نشئه

/naS~e/

مترادف نشئه: تلذذ، سرخوشی، سکر، کیف، کیفور، لذت، مستی، نشوت

معنی انگلیسی:
high, zonked, jag, spaced-out, stoned, trip, wasted

لغت نامه دهخدا

( نشئة ) نشئة. [ ن َ ءَ / ءِ ] ( از ع ، اِ ) نشاءة. || حالت کیف آمیخته به رخوتی که بر اثر استعمال تریاک و امثال آن در شخص استعمال کننده مخدّرات پیدا شود. رجوع به نشاءة و نشوة شود :
هر کس به نشئه ای تاخت با نشئه کار خود ساخت
منهم زدم به وافور پک بی شمارو بی مرّ.
ایرج.

نشئة. [ ن َ ءَ / ءِ ] ( از ع ، اِ ) حالت سرور و فرحی که از خوردن مسکرات پدید می آید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نشأه و نشوه شود. || آفرینش. ( ناظم الاطباء ).
- آن نشئه ؛ قیامت. ( ناظم الاطباء ).
- این نشئه ؛ این جهان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ماخوذ از عربی : حالت سرور و فرحی که از خوردن مسکرات پدید می آید . یا آفرینش.

فرهنگ معین

(نَ ئِ ) [ ع . نشأة ] (اِمص . ) سرخوشی ، حالت خوشی و کیفی که بر اثر استعمال مواد مخدر یا مشروبات الکلی به وجود می آید.

مترادف ها

trance (اسم)
بیهوشی، نشئه، از خود بیخودی

drunkenness (اسم)
مستی، نشئه

kef (اسم)
کیف، نشئه، حشیش، بنگ

پیشنهاد کاربران

نعشه: جسد و لاشه.
نشئه: سرمست و شاداب بودن : )
عالم دیگر'جهان دیگر
وابستگی به مخدرات و اثر روحی روانی
هپروت، نشئه، سرمستی، سرخوشی، کیفوری، عشق وحال، بالا بودن، رو مواد بودن، چِت بودن، رو ابرهاا: ) )
کبفوری / تضاد:ملال / هم خانواده: منشأ
حالت روحی و روانی
بله نشئگی بسیار بد است ولی عالمی دارد
مست و ملنگ

بپرس