پیشنهادهای آرش ایرانپور (١,٦١٧)
در پارسی میانه: مَیان
در پارسی میانه: دَهلیچ در پارسی نو: دِهلیز
لُکیدن ( لُکه رفتن ) به معنی نیم یورتمه رفتن چهارپایان است، درباره انسان ها کنایه آمیز استفاده می شود، می گویند فلانی برای این پول ناچیز لکه می رود، ...
لُکیدن ( لُکه رفتن ) به معنی نیم یورتمه رفتن چهارپایان است، درباره انسان ها کنایه آمیز استفاده می شود، می گویند فلانی برای این پول ناچیز لکه می رود، ...
دوردگر
هوش ( برگرفته از زبان پارتی )
نوایش
تِسیدن: گوزیدن جانوران
بهاکاست
کسی که بسیار گریه می کند، معمولاً صفتی برای کودکان است.
رودیزه
شرپ
برابر پارسی برای رپ
کارواژه ای در گویش سیستانی به معنی محکم زدن
همان رادیاتور است که مردم به ریخت کوتاه شده به کارش می برند.
براتافت ساخته شده از: برای ( prō ) پرتافتن ( iaciō ) با بهره گیری از ریشه لاتین واژه Project
چنبی
چنبه
بیرچنبی بیر ( الکتریسیته ) چنبی ( مغناطیسی )
بیرچنبه بیر ( الکتریسیته ) چنبه ( مغناطیس )
زام
در پارسی میانه: گزیرک در پارسی نو: گزیره
تیزاوه
اسید
واکندگی
واسرشتن
روگر
نانو یک یکای اندازه گیری نیست، نانو یک پیشوند است برای یکا های گوناگون. نانو یعنی یک میلیارد برابر کوچک تر
پِل
چکنده
در پارسی میانه: دَخشَک در پارسی نو: دخشه
خبر
در پارسی میانه: تنبیه کردن
در پارسی میانه: تَرویدن
در پارسی میانه: سوتینیدن
محروم کردن
در زبان تپوری: کلاچک
مسطح کردن تسطیح
هموارش
همواریدن
در پارسی میانه به معنی تکرار کردن بوده
سَغ: سخت کام ( بالای دهان )
شاید ریشه نام خدیجه باشد
شاید از واژه ایرانی خدیش گرفته شده باشد به معنی بانو
پیروی کردن
این ریخت نوشتار در زبان پارسی نادرست است چون واج های ن و ب پشت هم نمی آیند پس تمبیدن درسته
برشمیدن ( از استاد ملایری )
ریخت گذشته اندیشیدن
جِریدن: پاره شدن سریع
جار زدن کسی را فراخواندن