تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از ترس یا شوک مثل گچ رنگش سفید شده اصطلاح مترادف این میشه as white as a ghost که به جای ghost کلمه ی sheet رو میشه جایگزین کرد و در فارسی ما اصطلا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موضوع مناقشه بر انگیزی که بهتره ازش اجتناب بشه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

he is no spring chicken دیگه سنی ازش گذشته و از جوانی در اومده و عبور کرده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرام خندیدن به اتفاقی در گذشته . . . از درون مشعوف شدن to become inwardly elated : congratulate oneself secretly

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

frivolous risk ریسک نابه جا

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از این راه واسه همین ( خودمونی یا به صورت محاوره )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این کار واسش بچه بازیه . . . کاری نداره واسش

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از قفس پرید ( خودش رو نجات داد ) . . . . فلنگ رو بست . . . . جونش رو آزاد کرد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم مایه دردسر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که دوست داره بیشتر وقتش رو تو خونه سپری کنه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرف الکی زدن. . . حرف مفت زدن idle talk

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیادی خوش بینی. . . تو عالم خیال سیر میکنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوره ی مسافرت رفتن داره ( عشق وافر داره و خیلی علاقه به سفر داره )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک پر ( تنهایی میپره و زیاد قاطی دیگران و جمع ها نمیشه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شگفتی ساز مسابقات ( کسی انتظار نداشته که اون فرد برنده بشه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

بند رو به آب دادن و قضیه رو لو دادن . . . . از دهنش پرید . . . راز رو برملا کرد. . . دهن لقی کرد و قضیه رو برملا کرد

پیشنهاد
٢

از کاه کوه ساختن. . . یه اصطلاح معادل این storm in a tea cup

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل انگلیسی اش میشه he is under the cloud

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

blow them away بزن بترکونشون . . . بزن تار و مارشون کن ( مثلا برای مسابقه آرزوی موفقیت در اون مسابقه رو برای کسی داشتن ) ( یه جورایی معادل good lu ...

پیشنهاد
٠

chase rainbow, milk the ram

پیشنهاد
٠

milk the ram

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دو سبکی . . دو وجهی ( موضوعی که دو وجه داره )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر و چهره ای داری که میشه واسش مُرد. . کشته مرده ی جذابیتت هستم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الکی واسه خودت نگرانی درست کنی . . . استرس الکی . . . دردسر واسه خودت درست کنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای بررسی دقیق از هم تفکیک و جدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شناخت درست از چیزی. . . . perception

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال she wants to ( ingratiate ) herself with the teacher میخواد خودشو تو دل معلمش جا کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خلاصه می شود در ( مثلا یه مبحث طولانی تر خلاصه می شود در یک جمله ی کوتاه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال this time you get off the hook این دفعه رو قصر در رفتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the multiplicity of courses available to language students در این مثال به معنای ( تعددو تعداد زیاد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

face like thunder از عصبانیت چهره اش سرخ شده و خیلی عصبانیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلاف فطرت معمولی فرد . . . . خلاف جریان رودخانه شنا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خارج از گود نشسته میگه لنگش کن . . . غرغروی بی خاصیت

پیشنهاد
١

هم معنی این عبارت when pigs fly

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادلش میشه hit the pillow یعنی سر بر بالش یا سر بر بالین گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال " she handed her share on a silver platter مفت و مجانی سهمشو داد . . . سهماش واسه ی کسی دیگه لقمه ی حاضر و آماده بوده . . . مفت مفت از چنگش در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که سر کردن باهاش سخته . . . آدم بیخودیه . . . سرو کله زدن باهاش مصیبته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

misunderstanding سوتفاهم . . برداشت اشتباه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از متوسط افراد و افراد معمولی و بقیه جلو تر بودن . . . . . جلوتر بودن از جریان های فکری معمولی مرسوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سریع بودن . . . مثل صاعقه تند و فرز بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگه رفتارهای عجیبی داری، همونی که هستی باشی و خود واقعیتو نشون بدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یهو دود شد رفت هوا. . . بی اثر شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی سیگار کشیدن . . . مثل چی سیگار میکشه طرف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی مثل خودش از پسش برمیاد ، مثلا یه آدم کلاه بردار یا زبر و زرنگ که فقط یکی مثل خودش حریفش میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روی برنامه . . . . طبق برنامه پیش رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رسیدگی کردن به کاری . . . اطمینان حاصل کنی که انجامش بدی یا درست انجام شده باشه . . . . حواست باشه که فلان کارو انجام بدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

day dreaming . . having impractical ideas or dreams تو خیالات خودشه . . . . رویاهای غیرواقع بینانه داره

١