پیشنهادهای لیلا رضایی (٦١)
پیش افکندن
به طرزی خشم انگیز، به طرزی آزارنده
به کار رفته
امور واقع
کارکشته
اتاق عقبی، پستو محفل پنهانی ( صفت ) پشت پرده، پشت صحنه، پنهانی
مگه نه؟ درسته؟
کناره ی کاغذ
تکه کاغذ
بیا تو
زیرآب زن
( درمورد ساعت ) نواختن
( با لایه ی نازک یا غبارآلود ) 1. پوشاندن؛ تار کردن. 2. پوشیده شدن، تار شدن، غبار گرفتن
به درد بخور
راهبه کلیسا
خیریه کلیسا
معنی این عبارت حیوان وحشی نیست. گورخر و فیل و روباه هم جانور وحشی اند اما wild beast نیستند. حیوان وحشی ترجمه لفظی ناشیانه است. این واژه مرکب بر حیوا ...
در نظر داشتن، مورد توجه قرار دادن، خیال داشتن
( به نقل از حسن هاشمی میناباد ) : اسپانیایی گفتاری، کاربرد واژگان اسپانیایی در زبانی دیگر و نیز طرفدار برتری اسپانیا و هیسپانیایی ها.
( به نقل از حسن هاشمی میناباد ) : اسپانیاپژوهی و هیسپانیاپژوهی است. به آن Hispanic Studies هم می گویند.
( به نقل از حسن هاشمی میناباد ) این اصطلاح که تلفظ اسپانیایی اش ایسپانیذاذ است اصطلاحی است دال بر هویت مشترک فرهنگی و زبانی و سیاسی در بین گویندگان ...
( به نقل از حسن هاشمی میناباد: اگر Hispanic به اسپانیا و مردم و زبان و فرهنگ آن مربوط شود : اسپانیایی اگر Hispanic به مردم و فرهنگ اسپانیایی تباران ک ...
پیش پایِ، زیر دستِ
دارای لب قلوه ای
لب قلوه ای
( در مورد فروش ) نسیه دادن
خودستایانه، فخرفروشانه
درست دریافت مانند we must get to understand that : باید درست دریافت که. . .
به دستیاریِ
دلال، واسطه
( در جایگاه فعل ) : تهیه کردن، تامین کردن، خریدن، ( سند ) مراجعِ ( چیزی را ) مشخص کردن، مستند کردن، خرید کردن
( محاوره ای ) ( همراه با اضهار نظر یا پیشنهاد ) درست یا غلط؛ خوب و بدش را نمی دانم
( منطق ) فرمول بندی کردن، صورت بندی کردن
دامنه ربایش
( درمورد چیزهای مشابه ) دست، مجموعه، سری دسته، گروه برای مثال در ترجمه این جمله: The study of what hunter - gatherers had to learn about and reason ...
نوپدید
در حدودِ، تقریباً. به مقیاسِ، به اندازه ی - به سبکِ، در مایه ی، شبیهِ
احتمالاً، به هر صورتی
تعدد، فراوانی
کروی شدن
چرخه ماهانه
به لحاظ باستان شناختی از نظر باستان شناختی
عصب دیرین شناس
حافظه سرگذشتی
حافظه پیش نگر
معنی advocating هم می ده مثلاً در این جمله: some linguists have touted recursion as the key to modern language touted به معنای advocating به کار رفته
translate into ( روانشناسی و مدیریت ) : تبدیل کردن، به صورت . . . درآمدن