یویو - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redistricting: ناحیه بندی دوبار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dale: درّه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manx cat: گربهٔ بی دُم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the ladder of success: نردبان ترقی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

educating rita: ریتای محصل؛ فیلمی به کارگردانی لوئی ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go at sb: مثل خروس جنگی به کسی پریدن به کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

real life: واقعیت

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tgs: TGs: تری گلیسیرید ( چربی ای که باعث ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hcv: حجم متوسط گلبول های قرمز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hch: مقدار متوسط هموگلوبین در گلبول های ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mpv: حجم متوسط پلاکت ها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deep seated: ۱. عمیق، ریشه دار ۲. پنهانی، ناآشکا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

double take: Do a double take یکه خوردن، جا خور ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peaty: ( خاک و مانند آن ) تورب دار

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swirling: ۱. موّاج، پرپیچ و تاب ۲. لباس چین د ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

educating rita: ریتای محصل؛ فیلمی به کارگردانی لوئی ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peaty: ( خاک و مانند آن ) تورب دار

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dreamtime: روزگار رویا روزگار رؤیا ( به انگلیس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

walkers: ۱. راه نورد، پیاده روی کننده ۲. رَه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i was not yesterday: موهام رو توی آسیاب سفید نکردم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

basic metabolic panel: پانل یا آزمایش متابولیک پایه گاهی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

therapy iv: تزریق داخل وریدی از این روش برای ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saline lock: سالین لاک یک روش پزشکی که در آن یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uribalysis: آزمایش ادرار آزمایش ادرار رایج که م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pain scale: مقیاس درد عددی که بیماران از یک تا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nurse anesthetist: پرستار بی هوشی پرستار بیهوشی دارو ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nursing informatics: انفورماتیک پرستاری در انفورماتیک پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enfp: ENFP نوعی تیپ شخصیتی Extroverted= ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breeding success: موفقیت تولید مثل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

error is human: انسان جایز الخطاست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cab: از کلمات اختصاری پرستاری به معنی فش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recruitment: تجدید قوا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

return on investment: ( ROI ) : نرخ بازگشت سرمایه، یک معی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specimen: نمونه نمونه ای از بدن بیمار مثل ادر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lean in to sb: به طرف کسی خم شدن به طرف کسی دولا ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humanly possible: در توان انسان در حد مقدورات انسان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

besiege: ۱. محاصره کردن ۲. دور ( کسی ) حلقه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goosander: اردک ماهی خوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leap sth over sth: ( اسب ) از روی مانع پراندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chunk: ۱. تکه، قطعه، قلنبه ۲. قسمت عمده ۳ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sb's heart leaps: قلب کسی ریختن My heart leaped when ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in leaps and bounds: به سرعت Her health has improved in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immerse oneself in sth: خود را غرق کاری کردن خود را وقف کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imitation wood: چوب مصنوعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a pale imitation of sth: تقلید ناقصی از The wine that is ma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be given the floor: حق صحبت داشتن Only members would be ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go through the floor: ( قیمت و مانند آن ) سقوط کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in floods of tears: زار زار گریه کردن مثل ابر بهار گریه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tree: ۱. درخت ۲. چوب ۳. شجره نامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brick off: ( با تیغه کشیدن ) جدا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brick up: ۱. تیغه کردن ( پنجره و مانند آن ) ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lean against sth: به چیزی تکیه دادن

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goosander: اردک ماهی خوار

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nhs: [در بریتانیا]خدمات درمانی همگانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

this side: این طرف، این سو

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sms: Short message service سرویس پیام ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

alone: تنها توضیح: تفاوت alone و lonely � ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rather: 🔹نقش: قید ( adverb ) 🔅 توضیحِ بی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

craniology: جمجمه شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upper extremity: اندام فوقانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vibe: حسی که از چیزی یا کسی می گیریم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash flow: جریان نقدینگی، مقدار پولی است که وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self denial: انکارِ خویشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instinctively: ز رویِ غریزه، به حکمِ غریزه، بنا به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at all: اصلاً، ابداً Example: He's had no f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unethical: عدم انطباق با استانداردهای مورد تای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rehabilitate: اعاده حیثیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chance: مجال، فرصت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: تا. . . Example: During the floods ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

branch: شاخه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self harm: خودآسیب زنی/ خودزنی

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reelection: تجدید انتخاب

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean against sth: به چیزی تکیه دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean in to sb: به طرف کسی خم شدن به طرف کسی دولا ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sb's heart leaps: قلب کسی ریختن My heart leaped when ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leap sth over sth: ( اسب ) از روی مانع پراندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in leaps and bounds: به سرعت Her health has improved in ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

immerse oneself in sth: خود را غرق کاری کردن خود را وقف کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

imitation wood: چوب مصنوعی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a pale imitation of sth: تقلید ناقصی از The wine that is ma ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be given the floor: حق صحبت داشتن Only members would be ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go through the floor: ( قیمت و مانند آن ) سقوط کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in floods of tears: زار زار گریه کردن مثل ابر بهار گریه ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brick off: ( با تیغه کشیدن ) جدا کردن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hothead: آدم زود جوش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for all that: با وجود همه اینها، به رغم همه اینها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arthropods: [زیست شناسی] بندپایان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beside: 1️⃣📌 نقش: �حرف اضافه� 📌 معنی: �کن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comparative research: تحقیق تطبیقی، مطالعه تحقیقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consist in: Consist in 📌 نقش: فعل 📌 معانی: 1 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once and for all: یک بار برای همیشه Example: We have ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prudence principle: محافظه کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first of all: پیش از هر چیز. . . Example: First ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nondescript: معمولی، پیش پا افتاده، بی هویّت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in connection with: درباره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

protectively: به منظور مراقبت، به نشانه ی حمایت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seeing is believing: تا نبینم، باور نمی کنم.

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

humanly possible: در توان انسان در حد مقدورات انسان

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

above all: بالاتر از همه، از همه مهم تر Exampl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the stars visible: ستارگانی که همیشه قابل رؤیت هستند

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kleptomaniac: شخص مبتلا به جنون دزدی شخص مبتلا به ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

legal personhood: شخصیت حقوقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supreme court: دیوان عالی کشور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

physical strength: قدرت بدنی

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the late lamented: شادروان، خدابیامرز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lam into sb: به کسی پریدن

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laddie: پسر، جوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the ladder of success: نردبان ترقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladder tournament: مسابقهٔ دوره ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empire builder: سلطه گر سلطه جو توسعه طلب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dale: درّه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise funds: ( برای کاری ) پول جمع کردن بودجهٔ ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manx cat: گربهٔ بی دُم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel settled: عادت کردن، جا افتادن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a knock: Take a ( hard / nasty ) knock بد آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

victorianstyle: دورهٔ ویکتوریا یا دورهٔ ویکتوریایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overcivilized: بیش از حد متمدن

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

date: قرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

on the job: حین کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tablespoon: قاشقِ غذاخوری

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

move on: فراموش کردن شخصی که دوستش داشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the dead land: مرگزار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the house of pleasure: طرب خانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simmering: جوشاندن ملایم ( در فرایند آشپزی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to develop a habit: عادت ایجاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to form a habit: عادت ایجاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drama queen: کولی بازی درآوردن، غرغرو

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

renewed: مجدد، دوباره، تازه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

twilight: هوای گرگ و میش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

empire builder: سلطه گر سلطه جو توسعه طلب

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rambler: ۱. صحرانورد، پیاده روی کننده ۲. گیا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

viral: فراگیر شدن چیزی و به افراد منتقل شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raise funds: ( برای کاری ) پول جمع کردن بودجهٔ ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manx cat: گربهٔ بی دُم

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های یویو