یویو - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move on: فراموش کردن شخصی که دوستش داشتی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

searchlight: نورافکن

٩ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colortherapy: رنگ درمانی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebut: رد کردن ادعا با مدرک

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ultrasound: اولتراسوند یک روش تصویربرداری که در ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upper extremity: اندام فوقانی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

camp: دسته

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

improve incrementally: بهبود تدریجی

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crash cart: ترالی اورژانس یک سبد چرخ دار که تما ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ta da list: فهرست کارهایی که قبلا انجام داده ای ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bookending: پایان دادن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

since the dawn of time: از ازل

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get sth out of one's system: ۱. چیزی را از فکر خود بیرون کردن ۲. ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go for a swim: به شنا رفتن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

develope a tic: تیک پیدا کردن، پرش عصبی پیدا کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

since the dawn of time: از دیرباز

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the job: حین کار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at once: بلافاصله، فوری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reputation: شهرت آبرو

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

com down: خبری نیست

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swing massage: نوعی ماساژ

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

date: قرار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the end: در پایان

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heavy dose: مقدار زیاد

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drunken: سَرخوش

٩ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charge nurse: پرستار ناظر که بر سایر پرستاران در ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like a good kid: مثل بچهٔ آدم

٩ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stat: فوری این اصطلاح، مخفف لاتین Statim ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alone: تنها توضیح: تفاوت alone و lonely � ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gesture: کار

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

copy editing: نسخه پردازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self preservation: صیانتِ ذات

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

does: راستی، به درستی، به راستی که . A li ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goes a long way: تا حد زیادی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after all: بالاتر از همه، از همه مهم تر Exampl ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business etiquette: آداب تجارت

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broken home: خانوادهٔ از هم پاشیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do: مسلماً، حتماً، به طور حتم، واقعاً، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

did: پاک، کاملاً، درست You did forget my ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

herbal yoghurt drink: دوغ سنتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in that: 1️⃣ از آنجایی که، بدان علت که، چون ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

progress report: گزارشِ پیشرفتِ کار

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boom: عالیه، هوراااااا If we properly pre ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good at: در چیزی استعداد داشتن در چیزی هنر د ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well fed: سیر شدن

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

malignant: بدخیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

politically: به لحاظ سیاسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raw honey: عسل طبیعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you're like: مثل این است که می گویی

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afraid: She was afraid to make him angry. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rosary: تسبیح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

RN: پرستار دارای پروانه به پرستاری اشار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viral: فراگیر شدن چیزی و به افراد منتقل شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

master race: نژاد برتر

١٠ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no offence: دور از جون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inventory: در متون حسابداری به معنای موجودی اس ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: درمورد

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

applicant tracking system: سیستم ردیابی متقاضی

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proxy: نماینده

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for: نقش:حرف اضافه ( preposition ) 🔅 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cyst: کیست

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drunken: سَرخوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiber: رشته عضلانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glazing: سُسِ غلیظ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burnout: خستگی مفرط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abstract: انتزاعی، آبستره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blatant lie: دروغ شاخدار

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

did: پاک، کاملاً، درست You did forget my ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inherently: علی القاعده

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do: مسلماً، حتماً، به طور حتم، واقعاً، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

does: راستی، به درستی، به راستی که . A li ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home: حریم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herbal yoghurt drink: دوغ سنتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thick hair: مویِ پُرپُشت

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on: برای

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trust sb with sth: به کسی اعتماد کردن/ داشتن که چیزی ر ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

massage nodes: گره های ماساژ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revision: بازنگری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loved one: عزیزان

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ratio: در متون حسابداری به معنای نسبت است.

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green: سبز، سبزرنگ، زمردی سرسبز، خرم نرسید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as often as: هر چند وقت یک بار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well fed: سیر شدن

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intangible: در متون حسابداری به معنای نامشهود ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cannot wait to: اشتیاق چیزی را داشتن Example: I ca ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make sure to: به یاد داشتن، از یاد نبردن Example: ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

malignant: بدخیم

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

client: در متون روان شناسی به معنای: مراجع، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wasn't born to die: به دنیا نیامده ام که بمیرم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

herbal yoghurt drink: دوغ سنتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the visible stars: ستارگانی که در زمان و مکان خاصی قاب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rivers navigable: رودهایی که همیشه قابل کشتی رانی هست ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

navigable rivers: رودهایی که در فصل هایی از سال قابل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the person opposite: طرف مقابل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood loyal: خون پادشاهی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the stars visible: ستارگانی که همیشه قابل رؤیت هستند

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pot filler: نوعی شیر آب مخصوص است که بالای انوا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the wool sheared in spring: پشمِ بهاره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mutual assistance: تعاون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

region of law: حکومت قانون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend to: 📌 معمولاً، بیشترِ مواقع Example: W ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

historically: از دیرباز

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glazing: سُسِ غلیظ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick hair: مویِ پُرپُشت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abstract: انتزاعی، آبستره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cyst: کیست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even: گاهی وقتا معنی �اصلا� رو میده. به م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gene sequencing: ( ژنتیک ) توالی یابی ژن ( ها )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

space tourist: گردشگر فضا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i must take so my self: تعریف از خودم نباشه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was not yesterday: موهام رو توی آسیاب سفید نکردم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

say you saw me not: شتر دیدی ندیدی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

since the dawn of time: از ازل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

craniology: جمجمه شناسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for: نقش:حرف اضافه ( preposition ) 🔅 ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self education: خودآموزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self concentration: تمرکز بر خویشتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self efficiency: کارآمدی شخصی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self advancement: پیشرفت فردی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

over against: Over against= near by نزدیک ( به ) ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like a good kid: مثل بچهٔ آدم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recompositing: سازماندهی مجدد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reconditioning: شرطی سازی مجدد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retraining: بازآموزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

redistricting: ناحیه بندی دوبار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reelection: تجدید انتخاب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

re expedition: ارسال مجدد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: بیرون از. . . ، خارج از. . . تقریب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn heading: نوبت دهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benign: خوش خیم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loved one: عزیزان

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admit: بستری زنان/مردان ( در بیمارستان )

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on: برای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let: راه دادن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as often as: هر چند وقت یک بار

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marble ball: تیله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry: سوق دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but rather: بلکه به بیان دقیق تر

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unconscious biases: سوگیری های ناهشیارانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn heading: نوبت دهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

admitted admission: پذیرش بستری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical documents: مدارک پزشکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

admitted sampling: نمونه گیری بیماران بستری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

admitted wards: بخش های بستری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

admitted room: پزشک بستری

١ سال پیش

مدال‌های یویو