تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشتی یا کامیون و غیره

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Reps" کوتاه شده ی کلمه "Repetitions" است که به معنای تعداد دفعات تکرار یک عمل یا تمرین است. منظور از "Reps" تجربه و تمرین های مکرری است که فرد برای ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bail out رو جستجو کنید

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

to embrace To “lean into” something is an expression that means to embrace, to fully engage with, or to actively pursue something, like an idea, a co ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

یکی از چندین معانی این کلمه: begin to deal with ( a problem or task ) in a determined and vigorous way.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابلیت، مقدار قابلیت، مقدار مستعد بودن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تکرار شونده، تکرار

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدار تضعیف. مقدار کاهش.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

کلمه trail رو سرچ کنید

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

logistic رو سرچ کنید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

phrasal verb of lean incline or be partial to a view or position. "I now lean towards sabotage as the cause of the crash" Similar: tend incline grav ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه gauge رو سرچ کنید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun 1. MATHEMATICS a point of a curve at which a change in the direction of curvature occurs. 2. US ( in business ) a time of significant change ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حداقل، حداقلش، کمش، کم کمش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان یا شماره ای که کنتور ( برق و آب و غیره ) نشان می دهد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یعنی، یعنی همان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Definition of 'in that/which case' You say in that case or in which case to indicate that what you are going to say is true if the possible situation ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عمدتاً، به طور عمده، به طور کلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "مادموازل" رو سرچ کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کلمه Hunch

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل ing دار کلمه rehearse

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

املای درست این کلمه preceding است. بعد حرف c دو تا e نمیاد. بلکه یک e میاد. این کلمه در واقع شکل ing دار کلمه precede است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a subtle difference

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a subtle difference

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلفظ آمریکایی: سِ مای تلفظ غیر آمریکایی: سِمی

پیشنهاد
١

The proof is in the pudding is an expression that means the value, quality, or truth of something must be judged based on direct experience with it—o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متوسط هزینه، میانگین هزینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وضعیت و شرایط و حالت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادفند: “It's been a long time, ” “It's been a while” "it's been a minute"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادفند: “It's been a long time, ” “It's been a while” "it's been a minute"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در حوزه تریدینگ: a single completed trade A round turn is a commonly used term in futures trading and managed futures accounts and forex to represent ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سنجش، ارزیابی کردن، محک زدن verb evaluate ( something ) by comparison with a standard. "we are benchmarking our performance against external criter ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- the ability to understand an event or situation only after it has happened - the ability to understand and realize something about an event after ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک مترادف: intended to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جلو روی، پیشروی کردن، پیش رفتن، پیش روی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دورتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

lasting for a very short time

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

What Is a Zero - Sum Game? Zero - sum is a situation, often cited in game theory, in which one person's gain is equivalent to another's loss, so the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوتاه مدت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درونی، خصوصی، ذهنی، فاعلی، وابسته بطرز تفکر شخص، شخصی، فردی، وابسته به تصور و تحلیل خود فرد، ذهن گرا، ذهن گرایانه، سلیقه ای، نسبی، وابسته به فرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مقدم، اسبق، مرجع، پیش، پیش شرط، پیش زمینه، پیشایند، مقدمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معاشقه و سکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعبیر، تفسیر، سنجش، ارزیابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسویه، تسویه حساب، خاتمه، انحلال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تله انداز a person who traps wild animals, especially for their fur کسی که حیوانات را ( به ویژه برای پوستشان ) به تله می اندازد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم کردن یا شدن، کاستن، سبک کردن یا شدن، کم وزن کردن یا شدن، ملایم کردن یا شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرعت، تندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرتب، منظم، باانضباط، بسامان، سامان مند، آراسته، خوش رفتار، سر به راه، به طور مرتب و منظم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مجال، فرصت، بازه زمانی، مهلت، زمان، وقت مناسب برای کاری

١