پیشنهادهای سورن فروغی (٧٨)
"Someone cannot/can’t help it if" I couldn’t help it if I burst into tears all of a sudden. این ساختار عنوان می کند که نمی توان کسی را به خاطر موض ...
به دو مثال زیر دقت کنید: ?Why did you miss your plane ?How come you missed your plane در ارتباط با معنی، اگر توجه کنید می بیند که هر دو کلمه Why و ...
کاربرد Not Until not until بر این نکته تأکید می کند که عملی قبل از زمان مشخصی انجام نمی شود و به صورت زیر در جمله به کار می رود: ?A: Can I go out a ...
میدونید که Compare یعنی مقایسه کردن و از این فعل برای مقایسه استفاده میشه . Compare ( sth ) to زمانی استفاده میشه که شما بخواهید دو چیز که اساس و ما ...
۱ ) در ارتباط نبودن. . . خارج از دسترس بودن We've been out of touch for a couple of years ما یکی دوساله که دیگه با هم در ارتباط نیستیم ۲ ) بی خبر بود ...
۱ ) خارج از جای خود Nothing is out of place in my father's office هیچ چیز در دفتر پدرم خارج از جای خود نیست ( همه چیز درست سر جای خودش است ) ۲ ) وصل ...
To be crazy, to do something insane/crazy Like being out of your mind :For example Bob: I'm going to go jump off that bridge Frank: You must be out ...
غیر متصدی. . . خارج از خدمات دهی Out of Office ( OoO ) is a message that replies automatically to any incoming emails. People use OoO messages whe ...
۱ ) لگام گسیخته. . . مهار نشدنی. . . سرکش. . . غیر قابل کنترل Unemployment is getting out of hand بیکاری داره غیر قابل کنترل میشه ۲ ) بدون فکر. . . ب ...
۱ ) چرخیدن. . . دور زدن. . . برگرداندن Turn round and let me look at your back بچرخ و بذار یه نگاه به پشتت بندازم ۲ ) بهتر شدن. . بهبود یافتن After I ...
۱ ) وارونه کردن. . . برگرداندن ( صفحه و. . . ) . . . زیر و رو کردن Turn over the box and look at the bottom این جعبه رو وارونه کن و یه نگاه به زیرش ب ...
۱ ) آمدن. . . حضور پیدا کردن To turn out for sth=برای چیزی آمدن To turn out to do sth=برای انجام کاری حضور پیدا کردن ۲ ) از آب در آمدن. . پیش رفتن ?H ...
۱ ) رد کردن. . . نپذیرفتن. . . قبول نکردن ۲ ) کم کردن ( صدا و . . . )
1 ) کنار کشیدن 2 ) طفره رفتن. . . اجتناب کردن She turned aside the questions she didn't want to answer او از پرسشی که نمی خواست پاسخ دهد طفره رفت
Give it your best shot نهایت تلاشت رو بکن. . . از جان و دلت مایه بذار
چکمه پلاستیکی. . . چکمه بارانی
شورت هفتی
زیبا همانند یک کودک
Lovey - dovey ( Adjective ) عشقولانه. . . عاشقانه. . . پر عشق و علاقه ( نسبت به هم )
Bae ( تلفظ می شود مانند bay ) عمدتا توسط نسل های جوان استفاده می شود. این مخفف عبارت Before Anyone Else است که به اهمیت طرف مقابل برای شما اشاره دارد ...
رابطه عشقی نامشروع. . . رابطه عاشقانه
پسوند ( اسم ساز ) : ( جراحی ) _گشایی. . . _دهانه گذاری Hepaticostomy:ایجاد فیسبوک در مجرای کبدی Hepaticoenterostomy:آناستوموز و اتصال دادن مجرای کب ...
۱ ) خرابی. . . از کار افتادگی ۲ ) فروپاشی. . . فرو کافت. . . تلاشی. . . فرو ریزش ۳ ) شکست. . . پایان ۴ ) اختلال. . . از دست دادن سلامت ( جسمی و روانی ...
Hypertension
Unusual thickening, enlargement or stiffening of your heart muscle.
معلم آموزش کودکان استثنایی
به صورت دایره ای
1 ) ( اوضاع ) آرام شدن. . . فروکش کردن 2 ) سر و سامان گرفتن. . . تشکیل خانواده دادن 3 ) نشستن. . . ولو شدن 4 ) ( در محل، شغل، . . . ) سکنی گزیدن. . . ...