توشک

/tuSak/

لغت نامه دهخدا

توشک. [ ش َ ] ( اِ )برخوابه را گویند که نهالی باشد و گویند این لغت به این معنی ترکی است و در چند نسخه بزخوابه نوشته بودند، ظاهراً تصحیف خوانی شده. ( برهان ). دشک. نهالی. شادگونه. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). دوشک و برخوابه و نهالی ، و بستری که بر روی آن می خوابند. ( ناظم الاطباء ). به معنی برخوابه است و آن چیزی است نرم که بر زیر برافکنند و بر آن خوابند و در این لغت بعضی سهو کرده اند و به معنی بز جوان نوشته اند و این لفظ مصحف شده و بز جوان به این معنی در پارسی نیامده و در تحفةالاحباب گفته بزخوابه توشک را گویند... و برخوابه را بزجوانه یا برخوانه خوانده اند و به معنی نهالی دانسته و توشک با «واو» و بی «واو»، زیرانداز خواب است و آن نیز ترکی است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). برخوابه. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). بز جوان و به معنی نهالی ترکی است و تحقیق آن است که توشک به معنی بز جوان در فارسی نیامده و در تحفةالاخیار گفته که توشک برخوابه باشد و در فرهنگها این لفظ را به تصحیف خوانده به معنی بز جوان فهمیده اند و صحیح برخوابه است به معنی نهالی و توشک ترکی است و برخوابه فارسی. ( فرهنگ رشیدی ). نهالین. ( غیاث اللغات ). || در مؤیدالفضلا به معنی گربه نوشته اند که به عربی سنور خوانند. ( برهان ). در برهان گفته در مؤیدالفضلا... مؤلف گوید: بشک را که گربه باشد به ترکی سهواً تشک دانسته اند.... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || نمد کوچک و کلفت و ستبر. ( ناظم الاطباء ). به معنی فرش از لغات ترکی. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

نهالی، بستر، زیرانداز آکنده ازپشم یاپنبه
( اسم ) زیر اندازی که از پشم یا پنبه آکنده است و آنرا روی زمین یا روی تختخواب اندازند و بر آن دراز کشند و بخوابند نهالی بستر .

فرهنگ معین

(شَ ) (اِ. ) نک تشک .

فرهنگ عمید

= تشک

گویش مازنی

/tooshak/ گاونر جوان

پیشنهاد کاربران

کلمه توشک یا دوشک کلمه ایست ترکی از دوشمک یعنی چیدن ، پهن کردن
انقدر بی عقلی هنوز نفهمیدی مختصات [تر. ] یعنی این کلمه ترکیست. لابد لحاف عربی هم پارسیست؟!
توشکتوشک
دوشَک
یک واژه هندواروپایی ، از زبان پارسی میانه پهلوی
این واژه هم مانند واژه های دیگر پارسی میانه دزدیده شده است و وارد زبان تُرکی و زبان های دیگر شده
زبان ترکی یک زبان مهاجم در ایران آسیای غربی و آسیای مرکزی است.
...
[مشاهده متن کامل]

دو واژه در زبان پارسی پهلوی وجود دارد.
۱ - توشَگ tōšag که امروزه در پارسی نوین تبدیل به توشه شده است که به معنی اندوخته و ذخیره شده است.
۲ - دوشَک došak که به معنی زیراندازی که از پنبه و پشم ذخیره و پُر شده و برای خوابیدن استفاده میشه.
- اطلاعات بیشتر واژه
واژه: دوشک
معادل ابجد: 330
تعداد حروف: 4
تلفظ: došak
نقش دستوری: اسم
ترکیب: ( اسم ) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تُشک› [عامیانه]
مختصات: ( شَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی: duSak
الگوی تکیه: WS
شمارگان هجا: 2
منبع: فرهنگ فارسی معین

توشک
واژه ای گیلکی به معنای : هسته ی میوه
توشک و تشک و دوشک ترکی هستند
تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیرانداز رختخواب ". اصل این واژه ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می نویسند ولی امروزه تُشَک رایج تر از بقیه است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )

بپرس