فهمیدن و پذیرفتن چیزی تازه ( جا افتادن آن ) It will take time to assimilate all these facts. These changes were gradually assimilated into everyday ...
do not mince words
به معنی شکارچی نیز است. برای مثال fish harvester به معنی ماهیگیر است.
اسم : 1. مترو 2. metropolis صفت: metropolitan
قطعی نشده
تیر چوبی
به معنی زیاده روی است اما مفهوم منفی ندارد. "دل سیر کاری را انجام دادن" معنی مناسبی برای آن است. I was downtown, so I decided to indulge in a little ...
It is used when something is in your way and you need to go past it. Example: Excuse me, we need to get by you but you are taking up all of the spac ...
همچنین به دستگاه آبمیوه گیری یا روغن گیری گفته می شود مانند fruit press یا olive press.
به نظر من باید آن را سیم تیغ دار معنی کرد. کمی با سیم خاردار تفاوت دارد.
extradition