تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( کسی ) از کسی/چیزی خوش اش آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرحدار رنگی

پیشنهاد
٠

وجدانتون اجازه نده کاری رو انجام بدید چون اون کار کسی رو ناراحت می کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be very affected or upset by sth that sb has said or done

پیشنهاد
٠

اونقدر ها که به نظر می رسه، عصبانی یا پرخاشگر نیست. یعنی ظاهرش غلط اندازه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این یک اصطلاح رسمیه، یعنی مطمئن باشید که . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به موضوعی حساس بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تبلیغات رسانه ای publicity مترادف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از لحاظ زمانی به ترتیب زمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عکس پس زمینه ویندوز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

/kweɪnt/ ​attractive in an unusual or old - fashioned way عجیب و غریب؛ جالب ( توجه ) ، قشنگ quaint old customs عجیب و غریب a quaint seaside village ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

health benefits سودمند برای سلامت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سودمند برای سلامت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be spoilt for choice ​ ( British English ) to have such a lot of things to choose from that it is very difficult to make a decision

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موی جلوی گوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی آسان گرفتن به کسی، لوس کردن، پررو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

in doing so = در همین حین by doing so = در نتیجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. تعهد، وفاداری 2. گشایش، افتتاحیه 3. اهدا، تقدیم نامه، اهدائیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

at a time separately or in groups of two, three, etc. on each occasion به نوبت، نوبتی، دانه دانه، یکی یکی هر بار، هردفعه We had to go and see the pr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

/ˌwel ˈraʊndɪd/ adj. 1. having a variety of experiences and abilities and a fully developed personality کارآزموده، همه فن حریف well - rounded indivi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

/ˌwel ɪnˈfɔːrmd/ adj. ​having or showing knowledge or information about many subjects or about one particular subject ( شخص ) آگاه، خبره، وارد، مطل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دارای تحصیلات عالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با ادب، با تربیت، با نزاکت، مودب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( شخص ) متعادل، سالم، معقول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متواضعانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود ستایانه، حاکی از خود ستایی be self - congratulatory از خود متشکر بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بفهمی شوکه میشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

/ˈ‍klʌmzi/ ( comparative clumsier, superlative clumsiest ) 1● ( of people and animals ) moving or doing things in a way that is not smooth or ste ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be in a situation that you enjoy, because you are good at it doing what you are good at and enjoy در موقعیت خوب و راحتی قرار داشتن بخاطر مهارت د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

see someone or something for the first time چشمتان به کسی یا چیزی افتادن ( برای اولین بار )

پیشنهاد
٠

feel afraid and a little exited about something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوار ( بر ) یک کشتی بودن ( در شرایط یکسان و با مشکل/مشکلات مشابه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به to be in the same boat

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

begin to live a stable life in one place مستقر شدن، جاگیر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

traveling; moving from one place to another در سفر بودن/در مسیر بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be very happy توی آسمونا سیر کردن، خیلی خوشحال بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

set your ˈ‍heart on something | have your heart ˈ‍set on something to want something very much • They’ve set their heart on a house in the country.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رفتن به . . . ، رسیدن به . . .