پیشنهادهای mehran nasiri (١٦٠)
قوناق کلمه ترکی به معنای میهمان هست
●الغ. [ اُ ل ُ ] ( ترکی ، ص ) بزرگ. مقابل کوچک. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) . کلان و بزرگ ، و این لفظ ترکی است. ●الاغ با اولاق متفا ...
گوکتورکها یکی از اولین حکومت های تورکتبار بود که توانستند خون خواران چینی را به درک واصل کرده وحکومت بزرگی در چین و اسیایه میانه تشکیل دهند ، گوک یعن ...
از کلمه مغولی ( تاتاری ) توستاکان وارد روسی و ترکی شده بصورت استیگان و سپس وارد روسی به صورت استکان شده کلمه دوست کام در هیچ متن فارسی یافت نشده
از کلمه مغولی ( تاتاری ) توستاکان وارد روسی و ترکی شده بصورت استیگان و سپس وارد روسی به صورت استکان شده کلمه دوست کام در هیچ متن فارسی یافت نشده
ازبک ها قومی ترکتبارند ازبک در ترکی یعنی خودمختار اویغور در ترکی یعنی خودکفا قزاق در ترکی یعنی کوچرو
کزاک یا قزاق در ترکی معنی ککچرو دارد اوزبک نیز در ترکی معنی خودمختار دارد اویغور در ترکی یعنی خودکفا
شلوغ. [ ش ُ ] ( ترکی ، ص ، اِ ) جای انبوه از جمعیت. جای باجمعیت انبوه. اجتماع مردم. جایی که در آن جمعیت ازدحام کرده باشد: آب انبار شلوغ کوزه بسیار شک ...
کولوم یا قلوم یعنی خدمتکار به ترکی از قل به معنای نیرو و بازو گرفته شده ، کوللانیم یا قوللانیم یعنی استفاده کنم ، قولی یعنی نیرومند ، قول یعنی زیر دس ...
نادرشاه از ترک های ترکمان ایل افشار که تبار اینها قراختایلو از شمال چین بوده که با سلجوقیان وارد ایران شدند ●او همواره به ترکمان بودن خود میبالید ، ب ...
تات کلمه ترکی به معنای ایرانی ، بیگانه ، یکجانشین ( شهری یا روستایی ) هست ، مثلا تاتار قومی ترک هست اما بدان مردم بیگانه گویند، تات ( بیگانه ) ار ( م ...
Denk یا دانگ یا دنگ کلمه ای ترکی به معنای معادل و مساوی و توازن هست از این رو وقتی گویند دنگی یعنی تساوی و توازن رعایت شود
Denk یا دانگ یا دنگ کلمه ای ترکی به معنای معادل و مساوی و توازن هست از این رو وقتی گویند دنگی یعنی تساوی و توازن رعایت شود
داغ در ترکی یعنی کوه
●الغ. [ اُ ل ُ ] ( ترکی ، ص ) بزرگ. مقابل کوچک. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) . کلان و بزرگ ، و این لفظ ترکی است. ●الاغ با اولاق متفا ...
●الغ. [ اُ ل ُ ] ( ترکی ، ص ) بزرگ. مقابل کوچک. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) . کلان و بزرگ ، و این لفظ ترکی است. ●الاغ با اولاق متفا ...
پاسخ به بابک ( فرتاش ) ، اولا شما تبریزی نیستی ؛ ) دلایل؛ ۱. قاطیر یعنی در هم امیخته کرده ، از قاط ( مصدر امر قاطمق یعنی در هم امیز ، مخلوط کن ) دیر ...
قومی از خاقانات ترک های اوغوز بعد از تقسیم هون ها که اولین شکست دهندگان امپراتوری روم بودند که مربوط به ۲۳۰۰ تا سال پیش هست، به دلیل مهاجرت انان در ا ...
آمجیخ یعنی جایی که می مکی از اممک میاد دیلیخ یعنی جایی که زبون میزنی از دیل یعنی زبان میاد
کلمه توشک یا دوشک کلمه ایست ترکی از دوشمک یعنی چیدن ، پهن کردن انقدر بی عقلی هنوز نفهمیدی مختصات [تر. ] یعنی این کلمه ترکیست. لابد لحاف عربی هم پارس ...
چول. ( ترکی ، اِ ) چل ، بمعنی صحرا. ( یادداشت مؤلف ) . بیابان. ( جهانگیری ) . جای خالی از آدم را گویند. ( برهان ) . بیابان ریگ زار و جائی که آدمی در ...
اصلان دوز از اصلان به معنای شیر ترکی دوز به معنای وایستادن ، صبر کردن، استقامت کردن و ایستادن هست اصلاندوز یعنی استقامت شیر مثل اسم های پرتقالی و اس ...
مغازه. [ م َزَ / زِ ] ( اِ ) مأخوذ از ترکی ، دکان بزرگ و ترکان این لفظ را از مگازن فرانسه گرفته و فرنگان از مخزن تازی اخذ کرده اند. ( ناظم الاطباء ) ...
فنر در ترکی به معنای جوانه و سیم پیچ هست ببخشید پشمای شما احتمالا جعلی نیست ؟ بالار مطالعه کن
صایین یا sayin در ترکی به معنای محترم هست.
صاین sayin در ترکی به معنای محترم هست
اسم اران در ترکی معنی جستجوگر میده ، آراماک یعنی جستوجو ، کامنت ها نشان دهنده نیازمند بودن یع عده به گلاده هست ، پانسگا واعا اسکلن
سلام یک اسم مختص به یک زبان نمیتونه باشه آردا در فارسی معنای متفاوت تر از آردای ترکیست ، آردا در زبان تورکی معنی میانه رو ، فرمانروای عادل و کسی که م ...
اولا اون جنگ کل ارتش عثمانی تاتار و ترک بودن ، ینی چریک یا یئنی چری ، به معنای چری یعنی سرباز ، و یئنی یعنی نو ، یعنی سرباز های پارتیزان تاتار و ترک ...
واژه چاپیدن معادل ابجد 70 تعداد حروف 6 تلفظ čāpidan ترکیب ( مصدر متعدی ) [ترکی. فارسی] [عامیانه] مختصات ( دَ ) [ تُر - فا. ] ( مص م . ) منبع لغت ن ...
چپاول. [ چ َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) تاختن فوجی از لشکر جداشده ، بر سر مخالف از مسافت بعید. ( آنندراج ) . تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه م ...
یاشا یعنی زنده باد جاوید باد در زبان ترکی
در پاسخ به اندکی راهنمایی: چاووش یا چاوش برگرفته از واژه ترکی چاو و به معنی اعلان، خطاب، نقیب، پیش رو لشکر یا کاروان، نگهبان و مراقب سپاهیان، راهنما ...
قایق. [ ی ِ ] ( ترکی ، اِ ) کشتی. ( آنندراج ) . کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده. لتکا. قارب. ترکیبات : قایق ران. قایق رانی. قایقچی. از ریشه کای ...
قایق. [ ی ِ ] ( ترکی ، اِ ) کشتی. ( آنندراج ) . کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده. لتکا. قارب. ترکیبات : قایق ران. قایق رانی. قایقچی. از ریشه کای ...
تسمه. [ ت َ م ِ ] ( ترکی ، اِ ) چرم خام و دوال چرمی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. ( آنندراج ) . از ...
تسمه. [ ت َ م ِ ] ( ترکی ، اِ ) چرم خام و دوال چرمی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. ( آنندراج ) . از ...
اولا تاش یا داش در ترکی به معنی سنگ و هم و شریک هست ●دوما شما حتی معنی یولداش که از یول به معنای راه و شیوه تاش یا داش به معنا هم هست، به معنای هم ر ...
بایرام از کلمه بایار مغولی و بایرماق ترکی با ریشه آلتایی
یغر. [ ی ُ غ ُ ] ( ترکی ، ص ) مأخوذ از مصدر �یُغُرماق � ترکی به معنی خمیر کردن ، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار ...
یغر. [ ی ُ غ ُ ] ( ترکی ، ص ) مأخوذ از مصدر �یُغُرماق � ترکی به معنی خمیر کردن ، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار ...
ترلان یا طرلان اسمی با ریشه ترکی به معنای شاهین و زیباروست
واژه آلاچیق معادل ابجد 145 تعداد حروف 6 تلفظ 'ālāčiq نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹آلاچق› [قدیمی] مختصات ( اِ. ) آواشناسی 'AlACiq الگوی تکی ...
( آلاچیق ) آلاچیق. ( ترکی ، اِ ) آلاجق. کوخ. کوله. رجوع به آلاجق شود. الاچیق. [ اَ ] ( اِ ) در ترکی خانه ای است از نی و چوب. ( آنندراج ) . رجوع به آ ...
ترخان یا طرخان اسم پادشاهان ترک بوده تارکان ، طخان ، تورخان = در ترکی معنای امیر و پادشاه هست چرا که در در کتیبه ی اورخون از پادشاه پادشاهان با ل ...
اشک کلمه ای ترکی به معنای خر است شکل صحیح آن اِشک هست ن ایشک ایشیک یعنی نور ، روشنایی در ترکی و نوشتن ایشک غلط هست.
قورت . [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) جرعه . ( سنگلاخ ) . غورت . جرعه ٔ نوشیدنی . - قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با ...
قورت . [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) جرعه . ( سنگلاخ ) . غورت . جرعه ٔ نوشیدنی . - قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با ...
سوغات . [ س َ ] ( ترکی - مغولی ، اِ ) تحفه . هدیه . ( از آنندراج ) . تحفه . هدیه . ( مجموعه ٔ مترادفات ص 88 ) . ره آورد. ( فرهنگ رشیدی ) ( غیاث ) . ر ...
سوغات. [ س َ ] ( ترکی - مغولی ، اِ ) تحفه. هدیه. ( از آنندراج ) . تحفه. هدیه. ( مجموعه مترادفات ص 88 ) . ره آورد. ( فرهنگ رشیدی ) ( غیاث ) .